روايات ضرب قرآن به قرآن در ترازوى نقد - صفحه 73

و «نيز گروهى روش تفسير قرآن به قرآن را كامل ندانسته و بر روش هاى ديگر تفسير بويژه روايات تأكيد داشته اند كه به نظر مى رسد چنين نظرى برخاسته از مبانى اخبارى و نظرى نادرست است ... كه يكى از مستندات آنها روايات ضرب القرآن است ... كه در مقام نفى تفسير آيات با يكديگر است». ۱
برخى از نويسندگان معاصر از روايات ضرب قرآن به قرآن، مدعى عدم جواز تفسير موضوعى شده اند و گفته اند:
گردآورى آيات قرآن در يك جا و تفسير قرآن بدين صورت مشمول نهى حضرت پيامبر صلى الله عليه و آله وسلمو امام صادق عليه السلام مى شود و از نظر ما قرآن بر خلاف احاديث و مباحث فقهى داراى نظم و ترتيب خاصى است و بر هم زدن ترتيب و تركيب آن در بعضى از روايات تحت عنوان ضرب قرآن بعضه ببعض به شدت نهى شده است. ۲
از يك سو، بسيارى از مفسران و محدثان با تفسير درست و دقيق روايات ضرب قرآن به قرآن تلاش كرده اند تا از افتادن به گمراهى در عرصه تفسير بپرهيزند و با تحليل درست از روايات تفسيرى رسيده از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله وسلم و اهل بيت عليهم السلام روش نوين، دقيق و عميق تفسيرى را ارائه دهند. از سوى ديگر، برخى براى پاسداشت از روايت و بهره گيرى از اخبار و آثار به مخالفت با روشى پرداخته اند كه ريشه در روش معصومان در تفسير قرآن دارد.
ما در اين بخش برآنيم تا با نقل نظريات تحليلى مفسران و محدثان، تحليلى روشن از روايات ضرب قرآن به قرآن ارائه كنيم. انديشمندان شيعى در تحليل اين روايات سعى وافرى كرده اند و نكات ارزشمندى را بيان كرده اند:
علامه مجلسى آورده است:
ضرب قرآن به قرآن، همان گونه كه از روايات ديگر نيز استفاده مى شود، اين است كه شخص پاره اى از آيات متشابه كه چه بسا ظاهرش موافق با خواسته ها و مقاصد درونى وى است، بدون توجه به پاره اى از آيات ديگر (محكمات) بگيرد و بر طبق مذهب فاسد خود بدان استناد كند و ديگر آيات قرآن مجيد را بر طبق آن تأويل كند؛ بدون آن كه در آنها تدبر و انديشه صحيح كند و يا با ديگر آيات (محكمات) به تفسير شان بپردازد يا معناى آن بى احترامى كردن نسبت به قرآن و كوبيدن آن يا بعضى آيات بر زمين يا به هم زدن اوراق و جلد قرآن است كه نوعى استخفاف است. ۳
مرحوم فيض كاشانى نيز اشاره كرده است:
شايد منظور تفسير و تأويل بعضى متشابهات قرآن به برخى معانى طبق هواى نفس باشد. ۴

1.روش هاى تفسير قرآن، ص۱۷۸.

2.«نطق و تكلم در قرآن».

3.بحارالانوار، ج۸۹، ص۳۹.

4.الوافى، ج۵ ، ص۲۷۴.

صفحه از 77