135
نقض

پدرش كافرند، نقصانِ رسالتش نباشد، شاعيان را الحادِ آن دو علوى هم خللى نكند، و سنّيان را هم نقصان نباشد، چون كسى از آن طايفه ملحد شود؛ امّا از براىِ معارضه و جواب آورده‏ايم نه از براىِ حجّت كه ملحد ملحد باشد از هر مذهب كه انتقال كند و اصحابِ آن مقالت را خللى نباشد، «وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ اُخْرى‏»۱ تا هر كس كه بخواند، مقصودِ ما بداند كه جواب گفته‏ايم نه ابتدا. امّا ۲اردشير و حمزه و منوّر و بادار۳ و مظفّر خر۴ چون از كندان و سيستان و اسفيدان‏۵ و جاجرم‏۶ باشند، پندارم رافضى نبوده باشند؛ تا نيك تأمّل كند و شبهت زايل شود.
معارضة
اكنون بدان اى برادر كه اين فصل را معارضتى هست كه موحّدان به جان و ايمان استماع ۷ كنند و متّهمان‏۸ بى‏مُراد بشنوند:
اوّلاً اتّفاقِ همه مسلمانان است كه اساسِ ملحدى و قاعده باطنى‏اى در خِطّه عراق و حدودِ خراسان، اين پنج نفر ۹ نهادند كه ذكرِ اسامىِ ايشان برود و خواجه مصنّف خارجى به كرم و تفضّل اگر به صداع ندارد، در آن تأمّل فرمايد:
اولاً رأس و رئيس و مقدَّم و پيشوا و مقتداىِ همه ملحدان درين هشتاد سال كه رفت حسنِ صبّاح بود، مجبّر مجبّرزاده. ۱۰ خانه در روده داشت در شهرِ رى به كوىِ صوفى دبير استاد عبد الرّزّاقِ بيّاع بود، همكار تاج الملك مستوفى مجبّر. نه به در مصلحگاه‏۱۱ نشست و

1.از آيه ۱۶۴ سوره مباركه انعام و در سور مباركات اسراء آيه ۱۵ و فاطر آيه ۱۸ و زمر آيه ۷ و نجم آيه ۳۸ نيز آمده است.

2.صفحه «۱۲۴» چاپ قديم‏

3.ح - د: «مادان». م: «مادار». ب: «پادار».

4.در ذيل صفحه ۹۰ چاپ اوّل به معرّفى اين اشخاص و امكنه اشاره كرده‏ايم و در اين چاپ مراجعه شود به تعليقه ۵۴.

5.ح - د: «جرجان».

6.ع - ث: «سماع».

7.ع - ث: «و متهمانى».

8.ع - ح - د: «نفس». ث: «تغيير».

9.براى ترجمه حسن صباح رجوع شود به تعليقه ۵۵.

10.ع صريحاً با هاء در آخر، و همچنين ساير نسخ.


نقض
134

و اعتقاد هلاك كردند و اين معنى در روزنامه‏هاىِ ديوانى ظاهر است. چون مطالعه كنند اين شبهت و تهمت ساقط شود.
امّا آن ۱ جماعت را كه از قلعه‏ها به زير آوردند، پندارى كه مصنّف از مذهبِ اوّل ايشان بى‏خبر است. امّا بورضا و بُلفتوح، اسدآبادى بودند و معلوم است كه ۲در آن حدود شيعى هرگز نبوده است و نه حنفى. همه مجبّران و مشبّهيان باشند. و ابوابراهيم و سالارسگزى بودند و معلوم است كه اگر صد ملحد به تاختنِ مسلمانان شوند پنجاه سگزى‏۳ باشند و بدان ولايت بوىِ شيعه نرسيده است‏۴ و به جبر و تشبيه معروف‏تر باشند از آن كه به عدل و توحيد. و سندلانيان را خود۵ معروف است كه هر شبِ آدينه براىِ خرِ خدا، كاه و جو نهادند؛ تعالى‏ و تَقَدّسَ عنِ الصُّعود و النّزول؛ و اگرچه اكنون دعوىِ حنفى‏اى‏۶ مى‏كنند به تقيّه.۷
و آن دو علوىِ ملعون كه ياد كرده است، شبهتى نيست كه ملحد شدند و اگر نوح پيغمبر را - عليه السلام - كه پسر كنعانِ كافر باشد، به اجماع همه مسلمانان نقصانِ نبوّت او نكند، و محمّد مصطفى را - صلى اللَّه عليه و آله - كه به مذهبِ مصنّف مادر و

1.ع - ث: «اين».

2.صفحه «۱۲۳» چاپ قديم‏

3.در برهان قاطع گفته: «سكزى به كسر اوّل و ثالث و سكون ثانى و تحتانى به معنى سگز است كه نام كوهى باشد در زابلستان، و ساكنان آنجا را به نام آن كوه مى‏خوانند و سگزيان مى‏گويند، و رستم زال از آنجاست. و بعضى گويند: سگزى به معنى سيستانى است؛ چه سيستان را سگستان هم مى‏گويند و آن مخفف سگزيستان است و معرّب آن سجزى باشد، و نام يكى از قراى اصفهان هم هست».

4.ع: «قوى» (به قاف صريحاً). ث - ب: «قوس شيعه پوشيده است».

5.ح: «و سپيدرائيان خود». د: «سيدرائيان». ث - ب - م: «و سعد الانبيا را خود». و براى تحقيق كلمه «سندلانيان» و بيان عقيده ايشان رجوع شود به تعليقه ۵۳.

6.حنفى‏اى يعنى حنفى بودن؛ زيرا ياء، ياء مصدرى است.

7.مصنف رحمه اللَّه عليه مكرّر اين مطلب را به مصنف بعض فضايح الروافض و هم‏مذهبان او در اين نقض خود نسبت داده است. مصدّق بيانات او است آنچه سيد مرتضى رازى رحمه اللَّه عليه در اوايل باب يازدهم از تبصرة العوام (ص ۷۵، چاپ استاد فقيد عباس اقبال) گفته است: «جمله حنابله بر آنند كه احمد گفت: استوى يعنى استقرّ، و جمله شافعيان كه در اعتقاد بر خلاف شافعى باشند، چون از ايشان استكشاف مذهب و اعتقاد كنى، گويند: مذهب شافعى داريم و اعتقاد احمد».

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 430313
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به