جهان دانند كه او از كدام قبيله بود و چه مذهب گفتى، رافضى بارى نبود بنيمان ناطفى۱ كه ملحد شد، مذهب و محلّهاش معلوم است ما را كه رافضى نبود. اسماعيل احمدان۲ كه از خور و سارقين بود، داعيه و رسول ملاحده بود. چون الحادش ظاهر شد از بيم دهخداى فخراور هشتوردى۳ شيعى بگريخت و به الموت شد. معلوم بايد كرد كه آن دوازده چه مذهب داشتند و اگر نداند بپرسد تا بداند. با اسحاق صاحبِ خراج ملاحده، نه هم از خور و سارقين بود كه ملحد شد و امير قايماز ۴حرامى۵- رحمَهُ اللَّه - او را به گفتِ۶ جمال الدّين عبد الصّمد شيعى ۷ - رحمة اللَّه عليه - بكشت، پندارم كه رافضى نبود. احمد على حامدى بِسطامى ملحد كه أمير عادل غازى عبّاس او را بگرفت، بر شعر۸ او ظاهر است كه چه مذهب داشت؛ تا خواجه بوالفتوح جاجرمى را كه او وزير امير عبّاس بود - رحمة اللَّه عليهما - مىگويد:
بنده بِسطامى است و بسيار استحرمتِ بايزيد بِسطامى
پيداست كه چه مذهب داشت و از كدام شهر بود و الحمد للَّه كه رافضى نبود و اهل طبسِ گيلكى را الوف الوف كه امير روسبه - رحمة اللَّه عليه - به قوّت خواجه شهيد معين الدّين - رحمة اللَّه عليه - ابونصر كاشى شيعى مىكشت، بىشبهه است كه رافضى نبودند. و بر همه الموت تجربه كردهاند يك قمى و كاشى هرگز نبوده است و اگر بودى پوشيده نماندى. و اين قدر از ذكرِ اسامىِ آن ملاعين درين كتاب كفايت است تا خواجه مصنّف بداند كه ملحد بود و از كجا بود.
1.م - ب: «بتمان با كفى». ث: «بنيمان با كفى». ح: «ثيمان ناطقى». د ندارد و علّامه قزوينى رحمه اللَّه عليه گفته: و شايد «بنيمان ناطقى» صحيح باشد.
2.م - ب: «حمدان».
3.نسخ مشوش است؛ ليكن ترجمه حال اين شخص را منتجب الدين رحمه اللَّه عليه نوشته است و در آنجا اين كلمه «هشتجردى» = «هشتگردى» است كه نسبت به هشتگرد قزوين مىباشد و اما نسخ چنين است: ع - ب - ث - م: «همشردى»، ح - د: «حجراور هشرودى». و براى ترجمه حال وى رجوع شود به تعليقه ۶۳.
4.صفحه «۱۳۰» چاپ قديم
5.ع - ث - ب: «جرمى» م: «خرجى». ح - د: «جراحى» و براى ترجمه وى رجوع شود به تعليقه ۶۴.
6.«گفت» در اينجا به معنى گفتار است.
7.براى ترجمه وى رجوع شود به همان تعليقه ۶۳.
8.ح - م: «از شعر او».