111
نقض

و بادِ كسى فرو نشيند كه صد و پنجاه سال باشد تا مذهبش نهاده باشند ۱و به هر سى سال خطّها از علمايِشان بستانند بر رجوع و انكار، چنانكه أظهر من الشّمس است. مذهبِ شيعه تا مصطفى - - صلى اللَّه عليه و آله - - از دنيا برفت و به جوارِ حق تعالى شد، همان است كه بود و هم بر آن نسق است كه گفتند از عدل و توحيد و نبوّت و امامت، و اين نه بادى باشد كه بنشيند. و الحمدُ للَّه على‏ ترادفِ إحسانِه و زَوائد ۲امتنانِهِ.

[ 37 ]

[ پاسخ به ژاژخايى مؤلف فضائح و اثبات استقلال مذهب شيعه در اصول و فروع ]

آنگه گفته است:
فصلى ديگر: بدان كه هيچ فرقتى ۳ از فِرَقِ اسلام ضعيف‏راى‏تر۴ و عاجزتر و احمق‏تر از اين فرقتِ گمراه حشوى رافضى نباشد. هرگز به نفسِ خود مستقلّ نباشند، و تير از جعبه خود نيندازند؛ زيرا كه مذهبِشان در اصول عقيدتشان ۵ فرا پيشِ كس‏۶ نشايد بردن، و فروعى خود نباشد ايشان را كه‏۷ بر آن مناظره كنند.
امّا جوابِ اين كلمات ۸ اوّلاً آن است كه چون به قولِ خويشتن‏۹ اين مجبّر اين طايفه را از فِرَقِ اسلام مى‏خواند، آنگه به خون و مالِ ايشان ۱۰در مواضعِ اين كتاب اشاره مى‏كند، مخالفتِ قول مصطفى و شريعت باشد كه چون اسمِ اُمّتى

1.صفحه «۱۰۲» چاپ قديم‏

2.ع: «زوايد». ث - ب - م: «زوابد». ح - د: «تزايد».

3.ع - ث - ح - د - ب: «هيچ فرقى»، م: «هيچ فرقه».

4.ح - د: «ضعيف‏تر».

5.ح - د: «و اصول عقايدشان».

6.ح - د: «كسى».

7.ع - ح - د: «نباشدشان». ث: «نباشد ايشان».

8.م - ث - ب: «دغل».

9.ع شايد: «خويش» باشد. ح - د نيز «خويشتن» را ندارند.

10.ح - د: «آن‏گاه به جواز قتال ايشان».


نقض
110

را با صلابت‏۱ و عدل‏۲ و كوتاه‏دستى و وصلتِ رسول، و فتح‏هاىِ عالم، و عثمانِ عفّان را ۳با كثرتِ حيا و بذلِ مال‏ها و نسبتِ بزرگ و دامادىِ مصطفى، چون نصّ و معصوم ندانند به امامت قبول نمى‏كنند. با چنين خصومت‏۴ ندانم تا به مدّعيان و ملحدانِ مصر و مغرب و امامانِ زيديان چگونه التفات كنند؟! و هر كس كه اصولِ مذهبِ شيعه داند، اين تهمت قبول نكند تا دروغ و خطا و بى‏اصل و متعصّبىِ مصنّف‏۵ هر ساعت در هر فصل ظاهرتر باشد. و الحمدُ للَّه ربِّ العالمينَ.

[ 36 ]

[ استحكام و حقانيت شيعه از آغاز تاكنون ]

آنگه گفته است:
و بدانجا انجاميد كه مقتدر خليفه را بكشتند و چهار هزار ملحد و رافضى را بكشتند و بياويختند؛ و بهرى را آتش در زدند و بادِشان بنشست و هميشه چنين بوده است و كارِ ايشان ديرى ۶برندارد، و بادِشان زود فرو نشيند، زيرا كه دغل‏دارانند.
امّا جوابِ اين محالات و تُرَّهات كه از سرِ ركاكتِ عقل و بى‏مايگى ياد كرده است كه نه در كتابى مسطور است و نه از معتمدى مذكور است كه چون خليفه را بكشند و غوغايى برآيد و در آن ميانه تمييزى نباشد و مستحقّ و نامستحقّ و ملحد و موحّد در كشتن يكسان باشند، و ملحد ملحد باشد و مسلمان مسلمان، و كلام العدى ضرب من الهذيان. ۷

1.ب - ث - م: «با صدمه».

2.ح - د: «بر عدل».

3.صفحه «۱۰۱» چاپ قديم‏

4.كذا در همه نسخ؛ ليكن به نظر درست نمى‏آيد؛ زيرا «خصومت» اسم است از «خاصمه مخاصمةً، أي جادله و نازعه» و اين را همه لغويان عرب ذكر كرده‏اند و محتمل است كه مصحف و محرّف صلابت يا «خصوصيت» باشد. در آنندراج از غياث اللغات نقل كرده كه: «خصوصيت به فتح اوّل و تشديد ياى تحتانى، خاصّ كردن و خاصّ شدن چيزى را؛ چراكه خصوص به فتح، صفت مشبهه است و ياى تحتانى و تاى فوقانى براى مصدريت. و در قاموس و منتخب، به ضمّ و فتح هر دو نوشته».

5.ح - د: «مصنف نامنصف».

6.«ديرى» كنايه از ثبات و دوام و برقرارى و پايدارى به مدت دور و دراز است.

7.ح - د به جاى «ضرب»، «نوع». و اين عبارت عربى مصراعى از متنبى است از قصيده‏اى كه در ديوانش به اين عنوان «و قال يذكر قيام شبيب العقيلي على الاستاد كافور و قتله بدمشق سنة ثمان و أربعين و ثلاث مائة» معنون است و مطلع قصيده و بيت دوم آن چنين است: عدوّك مذموم بكلّ لسان‏ ولو كان من أعدائك القمران‏و للَّه سرّ في علاك و إنّما كلام العدى ضرب من الهذيان طالب تمام قصيده به ديوان متنبى رجوع كند و در العرف الطيب فى شرح ديوان أبى الطيب، ص ۵۱۲ - ۵۱۵ مذكور است و مصراع مذكور در حكم مثل گرديده و جارى مجراى آن مى‏باشد.

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 430326
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به