141
نقض

جهان دانند كه او از كدام قبيله بود و چه مذهب گفتى، رافضى بارى نبود بنيمان ناطفى‏۱ كه ملحد شد، مذهب و محلّه‏اش معلوم است ما را كه رافضى نبود. اسماعيل احمدان‏۲ كه از خور و سارقين بود، داعيه و رسول ملاحده بود. چون الحادش ظاهر شد از بيم دهخداى فخراور هشتوردى‏۳ شيعى بگريخت و به الموت شد. معلوم بايد كرد كه آن دوازده چه مذهب داشتند و اگر نداند بپرسد تا بداند. با اسحاق صاحبِ خراج ملاحده، نه هم از خور و سارقين بود كه ملحد شد و امير قايماز ۴حرامى‏۵- رحمَهُ اللَّه - او را به گفتِ‏۶ جمال الدّين عبد الصّمد شيعى ۷ - رحمة اللَّه عليه - بكشت، پندارم كه رافضى نبود. احمد على حامدى بِسطامى ملحد كه أمير عادل غازى عبّاس او را بگرفت، بر شعر۸ او ظاهر است كه چه مذهب داشت؛ تا خواجه بوالفتوح جاجرمى را كه او وزير امير عبّاس بود - رحمة اللَّه عليهما - مى‏گويد:

بنده بِسطامى است و بسيار است‏حرمتِ بايزيد بِسطامى‏
پيداست كه چه مذهب داشت و از كدام شهر بود و الحمد للَّه كه رافضى نبود و اهل طبسِ گيلكى را الوف الوف كه امير روسبه - رحمة اللَّه عليه - به قوّت خواجه شهيد معين الدّين - رحمة اللَّه عليه - ابونصر كاشى شيعى مى‏كشت، بى‏شبهه است كه رافضى نبودند. و بر همه الموت تجربه كرده‏اند يك قمى و كاشى هرگز نبوده است و اگر بودى پوشيده نماندى. و اين قدر از ذكرِ اسامىِ آن ملاعين درين كتاب كفايت است تا خواجه مصنّف بداند كه ملحد بود و از كجا بود.

1.م - ب: «بتمان با كفى». ث: «بنيمان با كفى». ح: «ثيمان ناطقى». د ندارد و علّامه قزوينى رحمه اللَّه عليه گفته: و شايد «بنيمان ناطقى» صحيح باشد.

2.م - ب: «حمدان».

3.نسخ مشوش است؛ ليكن ترجمه حال اين شخص را منتجب الدين رحمه اللَّه عليه نوشته است و در آنجا اين كلمه «هشتجردى» = «هشتگردى» است كه نسبت به هشتگرد قزوين مى‏باشد و اما نسخ چنين است: ع - ب - ث - م: «همشردى»، ح - د: «حجراور هشرودى». و براى ترجمه حال وى رجوع شود به تعليقه ۶۳.

4.صفحه «۱۳۰» چاپ قديم‏

5.ع - ث - ب: «جرمى» م: «خرجى». ح - د: «جراحى» و براى ترجمه وى رجوع شود به تعليقه ۶۴.

6.«گفت» در اينجا به معنى گفتار است.

7.براى ترجمه وى رجوع شود به همان تعليقه ۶۳.

8.ح - م: «از شعر او».


نقض
140

كارِ خواجه نوسنّى راست نيست اين معارضات تا مى‏خواند ريش مى‏جنباند كه لعنتِ هفت آسمان و زمين بر همه نِزاريان و صبّاحيان و باطنيان باد تا چرا وجوبِ معرفت را حوالت به سمع و پيغمبر و معلّمِ صادق كردند.
و امّا آن جماعت را كه در عهدِ خلفا و سلاطين به الحاد بكشتند، ذكرِ اسامىِ ايشان روزگارها ۱ و طومارات‏۲ خواهد. امّا گزير نباشد از ذكرِ اسامىِ تنى‏چند معدود به عوضِ آنكه مصنّف آورده است تا داند كه دگران از كار بى‏خبر نباشند.۳
اوّلاً عباده پارسى كه با روزبه اهوازى از مصر و مغرب، سفيرانِ الحاد بودند به الموت و لنبه‏سر در عهدِ اوّلِ صبّاحى در دولتِ ملكشاهى سقاه اللَّه [ رحمته ]كه هر دو را به كرمانشاهان شحنگانِ امير اسفهسالار ۴ بدان بزرگى بكشتند و سرهاىِ‏شان ۵به حضرتِ همدان فرستادند، پندارم رافضى نبودند.
ناصر باوردى و يوسف اردستانى و نصرويه كرمانى و اردشير روّاس دامغانى كه به ظاهر همدان در عهدِ خصومت طتش ۶ با بركيارق سلطان - رحمة اللَّه عليه - كه به تهمتِ الحاد كشته شدند، هر چهار مشبّهى بودند، و الحمدُ للَّه كه رافضى نبودند.
محسّن خالدان كه از قزوين به الموت رفت و اند سال قاضى و مفتىِ ملاحده بود، اتّفاق است كه رافضى نبود، سنّى بود. محمّد پيلور ساوى ۷ كه به سرِ ميدان دكّان داشتى، پير نود ساله كه رئيس محمّد بن ماهيار كه رئيس ساوه بود، ده ملحد قُح‏۸ را از خانه اين پيلور به در آورد و هلاك كرد، پندارم اين شيخ رافضى نبود، سنّى بود. و آبه‏اى نبود، ساوه‏اى بود. و سنان سهان‏۹ كه سال‏ها به الموت مفتى و قاضى بود، همه

1.ع - ث - م - ب: «روزگار».

2.ح: «طومارها». م - ب: «طومار».

3.ع - ث - ب: «باشند».

4.ث - ب - م: «امير اسفهدار».

5.صفحه «۱۲۹» چاپ قديم‏

6.ب - ث - م: «طبس». ح - د ندارند و براى ترجمه «تتش» مراجعه شود به تعليقه ۶۲.

7.ث - ب - م: «سارى». ح - د: «و آبه نبود ساوه بود و پسر محمد پيلور ساوه».

8.ع - ث - ح: «مخ». ب - م: «هح». و علّامه قزوينى رحمه اللَّه عليه در حاشيه نسخه خود در زير كلمه «مخ» نوشته: «كذا في الأصل ظ قح». و «قح» به ضمّ قاف و تشديد حاء به معنى ساده و خالص است.

9.م: «و سنان». ح - د: «و كسان سماك». علّامه قزوينى؛ گفته: «كذا و ظاهراً بايد محرف سماك علمى باشد».

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 429654
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به