163
نقض

مصطفى است، و سعد پدرِ عمر است كه سرِ حسينِ على بريده است، و شُرَحْبيل مشيرِ معاويه است در كشتن حَسَنِ ۱ على. و خواجه فريضه شناسد نامِ ايشان به نيكى ياد كردن، امّا نوبت چون به على و آلِ على رسيد، بُغضِ مادرآورش‏۲ رها نكند. امّا چه سودش دارد كه قرآن و اخبار از فضائل و مناقبِ ايشان مِلْ‏ء است‏۳ و عقل همه عاقلان بر عصمت ۴و فضل ايشان گواه است.
امّا آنچه گفته است كه «بنى اميّه و مروانيان فتح‏ها كرده‏اند» راست مى‏گويد و آن را انكار نتوان كرد و تفصيلش اين است كه از آن فتح‏ها كه بنى اميّه را بود در اسلام آن بود كه حسينِ على را با هفتاد و دو نفسِ قرشى و فاطمى و شيعى به دشتِ كربلا بكشتند و سرها بر سرِ نيزه به شام بردند و اين فتحى عظيم باشد! و از فتح‏هاىِ مروانيان آنچه از آن باز توان گفتن يكى آن بود كه هزار ماه كم پنجاه ماه، علىِ‏ّ مرتضى را بر منابرها و منارها لعنت آشكارا ۵ مى‏كردند در شهرهايى كه ايشان كرده بودند، فتح بنى اميّه و مروانيان اين بود كه بيان كرده شد.
امّا آنچه گفته است كه «زَهْره حَوِيّه شهرى مى‏ستد، به خوزستان متعذّر شد، گفت: مرا بر سپرى نهيد و بر سر نيزه‏ها بر باروىِ شهر نهيد. چنان كردند و او به‏تنها شهر بستد»، راست مى‏گويد؛ امّا پندارى فراموش كرده است آن فصل كه در اوّلِ كتاب بر سبيلِ انكار بيان كرده است كه از محالات رافضيان يكى اين است كه گويند: «على را در منجنيق نهادند و تنها در قلعه‏اى رفت كه اند هزار مرد در وى بودند و اللَّه كه اين معنى چگونه روا باشد...!». و به جهل و غفلتِ اميرالمؤمنين - عليه السلام - منسوب

1.در نسخ: «حسين» و براى وجه تصحيح رجوع شود به تعليقه ۶۸.

2.ح - د: «مادرآورده‏اش». م - ب: «بغض مادرش». و گويا اصل اين دو نسخه م - ب: «مادريش» بوده و تحريف شده است.

3.ث: «ملان». ب - م: «مالامال». و مل‏ء (به كسر ميم و سكون لام و همزه در آخر) به معنى پر است. قال اللَّه تعالى: «مِّلْ‏ءُ الْأَرْضِ ذَهَبًا» [ از آيه ۹۱ سوره مباركه آل عمران ]. و ملان نيز بر وزن عطشان، به معنى پُر است.

4.صفحه «۱۵۱» چاپ قديم‏

5.ح - د - م: «بر منابر آشكارا لعنت». ب: «بر منابر و مناير». و اين تعبير يعنى «بر منابرها و منارها» كه صريح دو نسخه «ع - ث» است. دليل بر جمع بستن جموع عربى است به ادوات جموع فارسى از قبيل «ابدالان» و «ملوكان» و غيرهما كه در آن زمان‏ها متداول بوده است.


نقض
162

شيعت با ايشان موافقت‏۱ نكردند؟ پس اين طريقت وُلاة و امرا و شحنگان را باشد. خود مى‏كنند و شرِّ اعداىِ دين از مسلمانان كفايت مى‏كنند - نَصَرَهُم اللَّه - نه خجندى مى‏كند نه حلّاج نه شانه‏تراش نه ديگرى. همه خوش مى‏خورند و مى‏خسبند مرفّه و آسوده. و سادات و شيعت، اگر مال دارند يا ملكى، چنان دارند كه ديگران.
امّا جواب آنچه گفته است كه «فتح ديارِ گبركان و ديارِ كافران در عهدِ عمر خطّاب بود»، چنين است و برين قول انكار نيست؛ امّا از ذكر اسامىِ مُبارزان و نيكان كه ۲جهاد كرده‏اند و غزوات، ۳ و فتح‏ها به دست و تيغ ايشان برآمده است، همچنين است و بوده است. جزاهم اللَّه عن الإسلام و المسلمين خيراً. امّا با همه رنج‏ها كه كشيدند و بديشان رسيده است درين غزوات، از نخوردن و نخفتن و سفرِ دراز كردن و پشت بر خانه و عيال كردن، و نفس و جان و مال فداىِ دين و شريعت و اسلام و قرآن كردن، بايست كه جزا بر عمل بودى. مى‏ترسم كه به قيامت مالك الملك ايشان را محروم رها كند و اين همه رنج‏ها ضايع كند و كسى را زهره اعتراض نباشد كه ثواب و جزا در مشيّت است. امّا چه توان كردن كه مخالفتِ اهلِ سنّت و جماعت كردن، رافضى‏اى‏۴ باشد، تا به قولِ مجبّران همه رنج كه عمر برده باشد، او را جزايى نباشد و مالك الملك چون خواهد تا به آخر كار باز استاند، زهى دوستىِ عمر و زهى مذهب و اعتقاد. پس مدح و ثناىِ عمر را بر اصل مجبّرى فايدتى نمى‏دانم.
امّا آنچه گفته است: «فتح‏هاىِ اسلام در عهدِ بوبكر و عمر و عثمان و بنى اُميّه و مروانيان و عبّاسيان بوده است» و از غايت ناصبى‏اى و خارجى‏اى اميرالمؤمنين را ياد نكرده است، نيك آمده است تا در هر فصل هر عاقل كه برخواند سيرت و اعتقادش بداند كه آخر اگر على مرتضى به مذهب مجبّران منزلتِ بوبكر و عمر نداشت، كمتر از خالد و سعد و شُرَحْبيل پندارم نباشد. امّا خالد پسرِ وليد مُغيره است كه دشمنِ

1.ع - ث: «مراقبت» و گويا اصل صحيح «مرافقت» بوده است.

2.صفحه «۱۵۰» چاپ قديم‏

3.ب - م: «غزا». ث: «عزالت». ح - د اصلاً ندارند.

4.نسخ: «رافضى» (بدون ياء مصدريّت).

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 398872
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به