121
نقض

بگفتمى‏۱ كه ملحدان را حمايت‏خانه كجا باشد. امّا اين قدر مسامحت كرده شد و عاقلان دانند كه ملحد و متّهم را به سارى جاى نباشد كه حساب كرده‏اند تا مُلكِ مازندران به رستم بن علىّ بن شهريار افتاد بيست و هفت هزار مرد ۲ملحد كه در حدِّاعتبار و التفات‏اند به تيغِ او كشته شدند؛ بيرون از آن گروه كه به قتلِ ايشان التفات نباشد. و در عالم از سلاطين و امرا كس را ماننده ۳ اين فتوح نبوده است و اگر بودى پوشيده نماندى‏۴ تا بدانند كه سارى و اُرَمْ قبّة الاسلام است، نه قرينه الموت. و الحمدُ للَّه ربِّ العالمينَ.
و امّا بُلعميد مناقبى - رحمة اللَّه عليه - مردى مؤمن و موحّد بود؛ ۵ ردّاً عليه. ۶
و آنچه گفته است كه: «در آخرِ عمر بُلعميد را به علّتِ لقوه شكلش بگشت» انصاف آن است ۷ كه به اصفهان و همدان و ساوه و قزوين و بلادِ آذربيجان‏۸ و دگر بِقاع كه سنّيان نباشد و فضايل‏خوانان، هرگز علّت و جنون و جُذام و فالِج و بَرَصْ و لَقْوَه و غير آن نباشد و هيچ سنّى و فضايلى بدين علّت نمرده است و اين علّت الّا به سارى و قم و كاشان و آبه و ورامين و درِ مصلحگاه‏۹ نباشد. و آنچه خواجه را لازم است درين معنى آن است كه ملحدانِ الموت را كه دشمنانِ توحيدِ خداى‏اند و جهودان و ترسايان را كه دشمنانِ شريعتِ مصطفى‏اند، عقوبت به آخرت وعيد مى‏كنند، دون‏۱۰ دنيا. و حق تعالى منّت مى‏نهد بر سيّد - عليه السلام - و مى‏گويد: «وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أنْتَ فيهِمْ».۱۱ و رافضيان را كه دشمن بوبكر و عمرند - على زعمه - عقوبت به دنيا مى‏كند، تا برين

1.ب - ث - م: «و نگفتى». ح: «و نگفتمى». و معنى عبارت متن اين است كه اگر مى‏خواستم مى‏گفتم.

2.صفحه «۱۱۱» چاپ قديم‏

3.ث - م - ب - ح - د: «مانند».

4.اين عبارت ترجمه اين عبارت عربى مشهور دائر بر السنه است كه: «لو كان لبان».

5.ح - د: «مؤمن و موحد و معتقد بود».

6.فقط در «ع» و شايد «رغماً عليه» بوده و مراد «على رغمه» باشد.

7.ث - م - ب: «انصاف است». ح - د: «انصاف اين است».

8.م - ب - ح: «آذربايجان».

9.ث: «مصلى‏گاه». ح - د ندارند.

10.ث - ب - م: «در اين».

11.صدر آيه ۳۳ سوره مباركه انفال.


نقض
120

شد و تا چهل سال بعد از آن تاريخ در رى و قزوين و قم و كاشان و آبه و نيسابور۱ و سبزوار و جرجان و استرآباد و بلاد مازندران، زهد و توحيد و مناقب‏۲ و فضيلت مى‏خواند تا در آن نيكونامى،۳ با جوارِ خداى شد. و آنچه به تشنيع ياد كرده است آن را، اصلى نيست و ندامت و ملامتِ آن به دنيا و آخرت به وى رسد. إن شاء اللَّه تعالى.۴

[ 40 ]

[ تهمت مؤلف فضائح به ابوالعميد مناقبى ]

[ پاسخ به تهمت الحاد به مناقب خوانان شيعه و اثبات تضاد مناطق شيعى با الموت اسماعيلى ]

[ خرافه‏گرايى مؤلف فضائح در ربط دادن ميان بيمارى و مرگ با ايمان آدميان ]

[ كيفر دادن دشمنان خدا و پيامبر از ديدگاه شيعه ]

آنگه گفته است:
و خبيثى ديگر بود نام او بُلعميد ۵ مناقبى. همين مثالب خواندى. از رى به تهمتِ الحاد به سارى گريخت و آنجا معتكف ببود و قدح‏۶ صحابه مى‏خواند و ملحدانِ سارى و اُرَمْ او را نيكو مى‏داشتند. به فرجام در آخرِ عمر شكلش بگرديد و سرش به لَقْوَه‏۷ چون سرِ خوكان شد و بمرد.
امّا جوابِ اين كلماتِ لغو و هَذَيان كه از سرِ كين و تهمت و عداوتِ دين گفته است، آن است كه چون به تهمتِ الحاد از رى بگريخت و به سارى شد!؟ هيچ عاقل قبول نكند كه درين سى سال هر ۸ملحدى معروف كه در حدود گِردكوه و طبس گيلكى‏۹ و ديار الموت و قِلاعِ طالقان ناپديد شد، چون باز جستند سرش در سارى يافتند يا در اُرَمْ بر سرِ نيزه شاهِ شاهان ملكِ مازندران، و تنش طعمه سگان كه الوف الوف از آن سگانِ جهنّم و خنازيرِ جحيم را آن شاهِ شيعى به تأييد إلهى طعمه سباع و طيور مى‏كند. پس ملحدان را عادت نباشد كه بدان ولايت به حمايت شوند، و

1.ث - ب - م - د - . ح: «نيشابور».

2.ب - م: «به زهد و توحيد مناقب و فضيلت». ح - د: «به زهد و توحيد و فضيلت مناقب».

3.ث - ب - م - ح: «نيكنامى».

4.ع: «إن شاء اللَّه تعالى وحده».

5.مخفف «أبو العميد» است.

6.ث: «و مدح».

7.در برهان گفته: «لقوه، به فتح اوّل بر وزن قهوه، علتى است كه دست و پاى آدمى از كار باز مى‏ماند و رويش كج مى‏شود...».

8.ع - ث: «چو».

9.ع - ث - ح: «و طبس و گيلكى». براى تحقيق «طبس گيلكى» رجوع شود به تعليقه ۴۹.

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 429759
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به