115
نقض

حُبِ‏ّ اميرالمؤمنين و آلِ او اعتقاد چگونه دارد، و اگر حنيفى‏۱ باشد، خواهند كه بدانند كه كَرّامى است يا معتزلى يا نجّارى، يا خود مذهبِ بوحنيفه دارد مطلق در اصولِ دين و فروعِ شريعت. اين حركت و زحمت براىِ اين ۲ باشد. آنگه حاضر شوند و بر منبرى كه جبر و تشبيه و خصومتِ اهل البيت شنيده باشند هم بر آنجا توحيد و عدل و عصمتِ انبيا و مناقبِ آل رسول شنوند، دستارها مى‏اندازند و از درخت حنظل شكر مى‏چينند كه خرقِ عادت را ماند. و اگر اين عالم امير عبّادى باشد،۳ خواجه ميان دربندد و بر ضلالتِ او عوام را تحريض‏۴ مى‏دهد كه آنچه او گويد بنتواند شنودن. و اگر تاج شعرى‏۵باشد به خونش فتوى كند و شيعت تقويت و تربيت مى‏كنند و مال بر دوستىِ‏۶ توحيد و عدل و عصمتِ ۷رسل و وجوبِ معرفت به‏عقل و نظر بذل مى‏كنند.
و اگر انكار به مجلس رفتنِ اين جماعت از آن است كه گويند: مخالف است، اين طريقه در هر طايفه باشد. و كدام دوشنبه باشد كه در مجلسِ ما از ده ۸ و بيست و پنجاه و پانصد منقبت‏خوان و عالم‏۹ و بازارى از حنفيان و شفعويان كمتر باشند و مى‏شنوند و بعضى مى‏نويسند؟ و اين معنى ظاهر و شايع است. و اگر به حقيقت درين فصل و جوابش به انصاف تأمّل‏۱۰ رود هيچ شبهتى بنماند.

1.م - ب - ح - د: «حنفى».

2.م - ب: «آن».

3.امير عبادى از مشايخ روايت مصنف رحمه اللَّه عليه و از علماى نامى و معروف در وعظ و تذكير بوده است و به ترجمه‏اش در آينده به تفصيل خواهيم پرداخت. إن شاء اللَّه تعالى.

4.ث - ب: «تحريص» (به صاد مهمله). ح - د: «تحريص مى‏كند».

5.ث: «تاج سعرى» (به سين مهمله). م: «تاج شوى». ح: «تاح شوى» (بدون هيچ نقطه‏اى در كلمه باح). د: «باج شوى». ب، جاى هر دو كلمه را سفيد گذاشته است و نگارنده با كمال فحص و مراجعه به كتب تا كنون نتوانسته است او را بشناسد و صحيح اين دو كلمه را به دست آرد. لَعلّ اللَّه يُحدِثُ بعدَ ذلكَ أمراً.

6.ب - ث: «و ما در دوستى». م: «و ماد بر دوستى».

7.صفحه «۱۰۶» چاپ قديم‏

8.ع - ث - ب - م: «كمتر از ده» و چون در ذيل عبارت «كمتر» مى‏آيد، به طور قطع در اينجا از طغيان قلم و اشتباه سر زده است.

9.ع - ث - ب: «منقبت و عالم». ح - د: «فقيه عالم».

10.ع - ث - ب: «تأويل».


نقض
114

چه بهره است؟ و نَشاطِ تو از چيست كه اگر على بزرگ و فاضل بود، تو را چه سود از آن؟ تو از على همانى كه جهودان از موسى، و ترسايان از عيسى. از مذهبِ تو با آنچه او مى‏گويد، هزار فرسنگ است. و همه روز در بازارها مى‏گويند: ديدى كه چه گفت...! و اگر مسلمانى گويد: تو را اندرين چه نصيب است؟ و بر آن محالاتِ ايشان انكارى بكند، همه هم‏زبان شوند كه فتنه مى‏انگيزى. همچنان‏اند كه رافضيانِ عهدِ اميرالمؤمنين على كه او بر منبر كوفه بود مى‏گفت: ألا إنّ خير هذه الاُمّة بعد نبيّها أبوبكرٍ ثمَّ عمر، مى‏گفتند با يكديگر كه تقيّه مى‏كند و مداهنه مى‏كند و زبانِ او خواصِ‏ّ او دانند.
امّا جوابِ اين فصل نيك تأمّل بايد كردن تا فايده حاصل شود:
اما آنچه گفته است و به عيب فرا نموده كه «شيعه به مجلسِ مخالفانِ خود شوند» اوّلاً بر قرآن انكار مى‏كند، و قولِ خداى را ردّ مى‏كند، و دعوتِ مصطفى باطل مى‏داند، به دليلِ اين آيت كه بارى تعالى در نصِ‏ّ قرآنِ مجيد ۱ و كتابِ عزيز۲مى‏گويد محمّد را به امرِ مطلق: «فَبَشِّرْ عِبادِ * الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ۳أحْسَنَهُ»؛۴ «بشارت ده اى محمدّ بندگانِ مرا كه قول‏هاىِ مختلف بشنوند و متابعتِ بهتر و حق‏تر و اولى‏تر كنند». پس شيعه در استماع محمودند و مستحقِ‏ّ ثواب‏اند، و متابعتِ فرمانِ خدا و رسول و قرآن كرده‏اند. و خواجه در اين منع مأثوم و مُخطى و مستحقِ‏ّ لعنت و عقوبت، و مخالفِ خدا و رسول و قرآن.
و وجه ديگر آن كه شيعيانِ ۵ عراق از جماعتى كه خود را به شافعى منسوب‏۶ كرده‏اند و جبر و تشبيه و تكليف مالايطاق و زلّتِ انبيا و وجوبِ معرفت به سمع و مانندِ اين منكرات شنيده باشند، چون گويند: از خراسان مذكّرى ۷ رسيده است، خواهند كه بشنوند تا خود مذهبِ او در اصولِ دين به مذهبِ اين مجبّران مانندگى دارد يا نه، و در

1.ع - ث: «نصّ مجيد». م - ب: «كلام مجيد».

2.م - ب: ندارند. ح - د: «و كتاب حميد».

3.صفحه «۱۰۵» چاپ قديم‏

4.ذيل آيه ۱۷ و صدر آيه ۱۸ سوره مباركه زمر.

5.ع: «آن شيعيان». ح - د: «و خبر ديگر آن كه شيعيان».

6.م - ب: «نسبت».

7.م - ب: «مدح‏گويى».

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 431178
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به