اسكيد ۱ در شهور سنه ستٍّ و تسعين و أربعمائة بكشتند، نه شيعى معتقد بود؟ رحمة اللَّه عليه. ملك گردبازو۲ را پسر ملكِ ملوكِ مازندران رستمِ علىِ شهريار كه هم ملاحده او را در حضرتِ خراسان بكشتند. نه پادشاه شيعه بود؟ او را به محمدت ياد بايست كردى، و اگر به حصرِ اسامىِ شريف و وضيع از شهداى شيعه مشغول شويم، روزگار و كتب خواهد. اين قدر [ ما را۳ ] كفايت است تا خواجه بداند كه از مذهبِ شيعه تا مُلحدى، راهى دور است و از مجبّرى تا به ملحدى، منزلى نزديك. و الحمدُ للَّه ربِّ العالمين، و العاقبةُ للمتّقين، و الجنّةُ للمُوَحّدين، و النّارُ للملْحدين.۴
[ 45 ]
[ تهمت مؤلف فضائح به اشتراك عقيده شيعه و اسماعيليه ]
[ نقد و رد دعاوى و عقايد باطنيان و ملاحده توسط شيعه ]
[ قلمرو عصمت از نظر شيعه ]
[ عقيده شيعه در معصوم بودن ائمه(ع) ]
[ علماى طراز اول شيعه قائل به تحريفناپذيرى قرآن ]
[ مذهب حسن صباح و باطنىگرى اهل الموت ]
[ تقيه به مثابه دفع مضرت ]
[ على(ع) سر سلسله مؤمنان و مجاهدان ]
آنگه گفته است كه:
۵ملحد گويد كه به خداى دانستن معلّمى صادق بايد، رافضى گويد كه: بدين شرع اعتماد نيست الّا كه امامى معصوم شرح دهد و به جز از معصوم بنشايد شنيدن كه ديگران همه جايز الخطا باشند مگر قائم كه بر او خطا روا نباشد كه او معصوم است چون جبرئيل و محمّد - عليهما السلام - ، و او خود پديد نيست، تا او نيايد و شرح ندهد چگونه اعتماد بود بدين شرع؟! خاصّه كه مجتهدان در آن تصرّفى ۶ كردهاند و گويند كه: بسى از قرآن بُزِ عايشه بخورد. پس چون قائم بيايد به شرح و درستى آن املا كند كه معصوم اوست، او داند؛ زيرا كه كارِ دين و دولت درو بسته است. و چنانكه ملحد گويد كه: كار باطن
1.ث - ب - ح - د - م: «اسكند». و از ملاحظه متن برمىآيد كه نام جايى بوده است كه ملاحده در آن سكنى داشتهاند.
2.براى ترجمه گردبازو، رجوع شود به تعليقه ۶۶.
3.«ما را» فقط در ح - د.
4.اين چهار فقره شريفه مأخوذ است بعينها از مكتوبى كه امام حسن عسكرى عليه السلام به على بن حسين بن بابويه قمى رحمه اللَّه عليه مرقوم فرمودهاند. قاضى نور اللَّه رحمه اللَّه عليه در مجالس المؤمنين در مجلس پنجم، در ترجمه ابن بابويه نامبرده چنين گفته است: «و از جمله كتابات شريفه كه حضرت امام حسن عليه السلام به جناب شيخ نوشتهاند، كتابتى است كه صورتش اين است: بسم اللَّه الرحمن الرّحيم، الحمد للَّه رب العالمين، و العاقبة للمتّقين، و الجنّة للموحّدين، و النار للمشركين (إلى آخر الكتاب)».
5.صفحه «۱۳۳» چاپ قديم
6.ح - د: «تصرّف».