نسخه اي نفيس در شرح دعاي عرفه - صفحه 138

وى به هيچگونه دليلى نياز نداريم و استدلال ما زيانى بيش نخواهد بود.
و همچنين در مسئله قرب حق (تعالى) نسبت به همه چيز، به هيچ دليلى نياز نيست.
على هذا ما براى رسيدن به معرفت حق، به استدلالى از رهگذر آثار نيازمند نيستيم.
اين دو فقره از عبارت دعا، بر روى هر دو روشِ دليل و برهان ـ كه اهل استدلال آن دو را سامان مى دهند ـ خط بطلان مى كشد. اين دو روش عبارتند از: يكم) اقامه دليل بر وجود صانع، آن هم به گونه اى كه دليل، خود، موجبِ تام و واجب فى نفسه باشد. بطلان اين روش از آن روست كه همان اهل استدلال معتقدند «ممكن» نمى تواند حتى ممكنات ديگرى مانند خود را ايجاد كند. دوم) عبارت از استدلال بر وجود مؤثر به وسيله وجود اثر مى باشد. حتى خود آنها چنين گونه استدلالى را به «دليل العجائز» نامبردار ساخته اند و آن همان استدلال بسيط و ساده اى است كه در روايت زير انعكاس يافته است:

۰.«اَلْبَعْرَةُ تَدُلُّ عَلىَ الْبَعيرِ، وَاَثُر الْاَقْدامِ تَدُلُّ عَلَى المسير. اَفَسَماءٌ ذاتُ ابْراجٍ وَاَرْضٌ ذاتُ فجاجٍ كَيْفَ لا تَدُلّانِ عَلَى اللطيف الْخَبيرٍ؟» ۱

بطلان اين دو نحوه استدلال فقط در مكتب اهل عرفان در نظر است؛ چون مانعى نيست كه مؤمنين تازه كارِ در استدلال، بدين دو روش در معرفت حق و توحيد او روى آورند.
آرى اگر فرد به مرحله اى از عرفان نايل گردد، و چشم بصيرت او به سوى برهانِ واحِدِديّان گشوده شود، در چنين پايگاه، تكلفات دليل و برهان ساقط شده و ارزش و اعتبار خود را از دست مى دهد؛ به ويژه اگر ديدگان بينش و بصيرتش به چنين گوهرهاى درخشانى از كانِ عصمت و طهارت ـ كه سرشار از حكمت و فصل الخطاب است ـ تازه گردد و مضمون اين دعا را با اِمعان مورد مطالعه قرار دهد؛ چنانكه ديديم سيدالشهدا (عليه السلام) روى اين مسئله، يعنى بطلان روش استدلال و برهان در طى عبارات گهربار خود، پى هم تأكيد مى كند تا سالك را در تصديق به چنين حقيقتى از رسوخ و پايدارى برخوردار سازد. و سرانجام به خدا عرض مى كند:
«عَمِيَتْ عَيْنٌ لا تَراكَ عَلَيْهَا رقيباً»...كور است، (و يا كور باد) ديدگانى كه تو را بر خويشتن مراقب نبيند!

1.[سرگين شتر، خبر از وجود شتر مى دهد و نشان گامهاى انسان، بر وجود راه دلالت مى كند؛ پس چگونه آسمانى كه برجها دارد و زمينى كه داراى دره هاست، بر آفريننده لطيف خبير دلالت نمى كنند؟]

صفحه از 150