161
نقض

امّا جوابِ اين كلمات به انصاف مطالعه كنند ۱ تا فايده حاصل شود.
امّا آنچه گفته است و حوالت كرده به خواجه خجندى، پندارم كه با عقل و دانش او مانندِ اين سخن‏ها نگفته باشد كه اين سخنِ جُهّال است نه حديثِ عالمان، و دروغ بر وى نهاده است؛ چنانكه در مواضعِ اين كتاب بسى دروغ و بهتان نهاده است بر خداى و بر رسول و بر اهل البيت و بر صحابه و بر شيعت. و وزر و وبالِ آن به گردنِ چنين ناقل است. ۲ پس اگر خجندى گفته است، خطايى موحش باشد كه امامى از آنِ مسلمانان گويد كه «مُلحدان بارى مردى مى‏نمايند و كارى مى‏كنند». اين قدر بندانسته باشد كه مُلحدان هر چه كنند تمويه و زرق و شعبده باشد، و راه زنند، و خونِ به ناحق ريزند، و طريقِتشان مزوّرى است، و كيشِشان باطل، ۳و چنين احوال و افعال را به مردى و صلابت و جلادت نسبت ساختن،۴ علامتِ‏۵ جهل و نادانى باشد.
و آنچه گويد: «ملحدان رجوليّتى مى‏نمايند»، پندارى با دعوىِ عالمى، معنىِ رجوليّت و فتوّت هنوز بندانسته است كه در چه و كه استعمال كنند كه آن طَرَفى ۶ و خصلتى است از ايمان و اعتقادِ مسلمانى و امانت و ديانت، و ملحدان از اين همه برى و مبرّااند. پس ببايد ديدن كه درين اجرا غرامت بر كه باشد؟
و جواب آنچه گفته است كه «رافضيان در شهرها مرفّه و آسوده نشسته‏اند با ملك و مال»، انصاف آن است كه اين خواجه كه اين تشنيع زده است برين طايفه، پيوسته جهاد را ميان بسته بودى و به روم و ولايتِ فرنگ ۷ و ديارِ ملاحده قتل و نهب مى‏كردى و يك ساعت نياسودى از رنج مجاهدت. و آن كدام طايفه بودند كه به جهادى رفتند كه

1.ع - ث - ب - م: «كند». ح: «تأمل بايد كردن».

2.«است» فقط در دو نسخه «ح - د» است.

3.صفحه «۱۴۹» چاپ قديم‏

4.ع: «به نسبت ساختن». ح: «نسبت بدادن».

5.ع: «عدّه». ح - د: «غايت».

6.ث: «كه آن جزئى». ب - م - ح: «كه آن خصلتى است». و طرف به فتحتين به معنى قسمتى از چيزى و پاره‏اى از آن مى‏باشد.

7.كذا صريحاً در نسخ ث - ب - م - ح - د؛ ليكن ع: «فلكه» (غير مقروء و ناخوانا) و چون در آخر سطر واقع شده، گويا محو شده است و شايد عبارت چنين بوده است: «به روم و ولايت فرهنج و به ملك و ديار ملاحده»؛ به قرينه آنچه در كتاب خواهد آمد.


نقض
160

راه‏ها مى‏زنند، و درباره اعتقادِ خود رجوليّتى مى‏نمايند، رافضى بارى كيست...! در شهرها با مال و ملك نشسته‏اند و فرمان دهند و همه به سعادتِ تركانِ حنفى و سنّى و بركاتِ صلابتِ عمرى كه اين شهرها به رأىِ سديد و هيبتِ مهيب او ستده‏اند به سعىِ اميرانِ غازى، چو سعد وَقّاص و خالدِ وَليد و مُثَنّى حارثه و عِكْرِمَه و بوعُبيده جرّاح و شُرَحْبيل بن حَسَنَه، و نُعمان و سُوَيْدبن مُقَرِّن ۱ كه منبر به رى نهاد، و بوموسى كه خوزستان و اصفهان بستد، و عَتّاب‏۲ بن وَرْقاء و عاصم بن عَديّ و غيرهم ۳و زَهْرَة بن حَوِيّه‏۴ و عبداللَّه عامر كه خراسان بستدند كه اگر۵ براشمارند كردارِ هر يك و نامِ هر يك كتاب‏ها بايد و همه در كتب مغازى‏۶هست، از حرب‏هاى عراق و فتوحِ عجم در عهدِ بوبكر و عمر و عثمان و همه روزگارِ بنى اميّه و بنى مروان و همه روزگارِ۷ بنى عبّاس چه كرده‏اند تا بدان حدّ كه در حصار شهرى از شهرهاىِ خوزستان در مدّتى كه لشكرِ اسلام حصار مى‏دادند و دشخوار۸ بود ستدنِ آن، زَهْرَة ابن حَوِيّه گفت: به جاهِ محمّد كه مرا بر اسپرى نهيد در شبِ تاريك و اسپر را به نيزه‏ها برگيريد و بر باروىِ شهر نهيد، آن ديگر من خود ترتيب كنم. او را به ده مرد بر باروىِ شهر نهادند؛ خود را در شهر افكند و بانگ بر زد. گبركان گفتند: عرب آمدند و در هم افتادند و جوىِ خون براندند؛ تا عرب مى‏گفتند: شيرى تنها شهرى بستد.

1.مقرّن، به ضمّ ميم و فتح قاف و كسر راء و به نون در آخر، از اعلام رجال عرب است و پدر نعمان و سويد مذكور در كلام، اين نام داشته است.

2.عتّاب، به فتح عين و تشديد تاء و به باء در آخر بر وزن شدّاد، از اسماى اعلام است.

3.صفحه «۱۴۸» چاپ قديم‏

4.حويه، بر وزن غنيه است به فتح حاء و تشديد ياء. و فيروزآبادى آن را «جويه» به جيم ضبط كرده.

5.ح - د: «چه اگر».

6.ح: «در كتب و مغازى» چون شرح حال هر يك از كسانى كه در اين گفتار آمده است، در همه كتب دسترس از تواريخ اسلام و فتوح بلدان به طور مبسوط مذكور است و ما نيز به طور اختصار و قدر كفايت در تعليقات چاپ اول (ص ۱۱۱- ۱۱۵) به ذكر تراجم ايشان پرداخته‏ايم در اينجا از اين مقوله سخن نمى‏رانيم.

7.ث - ب - م: «و همه بزرگان». ح ندارد.

8.ح - د: «دشوار». در برهان قاطع گفته: «دشخوار با خاى ثخذ و واو معدوله بر وزن و معنى دشوار است كه مشكل باشد».

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 430623
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به