استعمال پاره ادواتِ عربى است از قبيل عند، و إنّما، و إمّا (به كسر همزه)، و سَواء در وسط عبارات فارسى، مثل اينكه اين اَدواتِ حروف و ظروف در آن اوقات، در زبانِ فارسى، به كلّى مستعمل و رايج بوده است؛ نظير: ليكن و إلّا و أمّا - به فتح همزه - ولو اينكه، و كما اينكه در فارسى امروزه. و اينك بعضى امثله اين استعمالات: «امّا قتلِ عمدِ هر عاقلى بالغ كه او قصد كشتنِ غيرى كند، به هر آلت كه باشد - از آهن و جز آن از چوب و سنگ و زهر و گلو گرفتن - و هر چه به غالب عادت عِنْدَ آن قتل حاصل آيد، قصاص واجب بود (2: 23). در خبر است كه مبشّرى ديگر آمد عِنْدَ اين [يعنى در وقت فتح خيبر] و بشارت داد به ولادتِ حسن بن على (2: 207). نوح هم بر اين سيرت، هزار سال كم پنجاه مىبود، عنْدَ آن برايشان دعا كرد (2: 410 به اختصار). قالت نملة؛ «گفتند كه» قول مجاز است، اشارتى كرد كه ايشان عنْدَ آن بدانستند كه احتراز مىبايد كرد (4: 155). عمرو بن عَبدود، چون خندق ديد، اسب بجهانيد، عِنْدَ آن حال مسلمانان را حال نماند و قوّت نماند و خوف شد (4: 301). ناگاهى بادى بر آيد و نور ايشان بنشاند، ايشان عِنْدَ آن حال كه در تاريكى بمانند، اين گويند: (انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ)۱ (5: 247). و امثله اين استعمال نيز فوق العاده بسيار است، نمونه را به همين مقدار اكتفا رفت».
تعليقه 222
در بيانِ دو امر است
1. معناى «درغويش»
مصنّف رحمه اللَّه عليه در چند مورد از اين كتاب «درغويش» را به كار برده است به قرار ذيل: «رافضى بر هيچ درغويشى رحمت نكند، صدقه به هيچ درغويشى نشايد دادن (ص 683). هم درغويش باشد و هم توانگر (ص 686). و او از درعويشان صحابه بود (ص 688 - 689). ندانم تا درعويش و درمانده چگونه بود (ص 690). و از بارى تعالى درعويشى به حاجت بخواسته است (ص 690). اى عجب موسى و عيسى در كسوتِ درغويشى دعوت كرده (ص 698)».
چنانكه ملاحظه مىشود، در چهار مورد از اين موارد هفتگانه كلمه «درغويش» به غين معجمه ذكر شده و در سه مورد، به عين مهمله ياد شده است.
دكتر محمّد معين در فرهنگ فارسى گفته: «درغوش و درغويش به معناى درويش كه نيازمند و محتاج و تهىدست باشد. و درغويشى به معنى درويشى و نيازمندى و فقر و تهيدستى است».
امّا درويش؛ مراد از آن معلوم است كه فقير و نيازمند باشد، در مقابل غنى، چنانكه سعدى گفته است:
«درويش و غنى، بنده اين خاك درندآنان كه غنىترند محتاجترند».
در غياث اللغات گفته: «درويش - بالفتح - به معناى خوانده از درها. و اين، در اصل، درويز بود، زا را به شين معجمه بدل كردند و درويز در اصل دراويز بود به معناى آويزنده از در؛ چون گدا به وقت سؤال از درها مىآويزد، لهذا گدا را درويش گفتند. و بعضى محقّقان نوشتهاند كه: درويش در اصل