نسخه اي نفيس در شرح دعاي عرفه - صفحه 131

كسى ببندد كه آن را آفريده و لباس هستى را بر قامتش پوشانده است؛ و به گونه اى اين حقيقت را دريابد كه چهره حق را با گستره اى فراگير در تمام آفاق ـ على رغم همه كثرات و اختلاف صور و نگاره هاى آثار ـ كشف و شهود نمايد.

ب ـ حال جمع و توحيد:

چون سيد الشهدا (عليه السلام) مى دانست كه تفكرِ ايستا در آثار صنع الهى موجب بُعْد مسافت در وصول، و راهزنى سالك در پيمودن طريق به سوى مطلوب و مأمول مى گردد، از خدا درخواست مى كند كه قواى حسى و عقلى او را همبستگى بخشيده و در توجه و اهتمامش تمركزى بيافريند تا پريشان خاطر نماند و از تفرق و تشتت انديشه برهد؛ لذا از پايگاهى بعيد براى تحقق قربِ جوار، بانگ برمى آورد كه:

۰.«فَاجْمَعْنى عَلَيْكَ بِخَدْمَةٍ تُوصِلُنى اِلَيْكَ»... مرا در حضور خويش به خدمتى فرمان ده؛ خدمتى كه راه وصول به تو را بر من هموار و نزديك سازد.

يعنى خدايا، توجه و التفات مرا آنچنان به سوى خويش معطوف ساز كه از آن پس به غير تو ننگرم، و جز رضاى تو، رضاى هيچ كسى، حتى رضاى خود را هم نپويم.
مقامِ «جمع» و همبستگى با خداوند (تبارك و تعالى) از شريفترين حالات است و خود اين حالات از شكوهمندترين مقامات در سير و سلوك بوده و در طريقه وصول، از نهايات به شمار است كه نمى توان حالى برتر از آن يافت. لذا آن حضرت، حال و مقام «جمع» را از خداوند متعال درخواست كرده است.

مراحل وصول به حال «جمع»

«جمع»، مقامى است محمود و اولين مرحله آن ـ كه بايد آن را مبدأ و مرحله آغازين استقرارِ حالِ «جمع» دانست ـ «جمع العلم» مى باشد كه همزمان با وصول انسان به چنين مرحله اى همه علوم و آگاهيهايى كه بر اساس حس به هم رسيده اند و يقين را به ثمر رسانده اند، ذوب مى گردند، و علم لدنّى، طومار همه اين معلومات و معارف را درهم مى پيچيد. در چنين پايگاهى از آگاهى است كه انسان مى تواند عنوان «عارف» نه «عالم» را براى خويشتن احراز كند؛ زيرا در طريق علم موانعى پديد مى آيد، و عالم و دانشمند به گاه

صفحه از 150