به قذف و فحش منسوب نكنند. و بحمد اللَّه خواجگانِ ديندارِ ما همه مؤمن و معتقد و مستبصر باشند و اصول و فروعِ مذهب شناسند؛ آن گويند كه بايد، و آن از لفظ اجرا كنند كه شايد. و الحمدُ للَّه ربِّ العالمينَ.
[ 43 ]
[ انسجام و حميت شيعيان به اعتراف مؤلف فضائح ]
آنگه گفته است:
اگر رافضىاى ۱ را كارى ها افتد،۲ همه دست به هم كنند و او را برهانند، و اگر حنيفى۳ مذهبى را يا شافعىمذهبى را كارىها افتد،۴ دست به هم كنند و خانهاش ببرند و كينِ دين از وى بكشند. ۵
امّا جوابِ اين كلمات كه «رافضيان همپشت باشند» بايد كه سنّيان نيز همپشت باشند و اگر اينجا وزيرانند، آنجا اميرانند. چون سنّيان حميّت ۶ ندارند، گناهِ رافضيان نباشد؛ بلكه آنچه حوالت كرده است، هم تشنيع است و دروغ و بهتان كه بر خواجگانِ عادلِ ديندار نهاده است كه معلوم است كه به همه روزگار جانبِ ۷همه طوايف اسلام را مراعات فرمودهاند و شفقت نمودهاند و سادات و شيعه را اگر حكمى۸ باشد، بهره أوفر و نصيبِ أوفى۹ از آن كافّه امّت را باشد و فرق ننهند در شفقت از ميانِ يكى و
1.م - ب - د: «رافضى».
2.به جز نسخه ع: «كارى افتد».
3.م - د - ح: «حنفى».
4.به جز نسخه ع: «كارى افتد». و شايد «ها افتادن» به معنى اتفاق افتادن و پيش آمدن مىباشد.
5.«كين كشيدن» به معنى انتقام است. در آنندراج براى اين استعمال، اين شعر را از فردوسى نقل كرده: چو او كينهكش باشد و رهنماى
سواران كشتى ندارند پاى و در بهار عجم از حكيم شرف الدّين شفائى نقل كرده: هر كس ز خصم كينه به نوع دگر كشد
مژگان به گريه لب به دعا خسرو از سپاه
6.ع - ح - د: «حمايت».
7.صفحه «۱۱۷» چاپ قديم
8.«حكم» به ضمّ حاء و سكون كاف و به ميم در آخر، به معنى حكومت و فرمانروايى است. و در كتب لغت گفتهاند: «حكم بالأمر حكماً و حكومةً: قضى».
9.«أوفر» و «أوفى» هر دو اسم تفضيل است و معنى هر دو نيز بيشتر و زيادتر مىباشد و در كلمات فصحا غالباً هر دو با هم به كار رفته است.