گوياى دو حوزه جداگانه است:
بنابراين تفسير قرآن به قرآن و ضرب قرآن بعض به بعض ـ كه يك نوع تفسير به رأى است ـ موضوعاً امتيازات و قهراً امتياز حكمى هم خواهند داشت و برخى از محققان علم اصول، چون مرحوم شيخ انصارى در بحث از حجيت ظاهر قرآن اشاراتى درباره ضرب قرآن بعض به بعض دارند كه عصاره آن همان تفكيك عام از خاص و صدر از ذيل نظاير آن باشد و اين به نوبه خود همان تفصيه و تفريق اعضاى پيكر يگانه قرآن مجيد است. ۱
نكته مهمى كه از مجموع روايات ضرب القرآن به دست مى آيد، آن است كه اين امر پيامد بسيار ناگوارى را هم در عرصه اجتماعى مسلمانان و هم در عرصه زندگى دينى افراد به بار خواهد نشاند. از روايات مسند امام احمد بن حنبل و سيوطى و ... گمراهى و اختلاف و هلاكت از نتايج قطعى اين امر است كه در پيروان كتاب هاى آسمانى گذشته رخ نماياند و آنان را از مدار دين و زندگى سعادتمندانه به گرداب تفسير نابجا و هوا محور و تحريف گرايانه كتاب دينى كشاند و دانشمندان دينى را به جاى خداوند سبحان حاكم بر سرنوشت و ارباب معيشت و ديانت نهادند و بسنده كردن به پوسته اى و بافته اى به جاى باطن و روح دينى را در ميان اهل كتاب موجب گرديد.
اگر در محتواى روايات ضرب قرآن به قرآن نگاهى دوباره شود، مى توان فهميد خشم پيامبر صلى الله عليه و آله وسلماز آن است كه گروهى در زمان حضور حضرتش صلى الله عليه و آله وسلم، قرآن را با ناآگاهى و بعضاً از سر عدم اعتقاد به بحث گذارده اند و به جاى فهم درست و پرسش از نادانسته ها، با نادانى آياتى از قرآن را تكذيب مى كنند كه تكذيب آيات خود كفرآور است. اين كه انسان آيه اى را نادرست يا متناقض بشمارد و يا كلام خداوند سبحان را دچار تعارض و تناقض و نارسا تصور كند، خود نشان از عدم ايمان به وحيانى بودن، حق بودن و بى نقص بودن دارد كه همين عدم ايمان كفر، كفرآور و گمراه ساز است.
دستور پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم مانند دستور خداوند سبحان در اينجا اين است كه از محكمات پيروى كنيد و متشابهات را به آگاهان بسپاريد و در متشابهات توقف كنيد و از در افتادن ناآگاهانه به عرصه متشابهات پرهيز كنيد كه گمراهى، هلاكت و كفرآميز است؛ هر چند قرآن مجيد مى فرمايد:
«فَأَمَّا الَّذِينَ فِى قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَـابَهَ» . ۲
آرى، اگر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله وسلم از جدال در قرآن برمى آشوبد و چنان خشمگين برمى آيد كه كمتر چنين ديده شد، سرنوشت رسالت خويش را در خطر مى ديد و رهزنان دل و دين را بر سفره جان مردم نشسته مى يافت. آن بود كه دو يادگار جدايى ناپذير به وديعت نهاد تا دل و دين مردمان به تاراج نرود و گمراهان و بى راهه نشينان عنان تفسير و تبيين دين را به دست نگيرند.
نتيجه
1. روايات اول تا چهارم و دو روايت ذيل آن گوياى يك واقعه هستند و حداكثر احتمال دو واقعه
1.همان، ج۱، ص۲۰ (مقدمه آية اللّه جوادى آملى).
2.سوره آل عمران، آيه ۷.