نباشند. و نه خواجه پيش از اين خود را سنّى مطلق خواندى، اكنون از بيم تركانْ مركّب كرده است و خود را «حنفى سنّى» مىخواند؟ و تقيّه همين باشد.
و آن كلمه كه ايراد كرده است در حقِّ اميرالمؤمنين على - عليه السلام - ، اگرچه بر طريقِ حكايت است، مستوجبِ لعنت و عقوبت است كه او سرِ همه مؤمنان است و امام همه متّقيان، و لم يشرك باللَّه طرفةَ عينٍ، و لم يُداهنْ في دينِ اللَّهِ البتَّةَ. و نعت او اين است كه: «يُجاهِدُونَ فى سَبيلِ اللَّهِ وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ».۱ و هو أعلمُ النّاس بعد رسول اللَّه و أفضلُ المهاجرين و الأنصار، و قائدُ الغُرّ الْمُحَجَّلين ۲ على رغمِ الخوارج و المتردّدين؛ فذاك مولانا أميرالمؤمنين، و الحمدُ للَّه ربِّ العالمين.
[ 46 ]
[ پاسخ به تهمت مؤلف فضائح مبنى بر همسانى شيعه و باطنيه ]
[ تساوى مذهب مجبره و باطنيه اسماعيلى ]
آنگه گفته است:
فصل. از شرف الاسلام ۳ در اصفهان پرسيدند كه چه گويى در ملحدى و رافضىاى؟ گفت: شما يكى كار بكنيد و از ميانِ دو برادر سخن مگوييد.
امّا جوابِ اين كلمات آن باشد كه ممكن باشد چنو بزرگى اين اجرا نكرده باشد و اگر از براىِ طراوتِ سخن و تهييجِ عوام و رونق خود به تعصّب سخنى گويد، «كلام العِدَى ضرٌ من الهذيان ۴» گفتهاند. و اين سخن را دو معارضه سره هست:
يكى آن كه در شهورِ سنه خمسين و خمسمائه ۵ مرا روزِ آدينه به مدرسه ۶بزرگِ
1.از آيه ۵۴ سوره مباركه مائده.
2.مراجعه شود به: الكافي، ج ۱، ص ۴۴۳، ح ۱۳؛ كتاب من لايحضره الفقيه، ج ۲، ص ۶۰۶، و ج ۴، ص ۴۱۹، ح ۵۹۱۸؛ التوحيد، شيخ صدوق، ص ۱۷، ح ۶؛ الخصال، ص ۱۱۶، ح ۹۴؛ الأمالي، شيخ مفيد، ص ۱۰۵، ح ۵؛ المستدرك على الصحيحين، ج ۳، ص ۱۳۷؛ كنز العمّال، ج ۱۱، ص ۶۱۹، ح ۳۳۰۱۰ و ۳۳۰۱۱.
3.ح - د: «شرف الاسلام را». ع: «و شرف الاسلام».
4.عجز بيتى است از متنبى و صدرش اين است: «و للَّه سرّ في علاك إنّما» و بيت دوم از قصيدهاى است در مدح كافور. رجوع شود به ديوان متنبى، ص ۵۱۲، از العرف الطيب.
5.ع - ث - ب: «در شهور سنه خمسين مرا». ح - م: «مرا در شهور سنه خمسمائه». و در ذيل اين عبارت در ص ۱۰۲ چاپ اول، نوشتهام: «عبارت خمسين و خمسمائه در دو نسخه: «خمسمائه» فقط (بدون «خمسين») و در نسخه ثالثه: «خمسين» فقط (بدون «خمسمائه») بود و چون يكى از دو نسخه مزبوره را علامه قزوينى - رحمة اللَّه عليه - مورد ملاحظه قرار دادهاند، در حاشيه عبارت چنين افاده فرمودهاند: «كذا في الأصل و شايد قبل از خمسمائه، عقدى از عقود عشرات يا آحاد يا هر دو افتاده باشد. چه، تأليف اين كتاب به تصريح مؤلف در ديباچه، در سنه پانصد و پنجاه و شش بوده است. پس چگونه در سنه پانصد وى بالغ و عاقل و رشيد بوده؟ اين به غايت مستبعد است» (انتهى كلامه رفع مقامه). خوشبختانه قاضى شوشترى رحمه اللَّه عليه اين قضيّه را در مجالس المؤمنين نقل كرده است و عبارت مشارٌ اليهاى مورد بحث در نقل او: «خمسين و خمسمائة» ذكر شده است و چون به طور قطع عبارت او صحيح و نسخهها غلط بود، چنانكه علّامه قزوينى رحمه اللَّه عليه ذكر كرده است، عليهذا عبارت قاضى رحمه اللَّه عليه كه «خمسين و خمسمائه» باشد، متن قرار داده شد و نص عبارت قاضى رحمه اللَّه عليه در مجلس پنجم در ترجمه حال شيخ عبد الجليل، مصنف كتاب «النقض» حاضر ضمن ذكر لطايف مستخرجه از اين كتاب، اين است: «از جمله لطايف سخنان او در كتاب مذكور آن است كه گفته: در شهور خمسين و خمسمائه مرا روز آدينه (تا آخر كلام مصنف)». و الحمدُ للَّه ربّ العالمين.
6.صفحه «۱۳۸» چاپ قديم