نسخه اي نفيس در شرح دعاي عرفه - صفحه 135

ولايت، آن را شاداب ساخته است. چه، به ما هشدار مى دهد كه تمام اشيا، آنچنان به او وابسته اند و وجود آنها و حيات آنها و قالبهاى آنها آنچنان از فيض عنايت حق مدد مى گيرد كه اگر لحظه اى از نظر رحمتِ او محروم و تهى گردند نابود شده و درهم فرو مى ريزند:
وگر نازى كند درهم فرو ريزند قالبها
پس آنكه خود، اساس وجود هر چيزى است، خود داراى برهانى آشكارتر، و دليلى استوارتر بوده و بالاتر از آن است كه معلول او وى را اثبات كند، و ساخته دست قدرت او هستى او را ارزيابى نمايد؛ زيرا وقتى ثابت شد كه اين مصنوع و فرآورده قدرت الهى در هر حال وشرايطى به صانع و آفريدگار خود از نظر وجود و دوام و بقا نيازمند است و در خود او چيزى فزون از هستىِ حق وجود ندارد كه او را از مؤثر و هستى آفرين بى نياز سازد، آيا اين امكان براى او وجود دارد كه واجب الوجود را ظاهر سازد و در مقام اثبات وجود او برآيد؟
آرى اگر طبع انسان، سليم بوده، و از كدورات و تيرگيهاى حس و خيال، زلال و پاكيزه باشد، در خور آن است كه در مقام اثبات وجود ممكنات و تصديق به نياز آنها و تغيّر و شدن و دگرگونى آنها، از طريق وجود صانع و آفريدگار آنها استدلال كند و از سوى حق در سوى خلق ره در نوردد؛ نه آنكه اثر و آفريده را پلى در سير به سوى حق قرار دهد.

پاسخ به يك ايراد

آنگاه كه ابراهيم (عليه السلام) به ملكوت آسمانها نگريست و از راه افول و غروب و ناپديد شدن ستاره و ماه و خورشيد استدلال كرد كه اينها حادث هستند و به «مُحْدِث» نيازمند مى باشند، رو به سوى خدايى آورد كه صاحب عظمت و جبروت است و گفت:
«اِنّى وَجَّهْتُ وَجْهِىَ لِلّذى فَطَرَ السَّمواتِ وَالْاَرْضَ حَنيفاً وَما اَنَا مِنَ الْمُشرِكينَ»۱...به سوى خدايى روى مى آورم كه به خلقت آسمانها و زمين آغاز كرد؛ آن هم با روح يكتاپرستى و در حالى كه از مشركين نيستم.
بايد يادآور شد كه اين سخن ابراهيم پس از آنكه در مورد ستاره و ماه و خورشيد، جمله «هذا رَبّى» را بر زبان آورد، به علت جهل و عدم آگاهى او نسبت به صانع و مُحْدِثِ اين پديده ها نبوده است؛ بلكه هدف ابراهيم (عليه السلام) مماشات و همزبانى با خصم، يعنى هماهنگى

1.انعام /۷۹

صفحه از 150