رسول اللّه خرج على قوم يتراجعون فى القرآن» در روايت دوم همان راوى آورده است: «سمع رسول اللّه قوماً يتدارون»، روايت سوم نيز «إن رسول اللّه صلى الله عليه و آله وسلم خرج على أصحابه و هم يتنازعون بآية و هذا ينزع بآية» و روايت چهارم «خرج رسول اللّه صلى الله عليه و آله وسلم و من وراء حجرته قوم يتجادلون فى القرآن» در روايت ذيل روايت چهارم نيز چنين گزارش شده است: «فجلسنا حجره إذ ذكروا آية من القرآن فتماروا فيها حتى ارتفعت أصواتهم فخرج رسول اللّه صلى الله عليه و آله وسلم» و از همان راوى روايت به گونه اى ديگر آمده است: « ... فإذا اناس عند حجر رسول اللّه صلى الله عليه و آله وسلم يتراجعون فى القرآن فلما رأيناهم اعتزلناهم و رسول اللّه صلى الله عليه و آله وسلمخلف الحجر يسمع كلامهم فخرج علينا رسول اللّه صلى الله عليه و آله وسلم».
پس نحوه ورود حضرت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله وسلم به بحث آنان به نوعى يكسان گزارش شده است؛ هر چند اندك اختلافى در گزارش ديده مى شود كه اين احتمال را نيز پديد مى آورد كه احتمال وقوع دو حادثه در دو زمان بوده باشد.
سوم، پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله وسلم در برخورد با اين حادثه چه برخوردى كرده اند و رفتار حضرت چگونه گزارش شده است:
در روايت اول و ذيل چهارم آمده است: «و هو مغضبٌ»، «فخرج رسول اللّه مغضباً»، «فخرج علينا رسول اللّه مغضباً» و در روايت چهارم آمده: «فخَرج محمرَّةً وَ جنتاه كأنما يَقطُرانِ دماً»، و در روايت سوم آمده: «فكأنّما فى وجهِهِ حَبُ الرمانِ» كه همگى گوياى نارضايتى و عصبانيت و خشمناكى پيامبراكرم صلى الله عليه و آله وسلم از اين رفتار آنان است.
چهارم، پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله وسلم در بيان نارضايتى و ناخشنودى خويش چنين استدلال كرده اند:
روايت اول: «بِهذا ضلَّت الاممُ قبلَكم بِاختلافِهم على أنبيائِهم و ضربِ الكِتابِ بَعضِه ببعضٍ».
روايت دوم: «إنما هَلك مَن كانَ قَبلَكم بِهذا، ضَربوا كتابَ اللهِ بَعضَه بِبعضٍ».
روايت چهارم: «يا قومِ! لا تجادِلوا بالقرآنِ، فإنّما ضلَّ من كانَ قبلَكم بجدالِهم».
روايت ذيل چهارم: «مهلاً يا قوم! بهذا أهلكت الامم من قبلكم باختلافهم على أنبيائهم و ضربهم الكتاب بعضها ببعض».
روايت ذيل چهارم: «أى قوم! بهذا ضلت الامم قبلكم باختلافهم على انبيائهم و ضربهم الكتاب بعضه ببعض».
و در روايت سوم: «ألهذا خُلِقتمُ أو بهذا اُمِرتم أن تضرِبوا كتابَ اللهِ بعضاً ببعضٍ».
كه نشان مى دهد عمده استدلال حضرت يكسان است؛ گمراهى امت هاى پيشين بدين نوع رفتار و پرداختن به ضرب كتاب بعضه ببعض كه در برخى از اين نقل ها، نقل به معنا شده است.
پنجم، بيان يكى از فلسفه هاى نزول آيات قرآن.
روايت اول: «إن القرآنِ لم يَنزِل ليكذِّبَ بعضُه بعضاً و ليكن نَزَل لِيصدِّقَ بعضُه بعضاً». و روايت چهارم و پنجم و ششم در اين بخش يكسان با روايت اول هستند.