127
نقض

به قذف و فحش منسوب نكنند. و بحمد اللَّه خواجگانِ ديندارِ ما همه مؤمن و معتقد و مستبصر باشند و اصول و فروعِ مذهب شناسند؛ آن گويند كه بايد، و آن از لفظ اجرا كنند كه شايد. و الحمدُ للَّه ربِّ العالمينَ.

[ 43 ]

[ انسجام و حميت شيعيان به اعتراف مؤلف فضائح ]

آنگه گفته است:
اگر رافضى‏اى ۱ را كارى ها افتد،۲ همه دست به هم كنند و او را برهانند، و اگر حنيفى‏۳ مذهبى را يا شافعى‏مذهبى را كارى‏ها افتد،۴ دست به هم كنند و خانه‏اش ببرند و كينِ دين از وى بكشند. ۵
امّا جوابِ اين كلمات كه «رافضيان هم‏پشت باشند» بايد كه سنّيان نيز هم‏پشت باشند و اگر اينجا وزيرانند، آنجا اميرانند. چون سنّيان حميّت ۶ ندارند، گناهِ رافضيان نباشد؛ بلكه آنچه حوالت كرده است، هم تشنيع است و دروغ و بهتان كه بر خواجگانِ عادلِ ديندار نهاده است كه معلوم است كه به همه روزگار جانبِ ۷همه طوايف اسلام را مراعات فرموده‏اند و شفقت نموده‏اند و سادات و شيعه را اگر حكمى‏۸ باشد، بهره أوفر و نصيبِ أوفى‏۹ از آن كافّه امّت را باشد و فرق ننهند در شفقت از ميانِ يكى و

1.م - ب - د: «رافضى».

2.به جز نسخه ع: «كارى افتد».

3.م - د - ح: «حنفى».

4.به جز نسخه ع: «كارى افتد». و شايد «ها افتادن» به معنى اتفاق افتادن و پيش آمدن مى‏باشد.

5.«كين كشيدن» به معنى انتقام است. در آنندراج براى اين استعمال، اين شعر را از فردوسى نقل كرده: چو او كينه‏كش باشد و رهنماى‏ سواران كشتى ندارند پاى و در بهار عجم از حكيم شرف الدّين شفائى نقل كرده: هر كس ز خصم كينه به نوع دگر كشد مژگان به گريه لب به دعا خسرو از سپاه‏

6.ع - ح - د: «حمايت».

7.صفحه «۱۱۷» چاپ قديم‏

8.«حكم» به ضمّ حاء و سكون كاف و به ميم در آخر، به معنى حكومت و فرمانروايى است. و در كتب لغت گفته‏اند: «حكم بالأمر حكماً و حكومةً: قضى».

9.«أوفر» و «أوفى» هر دو اسم تفضيل است و معنى هر دو نيز بيشتر و زيادتر مى‏باشد و در كلمات فصحا غالباً هر دو با هم به كار رفته است.


نقض
126

حسّان بن ثابت و عبداللَّه بن اُبىّ‏۱ عايشه را تهمت نهادند - حاشا عنها - هفده آيتِ محكم از قرآن بيامد به برائتِ ذمّتِ وى و كذبِ ايشان، و در آخر آيت بگفت كه: «لُعِنُوا فى الدُّنْيا وَ اْلآخِرَةِ»،۲ تا اين همه‏۳ تهمت و شبهت - بحمد اللَّه و منّه - از اسلام و اسلاميان زايل شد.
و من در شهورِ سنه ثلاثٍ و ثلاثين و خمسمائة كتابى مفرد ساخته‏ام در تنزيهِ عايشه در دولتِ اميرِ غازى عبّاس - رحمة اللَّه عليه - به اشارتِ رئيس و مقتداىِ سادات و شيعه، سيّدِ سعيد فخرالدّين بن شمس الدّين الحسينى - قدّس اللَّه روحهما ۴ - و قاضى القضاة سعيد عماد الدّين الحسن استرابادى - نوّر اللَّه قبره - به استقصا برخوانده‏۵ و بر پشتِ آنِ فصلى غرّا نوشته به استحسانِ تمام. و نسخه اصل به خزانه اميرعبّاس بردند و ديگر نسخت‏ها دارند. اگر خواهد، طلب كند و بخواند تا اعتقادِ شيعه اماميّه در حقِ‏ّ ازواجِ رسول بدانند؛۶ تا مگر زبان در حقِ‏ّ ايشان به دروغ و بهتان نجنبانند.۷ و هر ۸كس كه عايشه را يا حفصه را يا يكى [ ديگر ] از زنانِ مصطفى و دگر انبيا را به زنا تهمت نهد، ملحد و كافر و ملعون باشد و خون و مالش حلال بود، از بهر آن را۹ كه ديّوث گفته باشد رسولان را. و چنين حوالت مگر به مذهبى لايق‏تر باشد كه انبياى خداى را تهمتِ عشق و فسق و عصيان نهند و درجه زنانِ انبيا از درجه انبيا رفيع‏تر نتوان بودن.۱۰ پس چون داود و يوسف و محمّد را عاشق و فاسق و متّهم روا دارند، زنانِشان را متّهم‏۱۱ توان دانستن. و شيعه كه انبيا را معصوم گويند زنانِشان‏۱۲ را

1.نسخ هكذا: «چون مسطح بن اثابة و حسان بن ثابت و عبداللَّه بن ابىّ و عباد بن عبدالمطلب». و اين عبارت به طور حتم غلط است و صحيح همان است كه در متن نوشتيم و براى تحقيق اين مدّعا و ثبوت وجه تصحيح، مراجعه شود به تعليقه ۵۰.

2.از آيه ۲۳ سوره مباركه نور.

3.ع - ث - ب: «با اين همه». ح: «با اين».

4.ح - د: «روحه».

5.ح - د: «بر خوانده‏اند». ث: «بر خواند».

6.م - ح - د: «بداند».

7.م - ح - د: «نجنباند».

8.صفحه «۱۱۶» چاپ قديم‏

9.از مواردى است كه دو اداة تعليل براى افاده معنى تأكيد به كار رفته است.

10.م - ح - د: «نتواند بود». ب: «نتوان بود».

11.ح - د: «متهم‏تر».

12.م - ب - ح - د: «زنان ايشان را».

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 432011
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به