نسخه اي نفيس در شرح دعاي عرفه - صفحه 133

كه بايد آنها را از احوال مهم و شكوهمند دانست، و همين احوال است كه فرد را به حال «معرفت» مى رساند؛ معرفتى كه سرانجام آن «جمع و توحيد» است.
لوازم حال وصول عبارت اند از: مكاشفه، مشاهده، معاينه، حيات، انفصال، و اتصال.و هر يك از اين احوال، داراى درجات و مراحلى است كه همگى آنها را در جاى خود گزارش كرديم.

اتصالِ اعتصام، اتصال شهود، اتصال وجود

اما حالِ «اتصال» و پيوستن به حق، معنايش چنان نيست كه ميان دو چيز آن چنان قرب و نزديكى به وجود آيد كه هيچ مسافت و فاصله اى در مرتبتِ بين آن دو باقى نماند؛ بلكه هدف اين است كه آن اتصالى كه براى مقربين فراهم مى آيد متحقق گردد؛ مانند حال اتصالى كه براى حضرت مصطفويه (عليه و آله اشرف التحية) به هم رسيد، آنجا كه خداوند متعال از چنين اتصالى بدين گونه بازگويه مى كند:
«ثمَّ دَنا فَتَدَلّى فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ اَوْأدنى»۱ ... آنگاه جبرائيل آنچنان اوج گرفت، و دورى و فاصله خود را با حضرت ختمى مرتبت (صلوات الله و سلامه عليه و آله) تقليل داد و آنچنان بر قرب خود افزود كه فاصله ميان آن دو به اندازه پهناى دو كمان و يا مسافتى كمتر از آن رسيد.
درباره «مسافتِ كمتر از پهناى دو كمان: اَواَدنى» عقل را ياراى سخن نيست كه آن را بيان و يا اندازه گيرى كند. بنابراين، «اتصالِ به حق و پيوستن به او» داراى درجات و مراحلى متساوى و يكسان نيست؛ بلكه داراى مراتب متفاوتى مى باشد كه پايين ترين آن، عبارت از «اتصالِ اعتصام» است كه به ميزان قصد و اراده، موانع را از ميان برمى دارد و راه را براى انتقالِ به «اتصالِ شهود» مى گشايد. و اتصال شهود، عبارت از اتصالى است كه اگر فردى بخواهد بدان برسد بايد از هرگونه علل و عوارض و بيماريهاى دل رهيده بوده و از هرگونه استدلال و مطالبه دليل در جهت اثبات مطلوب، بى نياز باشد. وقتى سالك به اين مرحله رسيد، اين اميد وجود دارد كه بر نردبان «اتصال وجود» بالا رود و به حال «جمع» واصل گردد. آفتاب آمد دليل آفتاب... يا من دلّ على ذاته بذاته!

1.نجم /۸

صفحه از 150