حُبِّ اميرالمؤمنين و آلِ او اعتقاد چگونه دارد، و اگر حنيفى۱ باشد، خواهند كه بدانند كه كَرّامى است يا معتزلى يا نجّارى، يا خود مذهبِ بوحنيفه دارد مطلق در اصولِ دين و فروعِ شريعت. اين حركت و زحمت براىِ اين ۲ باشد. آنگه حاضر شوند و بر منبرى كه جبر و تشبيه و خصومتِ اهل البيت شنيده باشند هم بر آنجا توحيد و عدل و عصمتِ انبيا و مناقبِ آل رسول شنوند، دستارها مىاندازند و از درخت حنظل شكر مىچينند كه خرقِ عادت را ماند. و اگر اين عالم امير عبّادى باشد،۳ خواجه ميان دربندد و بر ضلالتِ او عوام را تحريض۴ مىدهد كه آنچه او گويد بنتواند شنودن. و اگر تاج شعرى۵باشد به خونش فتوى كند و شيعت تقويت و تربيت مىكنند و مال بر دوستىِ۶ توحيد و عدل و عصمتِ ۷رسل و وجوبِ معرفت بهعقل و نظر بذل مىكنند.
و اگر انكار به مجلس رفتنِ اين جماعت از آن است كه گويند: مخالف است، اين طريقه در هر طايفه باشد. و كدام دوشنبه باشد كه در مجلسِ ما از ده ۸ و بيست و پنجاه و پانصد منقبتخوان و عالم۹ و بازارى از حنفيان و شفعويان كمتر باشند و مىشنوند و بعضى مىنويسند؟ و اين معنى ظاهر و شايع است. و اگر به حقيقت درين فصل و جوابش به انصاف تأمّل۱۰ رود هيچ شبهتى بنماند.
1.م - ب - ح - د: «حنفى».
2.م - ب: «آن».
3.امير عبادى از مشايخ روايت مصنف رحمه اللَّه عليه و از علماى نامى و معروف در وعظ و تذكير بوده است و به ترجمهاش در آينده به تفصيل خواهيم پرداخت. إن شاء اللَّه تعالى.
4.ث - ب: «تحريص» (به صاد مهمله). ح - د: «تحريص مىكند».
5.ث: «تاج سعرى» (به سين مهمله). م: «تاج شوى». ح: «تاح شوى» (بدون هيچ نقطهاى در كلمه باح). د: «باج شوى». ب، جاى هر دو كلمه را سفيد گذاشته است و نگارنده با كمال فحص و مراجعه به كتب تا كنون نتوانسته است او را بشناسد و صحيح اين دو كلمه را به دست آرد. لَعلّ اللَّه يُحدِثُ بعدَ ذلكَ أمراً.
6.ب - ث: «و ما در دوستى». م: «و ماد بر دوستى».
7.صفحه «۱۰۶» چاپ قديم
8.ع - ث - ب - م: «كمتر از ده» و چون در ذيل عبارت «كمتر» مىآيد، به طور قطع در اينجا از طغيان قلم و اشتباه سر زده است.
9.ع - ث - ب: «منقبت و عالم». ح - د: «فقيه عالم».
10.ع - ث - ب: «تأويل».