بودند ۱ درين طايفه، چون خواجه بوسعيد كه مفسّر و راوىِ اخبار بوده است و متديّن و عالم، و خواجه فقيه عبدالرّحمن نيشابورى كه به كتب و قول و قلم و تصانيفِ او التفات بسيار است طوايف اسلام را، و خواجه احمد مذكِّر. و هر يك از آن بزرگان را از سلاطين و وزرا عطايا و حرمتى بوده است. ۲ و نه قومى بودهاند كه ۳خواجهاى چون نظام الملك بر ايشان تطاول كند كه ايشان را عطاياى بسيار داده است و شفقتهاىِ بىمر نموده،۴ و ابوالمعالى نگارگر۵ مؤمن و معتقد بوده است و هرگز به شتّامى و لعّانى معروف نابوده۶ بحمد اللَّه. امّا خواجه ابوتراب دوريستى - رحمه اللَّه - پسرِ خواجه حسن بود، و خواجه حسن پسر شيخ جعفر دوريستى مشهور در فنونِ علم و مصنّف كتب و راوىِ اخبارِ بسيار. و از بزرگانِ اين طايفه و علماى بزرگ، در هر دو هفته نظام الملك از رى به دوريست رفتى و از خواجه جعفر سماع ۷ اخبار كردى و بازگشتى از غايتِ فضل و بزرگىِ او. و اين خاندانى است به علم و عفّت و امانت مذكور، خلفاً عن سلفٍ. و اين خواجه حسن كه پدرِ بوتراب است با نظام الملك حقِّ خدمت و صحبت و دالّت۸ داشته و در حقِّ او مدح گفته و به شتّامى و لعّانى چون موسوم باشد آن را كه قصيدهها باشد در فضائل صحابه كبار؟! و از آن يكى اين است كه تخلّص كرده است به مدحِ خواجه نظام الملك - رحمة اللَّه عليه - و آن اين است؛ شعر:۹من قال فيك أبابكرٍ خنىً۱۰فأنامنه بريء و ألقاه من اللّعنا
۱۱
صهر النّبيّ و ثانيه و صاحبهو المستعان به في كلّ ما امتحنا
قد كان شيخاً لأهل الدّين معتمداًو صاحباً لرسول اللَّه مؤتمنا
كانا معاً و هما حيّان و اصطحبافي الغار ثمّ هما۱۲في موضعٍ دفنا
أم من يقول لفاروق الهدى قذعاً۱۳و القرم عثمان إلّا من أتى بزنا
و الألمعيّ عليٌّ في مآثرهكالشّمس تبهر أعلام النّجوم سنا
اُثني عليهم و اُوصي من أرى بهمُحتّى الحسين ابنه و المجتبى حسنا
أبلغ لديك نظام الملك مألكةً۱۴مشفوعةً بدعاءٍ صالحٍ و ثنا
هذاك ديني الّذي ألقى الإله بهيوم الجزاء فقل لي ان ترى حسنا
و چنان مىپندارم كه قائلِ چنين قصيده را نظام الملك بنرنجاند.
1.ع: «بدند».
2.ب - م: «و هر يك از آن بزرگان از سلاطين و وزرا عطايا مىگرفتهاند».
3.صفحه «۱۴۵» چاپ قديم
4.ع: «و شفقتهاى بىمر بوده». ث - ب: «و شفقتها برده». م: «و شفقتها نموده».
5.ح - د: «نگاركن».
6.م - ب - ح - د: «نبوده».
7.ح: «استماع».
8.ح - م - ب - د: «و الفت». در منتهى الارب گفته: «دالّه، اسم است ادلال را، أي ما تدلّ به على حميمك. قال في الغريبين: هو شبه جرأة عليه». زمخشرى در اساس البلاغه گفته: «لفلان عليّ دلال و دالّة». و در أقرب الموارد گفته: «الدّالّة أيضاً ما تدلّ به على صديقك و الجرأة. يقال له: عليه دالّة، أي جرأة بسبب وجاهته عنده».
9.در تصحيح اشعار به ضبط نسخهبدلها به جهت كثرت آنها نپرداختيم و به نظر تصحيح كرديم به جهت مشوّش بودن نسخهها. باخرزى در دمية القصر (ج ۱، ص ۴۹۵، چاپ دارالفكر) در باب چهارم كه در ذكر شعراى رى و جبال و اصفهان و فارس و كرمان است، گفته: الحسن بن جعفر بن محمّد الفارسىّ، مدح الصاحب نظام الملك بقصيدة اخترت منها قوله فيها: أحيا البلاد بعدله و أسامهم
من ظلّه في الرّوح و الريحانو بني القباب بأرض فارس مغرماً
بحماية اللّاجي و فكّ العانيفالنّاس فى أمن بعزّ ظلاله
و الشّاة في ورد مع السرّحانو لحبّ دين اللَّه يكرم أهله
و يخصهم بالعدل و الإحسان.
10.الخنى محرّكة: الفحش في الكلام. يقال: كلّمه بالخنى.
11.صفحه «۱۴۶» چاپ قديم
12.ب - م: «هنا».
13.فى أقرب الموارد: «القذع محرّكة: الخنا و الفحش و القذر».
14.مأخوذ من قول أبي فراس الحمداني حيث قال في ميميته المشهورة: أبلغ لديك بنى العبّاس مألكة
لا يدّعوا ملكها ملّاكها العجم و به خاطر دارم كه ابوفراس نيز آن را از يكى ديگر از شعراى سابق به وى فرا گرفته است. اهل فضل خودشان مراجعه به كتب ادب فرمايند.