143
نقض

و اگرچه در وجوبِ معرفت، شريكِ ايشان است.
آن خواجه شهيد معين الدّين كاشى چون وزير سلطان اعظم سنجر شد - رحمة اللَّه عليهما - بر مشيرانِ مملكت او ۱ انكار كرد به تقريرِ صلح با ملاحده؛ و راه‏ها بر ملاحده ببست و بر ايشان باج‏هاىِ سنگى‏۲ نهاد و از ايشان الوف الوف را مى‏گرفت و مى‏كشت تا به آخر كار در حضرتِ خوراسان چون او ۳ پيرى عالمِ عادلِ شيعى به تيغِ ملاحده كشته آمد،۴ آخر نه شيعى بود. و سيّد منتهى جرجانى را ۵كه‏۶ملحدان به معاينه بكشتند، و سيّد ابا طالب كيا به قزوين ۷ و سيّد حسن كيا جرجانى را كه ملحدان بكشتند و از
گور بر آوردند و بسوختند، آخر نه شيعى بودند؟! بايست كه مصنّف ذكر همه به محمدت ياد كرده بودى. و سيِّد باهاشم كيا جيلانى را كه به قول بُلفتوح‏
گوره‏خر بكشتند، نه شيعى معتقد بود؟ سيّد سيّار قزوينى را كه در راه قزوين شهيد كردند، نه علوى حسينى شيعى بود؟ خواجه بُلفضل بوعصام زينوآبادى كه ملحدان

1.ع: «بر مشيران به ملك او». ب - م: «بر مشيران ملك او». د: «بر بيشتر ملك او». ح: «بر مشير ملك او».

2.ح - م - د: «سنگين». در آنندراج گفته: «سنگى به فتح سين و كسر گاف به معنى سنگين است» و شاهد بر صحت اين سخن گفتار سعدى است: اسير بند شكم را دو شب نگيرد خواب‏ شبى ز معده سنگى، شبى ز دلتنگى‏

3.ح - م - ب: «خراسان چنو».

4.ابن الاثير در كامل التواريخ ضمن ذكر حوادث سال پانصد و بيست و يك گفته: «فى هذه السنة قتل معين الملك أبونصر أحمد بن الفضل، وزير السلطان سنجر، قتلته الباطنية، و كان له في قتالهم آثار حسنة و نيّة صالحة، فرزقه اللَّه الشهادة». پوشيده نماناد كه معين الدين مذكور از مفاخر عصر خود، بلكه از نيكنامان معروف جهان بوده است. براى ترجمه حال او به معجم الألقاب ابن الفوطى به كتاب لام و ميم (ص ۴۴۹ - ۴۵۰ و ص ۶۵۰) به عنوان «مختص الملك» و «معين الدين» و به ديوان سيد ضياء الدين ابوالرضا راوندى (ص ۲۲۱-۲۲۷) و همچنين به كتاب وزارت در عهد سلاطين بزرگ سلجوقى تأليف استاد فقيد عباس اقبال آشتيانى (ص ۲۵۴-۲۶۰) مراجعه فرمايند.

5.صفحه «۱۳۲» چاپ قديم‏

6.براى ترجمه حال اين شخص و ساير شهداى مذكور در اين مورد، به ص ۹۷ چاپ اول نقض و ساير صفحات آن مطابق فهرست جداگانه كه دارد مراجعه فرمايند كه در حدود امكان نتيجه فحص لازم در آن موارد ذكر شده است.

7.ب - ث - م: «كياهرونى». ح: «كيابزوى». د: «نبردى» و براى تحقيق ترجمه وى و سيد حسن كيا جرجانى و سيد بوهاشم كيا جيلانى و سيد سيار قزوينى و بوعصام زينوآبادى رجوع شود به تعليقه ۶۵.


نقض
142

و امّا آنچه از كشتنِ مجد الملك معتقد و سعد الملك مستبصر و زين الملك شيعى به تشنيع ياد كرده است، خطايى عظيم است. مى‏بايست كه ذكر وزرايى كه رافضى نبوده‏اند و سلاطين ايشان را هلاك كرده بودند، فراموش نكرده بودى تا بدانستى كه كشتنِ وزرا و اصحابِ قلم به مذهب و اعتقاد تعلّق ندارد كه سلاطين، امرا و وزرا را بسى كشتند براى استقامتِ ملكِ خويش، و اين چون مؤيّد الملك ۱ و فخرالملك‏۲ و خواجه قوام الدّين ابوالقاسم انسابادى‏۳ و كمال الدّين محمّد خازن‏۴و عزّ الملك وروجردى‏۵۶كه همه سنّى و متعصّب بودند و براى ملك دنيا كشته شدند، بايست كه خواجگانِ شيعى را در قتل با ايشان به ياد۷ كرده بودى تا شبهت زايل شدى و جماعتى از كبراى شيعه كه ملحدان بكشتند، به محمدت ياد كرده بودى. چنانكه شيعه خواجه نظام الملك حسن على اسحاق‏۸ را و خواجه كمال سميرمى‏۹ را كه سنّى و شافعى مذهب بودند، ملحدان‏شان بكشتند تا درست شدى كه خواجه دشمنِ ملحدان است،

1.مؤيد الملك لقب ابوبكر عبيد اللَّه پسر خواجه نظام الملك است كه به دست بركيارق به سال ۴۹۴ كشته شده است.

2.فخر الملك، لقب مظفر بن خواجه نظام الملك است كه به سال ۴۹۰ به دست ملاحده به قتل رسيده است و وى وزير سنجر بوده است.

3.قوام الدّين لقب ابوالقاسم انس‏آبادى درگزينى است كه به فرمان طغرل برادرزاده سنجر به قتل رسيده است و از وزراى معروف زمان سلاطين سلاجقه به شمار مى‏رود.

4.مراد كمال الدّين محمد است كه اوّل خازن سنجر بوده و سپس وزير سلطان مسعود گرديده است و به دست امراى او در زنجان به قتل رسيده است.

5.م - ح - د: «بروجردى». و مراد عزّالملك مجد الدين بروجردى است كه به كمك و حمايت آق سنقر در سنّ هفتاد سالگى به وزارت رسيده است، ليكن اين مرد در حبس مرده است. رجوع شود به نسائم الاسحار، ص ۸۱ -۸۲، و آثار الوزراء، ص ۲۶۱.

6.صفحه «۱۳۱» چاپ قديم‏

7.م - ح - د: «قياس».

8.خواجه نظام الملك خود معروف است.

9.مراد «وزير كمال الدّين على سميرمى» است كه فدائيان ملاحده او را در چهار بازار بغداد كارد زدند (نسائم الاسحار، ص ۷۲-۷۳). ليكن در كتاب وزارت در عهد سلاطين بزرگ سلجوقى (ص ۱۸۱) ترجمه او به عنوان «كمال الملك على بن احمد سميرمى» معنون شده است. و چون اين كتاب يعنى وزارت در عهد سلاطين بزرگ سلجوقى، دقيق‏ترين و عميق‏ترين كتاب تحقيقى در موضوع مذكور است، طالبان تراجم اشخاص نامبرده به آن مراجعه كنند.

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 398880
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به