پدرش كافرند، نقصانِ رسالتش نباشد، شاعيان را الحادِ آن دو علوى هم خللى نكند، و سنّيان را هم نقصان نباشد، چون كسى از آن طايفه ملحد شود؛ امّا از براىِ معارضه و جواب آوردهايم نه از براىِ حجّت كه ملحد ملحد باشد از هر مذهب كه انتقال كند و اصحابِ آن مقالت را خللى نباشد، «وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ اُخْرى»۱ تا هر كس كه بخواند، مقصودِ ما بداند كه جواب گفتهايم نه ابتدا. امّا ۲اردشير و حمزه و منوّر و بادار۳ و مظفّر خر۴ چون از كندان و سيستان و اسفيدان۵ و جاجرم۶ باشند، پندارم رافضى نبوده باشند؛ تا نيك تأمّل كند و شبهت زايل شود.
معارضة
اكنون بدان اى برادر كه اين فصل را معارضتى هست كه موحّدان به جان و ايمان استماع ۷ كنند و متّهمان۸ بىمُراد بشنوند:
اوّلاً اتّفاقِ همه مسلمانان است كه اساسِ ملحدى و قاعده باطنىاى در خِطّه عراق و حدودِ خراسان، اين پنج نفر ۹ نهادند كه ذكرِ اسامىِ ايشان برود و خواجه مصنّف خارجى به كرم و تفضّل اگر به صداع ندارد، در آن تأمّل فرمايد:
اولاً رأس و رئيس و مقدَّم و پيشوا و مقتداىِ همه ملحدان درين هشتاد سال كه رفت حسنِ صبّاح بود، مجبّر مجبّرزاده. ۱۰ خانه در روده داشت در شهرِ رى به كوىِ صوفى دبير استاد عبد الرّزّاقِ بيّاع بود، همكار تاج الملك مستوفى مجبّر. نه به در مصلحگاه۱۱ نشست و
1.از آيه ۱۶۴ سوره مباركه انعام و در سور مباركات اسراء آيه ۱۵ و فاطر آيه ۱۸ و زمر آيه ۷ و نجم آيه ۳۸ نيز آمده است.
2.صفحه «۱۲۴» چاپ قديم
3.ح - د: «مادان». م: «مادار». ب: «پادار».
4.در ذيل صفحه ۹۰ چاپ اوّل به معرّفى اين اشخاص و امكنه اشاره كردهايم و در اين چاپ مراجعه شود به تعليقه ۵۴.
5.ح - د: «جرجان».
6.ع - ث: «سماع».
7.ع - ث: «و متهمانى».
8.ع - ح - د: «نفس». ث: «تغيير».
9.براى ترجمه حسن صباح رجوع شود به تعليقه ۵۵.
10.ع صريحاً با هاء در آخر، و همچنين ساير نسخ.