165
نقض

پدرانش بودند و نه بر مذهب و اعتقادِ او بودند و نه با على و آل و فاطمه بُغض و عداوتى داشتند. خدايِشان مكافات خير كناد به قيامت به هر چه كردند «إنَّ اللَّهَ لا يُضيعُ أجْرَ الْمُحْسِنينَ»۱ . امّا چون جزا بر عمل نيست دريغا رنج و روزگارِ ايشان! كه بُلحسن أشعر بعد از آن بيامده است و گفته كه مالك الملك اگر خواهد ايشان را به دوزخ فرستد و به بدل ايشان كفّار و گبركان را به بهشت برد تا هيچ فرقى نباشد از ميانِ مؤمن مجاهد مطيع و از ميان كافرِ معاندِ عاصى، به كورى رافضيان قم و سارى!۲

[ 52 ]

[ عدم جهاد خلفاى اموى و عباسى ]

[ على(ع) مؤثر اصلى در فتوحات اسلامى ]

[ جنگاورى ياران على(ع) ]

[ جنگ‏هاى على(ع) با منكران امامت ]

[ مرجعيت و مقام علمى فرزندان على(ع) و نقش آنها در علوم دين ]

[ ائمه، عالمان واقعى و نصرت دهندگان اسلام ]

۳آنگه گفته است:
و در اين فتوح امير المؤمنين على و فرزندانش كجا بودند كه يك ده نه در مشرق و نه در مغرب استدند و خود حاضر نبودند و يك علوى درين غزاها اوّل و آخر نبوده است. تا بايستى كه به جهاد و غزا مشغول بودندى، به حسد بردن بر بنى عبّاس مشغول بودند و سر در سرِ حسد كردند على بوطالب - رضوان اللَّه عليه - از حربِ جمل و صفّين و نهروان با هيچ غزاتى نپرداخت و از فرزندانِ او در دين هيچ اثرى پيدا نشد.
امّا جواب اين بى‏ادبى كه از سرِ بغض و عداوت و غلوّ و نصب و خروج درين كلمات ظاهر كرده است، از فروض و واجبات باشد. اوّلاً ۴ بندانسته است كه از اولادِ بوبكر هرگز كسى جهادى و غزاتى نكرد، مگر محمّد بوبكر كه شاگردِ امير المؤمنين بود. و از فرزندانِ عمر يك تن، يك روز به جهادى نرفت، و آنچه عبداللَّه عامر كرد، همه عوام گويند: عبداللَّه عمر كرد، و او خود زاهد و كوتاه‏دست بود از دنيا، طلب جاه

1.ذيل آيه ۱۲۰ سوره مباركه توبه.

2.ح - د: «كورى خارجيان همدان و سارى» و چون نسخه علّامه قزوينى رحمه اللَّه عليه از روى همين نسخه استنساخ شده بوده و سارى از مساكن رافضيان و شيعيان بوده نه از مواطن ناصبيان و خارجيان، در زير كلمه «سارى» نوشته: «كذا و شايد صحيح ساوه».

3.صفحه «۱۵۳» چاپ قديم‏

4.ع: «اوّلاً اگر گويند» و چون «اگر گويند» زايد و بدون ربط به نظر مى‏رسد، نسخ م - ب - ح - د آن را ندارند و نسخه ث نيز جاى دو كلمه را سفيد گذاشته است.


نقض
164

كرده و اين آيت به استشهاد آورده كه: «وَ لا تُلْقُوا بِأيْديكُمْ إلَى التَّهْلُكَةِ»۱ را اثرى نباشد، امّا پندارى اينجا روا باشد به بركاتِ عاص و وقّاص، و آنجا به بركتِ مصطفى، و نيروىِ جبرئيل و قرآن و مردانگىِ مرتضى، مجوّز نباشد، و در عقل و عرف مستحيل باشد، و آن معنى از شيعت از محالات و ترّهات باشد، امّا اين معنى از ۲اهل سنّت، فضيلت و كرامات باشد! و هر عاقلِ عالم كه درين يك فصل به استقصا تأمّل كند، بداند كه اين مصنّف را با اميرالمؤمنين چه خصومت و عداوت است. «و لا يحبُّه إلّا مؤمنٌ تقيٌّ، و لا يُبغِضُهُ إلّا منافقٌ شقيٌّ».۳

[ 51 ]

[ اشتراك عقيده مؤلف فضائح و اشعرى در انكار جزاى عمل ]

آنگه گفته است:
و چون خوارج با صلابت و سختى ايشان بر ولايات و ممالك غالب شدند، مُهَلّب بن [ أبي ] صُفْرَة و پسرش يزيد بن مهلّب با نه برادر دانى چه كردند، و در خراسان عبداللَّه بن خازم و قُتَيْبَة بن مسلم كه سمرقند استد، و وَكيع بن سُوده، و وليد بن عبداللَّه و جُرَيْج بن الحكم و أحنف بن قيس ۴ و غيرهم - رضوان اللَّه عليهم - چه كردند تا مشرق صافى شد و كلمه اسلام عالى شد و كلمه كفر نگون ۵ شد.
امّا جواب آن است كه بر اين فصل انكارى نيست و اسامىِ اين مبارزان در تواريخ و آثار مشهور است؛ امّا نمى‏دانم كه از آنچه ايشان كردند، چه فايده است مصنّف را كه نه

1.از آيه ۱۹۵ سوره مباركه بقره.

2.صفحه «۱۵۲» چاپ قديم‏

3.از احاديث مسلّم در ميان خاصه و عامه است كه حاجت به شرح و بيان ندارد. مراجعه شود به: أعلام الدين، ص ۲۷۸؛ نهج الحقّ، ابن جبر، ص ۴۲۱؛ بحار الأنوار، ج ۸۱، ص ۱۹۵، ح ۲۵ و مراجعه شود به الأمالي، شيخ صدوق، ص ۵۲۵، ح ۷۰۹؛ الأمالي، شيخ طوسى، ص ۳۰۶، ح ۶۱۳؛ المناقب، كوفى، در اين كتب كلمه «تقىّ» و «شقىّ» را ندارد.

4.براى ترجمه حال و فتوحات اشخاص نامبرده، به كتب سِيَر و تواريخ و فتوحات اسلامى مراجعه كنند و ما نيز در ذيل همين عبارت در چاپ اوّل به اندازه كافى عبارات ايشان را نقل كرده‏ايم. (رجوع شود به ص ۱۲۹ - ۱۳۵)

5.ث: «تكفين».

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 402317
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به