107
نقض

وقعى نهادند، و زنان و دخترانِ خود را بى‏نكاح بدادند۱و قاضى بنشاندند۲ تا توسّطِ خمر و زنا و لواطه همى كند و مانندِ اين؛ چنانكه شرحِ بعضى ازين ۳مناكر۴ در تاريخ الأيّام و الأنام كه ما جمع كرده‏ايم در باب خلافت مقتدر بداده‏ايم. ۵ اين متغلّبانِ مصر خود را: ابن رسول اللَّه، و وليّ اللَّه، و القائم بأمر اللَّه، و المهديّ باللَّه، و العزيز باللَّه، و الظّاهر لإعزاز دين اللَّه، و الحاكم بحكم اللَّه، و الآمر بأمر اللَّه، و المستنصر باللَّه، لقب نهادند، و خواجگانِ احمقِ رافضى در عِراق و قُهستان كه بودند، چون مى‏شنودند۶ كه در مكّه و تِهامه و مصر و مغرب چه مى‏رود، شاد مى‏شدند و يكديگر را تهنيت مى‏كردند۷ به رمز و اشارت، چنانكه عادتِ رافضيان باشد۸ كه همه علاماتِ ظهورِ قائم است.
اما جواب اين فصل، اگر چه واجب و لازم نيست، به‏ضرورت، شروع [ به ]كلماتى برود:
اما جواب آنچه حوالت كرده است به ملاحده از شتمِ غار و غاريان، يعنى رسولِ خداى و بوبكر بوقُحافه، و به ظاهر كردنِ منكرات و منهيّات از خمر و زنا و لواطه و غير آن، هيچ شبهتى نيست كه آن معانى به مذهبِ ملحدان رواست، و به مذهبِ

1.ع: «بدادن».

2.ع: «بنشاندن».

3.صفحه «۹۸» چاپ قديم‏

4.ث - م - ب - ح - د: «مناكير». در أقرب الموارد گفته: «المنكر اسم مفعول، و ما ليس فيه رضى اللَّه من قولٍ أو فعلٍ. و المعروف ضدّه و منه: ينهى عن المنكر. ج: منكرات [ و مناكر ] كقوله: فيأتون المناكر في نشاطٍ و يأتون الصلاة و هم كسالى و رجل منكر، أي داهٍ فطن. ج: منكرون و مناكير». پس معلوم شد كه «مناكير» به ياء در اينجا معنى ندارد و «مناكر» بدون ياء جمع منكر است، مانند منكرات؛ ليكن در ساير كتب لغت، من تصريح به استعمال آن تا كنون به خاطر ندارم كه ديده باشم.

5.ع - ث: «و شرح بداده‏ايم» (با وجود ذكر شرح در سابق).

6.ع: «مى‏شنوند». ب - ث - م: «بشنودند».

7.ح - د: «مى‏دادند».

8.از دو نسخه «ح - د» در اين مورد چند سطر از عبارت ساقط شده و در نتيجه عبارت اعتراض صاحب فضائح الروافض با جواب صاحب بعض مثالب النواصب به يكديگر خلط شده و قسمتى از عبارت مؤلف دوم به حساب عبارت مؤلف اوّل درج شده و قسمتى از اعتراض مؤلف اوّل نيز ناقص مانده است و نصّ عبارت هر دو نسخه اين است: «چنانكه عادت رافضيان باشد كه آن جماعت از همه اصناف مبطلان از مشرك و كافر...».


نقض
106

اگر چه على را نصّ و معصوم و بهتر از هر يك از امّت گويند، مذهبِ ايشان چنين است كه اگر در ميانِ فصولِ بانگ نماز، بعد از شهادتين كسى گويد: أشهد أنّ عليّاً وليّ اللَّه، بانگ نمازش باطل باشد و با سر بايد گرفت، و نام على در بانگ نماز بدعت است و به اعتقاد كردن‏۱ معصيت، و گوينده اين در لعنت و غضبِ خداى باشد. ۲ و آخر اين مصنّف كه بيست و پنج سال اين مذهب دعوى مى‏كند، بايد اين مايه بدانسته باشد. و معلوم شد۳ كه غرضش بدين فصل الّا خصومتِ مصطفى و عايشه نبوده است‏۴ تا در قول و قلم آيد. بارى تعالى توفيق دهاد تا بر زبانِ ما همه صدق و صواب رود و در قلمِ ما همه كلماتى آيد كه بدان مُجْرِم و مأثوم نباشيم و ديگران كه‏۵ به نيكى به دم و قلم و قدمِ ما اقتدا كنند. إنّه الحافظُ الخبير.

[ 35 ]

[ ارتكاب اسماعيليان و فاطميان به منكرات و گناهان ]

[ اشتراك ملاحده و مجبره در انجام منكرات و گناهان ]

[ باطنيه مصداق شر بزرگ ]

[ مخالفت شيعه اصولى با ملاحده و اسماعيليه و فاطميان ]

[ پاسخ به مؤلف فضائح در همانند خواندن عقايد شيعه با اسماعيليه ]

آنگه گفته است:
و آن ملحدان ۶ در مصر مى‏گفتندى: العنوا الغار و ما حَوْلها۷،۸و بدعت‏ها به ظاهر كردند چون زنا و لواطه‏۹ در بازارها نهاراً و جهاراً۱۰ و خمرخانه‏ها را

1.ع - ث - ب: «دارد». و شايد: «دارد» مصحف و محرّف «داشتن» است.

2.اين عبارت در ع ناخوانا است.

3.ع - ث - ب - م: «و معلوم شده».

4.ث - ب - م: «نبوده باشد».

5.ع - ث: «و ديگر آنكه». ب - م: «ديگر آن كه».

6.ع - ث: «و آن ملحدان كه».

7.ث - ب - م: «العنوا العان و ما حولها». ح - د: «العنوا الجار، و ماجراها». و در اين نسخه «ماجراها» جزء ما بعد عبارت مى‏باشد؛ يعنى «ماجراها و بدعت‏ها» و شايد عبارت: «العنوا الغار و من أواها، أو أوى إليها» أو «أواه أو أوى إليه» بوده است يا «حواه» يا «يحويه» و نظاير اين الفاظ. در هر صورت در مآخذى كه من مراجعه كردم چنين عبارتى نيافتم. فضلا خودشان در اين‏باره اعمال نظر نمايند و تحقيق فرمايند.

8.تاريخ الإسلام، ذهبى، ج ۶، ص ۱۱؛ سير أعلام النبلاء، ج ۱۵، ص ۱۵۲، و ص ۳۷۳؛ تاريخ الخلفاء، ج ۱، ص ۱۶۵؛ الوافي بالوفيات، ج ۱۹، ص ۲۴۳ و اين كتب «حوى» بدل «حولها» آمده است.

9.ث: «لواط». در آنندراج گفته: «لواطه به كسر لام و فتح طاى حطى، كلمه عربى است، به معنى كار قوم لوط كردن» و فيومى در مصباح المنير گفته: «لاط الرجل يلوط لواطة بالهاء (هكذا ذكره الفارابى) فعل الفاحشة كما فعلها قوم لوط النبى عليه السلام».

10.ع: «نهاراً جهاراً» (بدون واو عطف).

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 429910
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به