167
نقض

حقّ كنند. آن جمله انكارِ توحيد كردند، اين جماعت انكارِ شريعت و امام، و باغيان بودند و با ايشان قتال واجب شد تا معلوم باشد.
امّا آنچه گفته است كه: «اميرالمؤمنين از حرب و قتال صفّين و جمل و نَهْرَوان با غزاتى ديگر نپرداخت»، اگر مصنّف انصافى بدهد آن نيز غزات باشد كه چون به انكارِ امامت على بعد از عثمان خارجى باشند تا با يكديگر قياس مى‏كند يا دست از آن بدارد يا اين نيز قبول كند تا شبهت زايل شود و مقصود حاصل.
۱و آنچه از سرِ تعصّب گفته است كه «از فرزندانِ على در دين اثرى پيدا نشد» راست مى‏گويد! آنجا كه ذكرِ خيرات يزيدِ باغى و مروانِ طاغى و سخن يزيدِ ناقص ۲ و وليدِ خِمّير۳ باشد باقر و صادق و كاظم و رضا را چه منزلت و مرتبت باشد؟! امّا شرم باد چنين مصنّف را روز قيامت از روىِ مصطفى و از آيتِ: «قُلْ لا أسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أجْرًا إلاَّ الْمَوَدَّةَ فى الْقُرْبى‏»،۴ و از خبر: «إنّي تاركٌ فيكم الثَّقَلَيْنِ ما إن تمسّكتم بهما لن تضلّوا، كتابَ اللَّه و عترتي»۵ تا بر قول [ او ]خدا و رسول امّت را به

1.صفحه «۱۵۵» چاپ قديم‏

2.سيوطى در تاريخ الخلفاء گفته: «يزيد ناقص، ابوخالد پسر وليد پسر عبدالملك است و او را براى اين «ناقص» لقب داده‏اند كه حقوق و عطاياى سپاه را كم كرد و از ميزان مقرّر آنان كاست...». و ساير تاريخ‏نگاران نيز به اين امر تصريح كرده‏اند.

3.سيوطى در تاريخ الخلفاء گفته: «وليد بن يزيد بن عبدالملك، فاسقى بود بسيار شراب‏خوار، احترام حريم دين را رعايت نمى‏كرد و بر آن شد كه به مكه برود و بر پشت‏بام كعبه شراب خورد. پس مردم بر او شوريدند و او را كشتند و چون كشته شد و سرش را پيش پسرش يزيد ناقص آوردند، آن را بر سر نيزه‏اى نصب كردند و چون برادرش سليمان بن يزيد به او نگاه كرد، گفت: أشهد أنّه كان شروباً للخمر، ماجناً فاسقاً». و در ترجمه او در كتب ديگر آورده‏اند كه حوضى را پر از شراب مى‏كردند و خودش و يارانش در آن شنا مى‏كردند و از آن شراب آن قدر مى‏خوردند تا آن كه كمبود و نقص در حوض شراب آشكار مى‏شد.

4.از آيه ۲۳ سوره مباركه شورى.

5.حديثى است متواتر به طرق خاصه و عامه و در كتب معتبره فريقين مذكور. و طالب تفصيل به غاية المرام بحرانى رحمه اللَّه عليه و بحار الأنوار مجلسى رحمه اللَّه عليه و نظاير آنها از مفصلات مراجعه كند. الإرشاد، ج ۱، ص ۲۳۳؛ الأمالي، شيخ طوسى، ص ۱۶۲، ح ۲۶۸؛ الاحتجاج، ج ۱، ص ۳۹۱، و ج ۲، ص ۱۴۷؛ الطرائف، ابن طاووس، ص ۱۱۵، ح ۱۷۵؛ سنن الترمذي، ج ۵، ص‏۳۲۸، ح ۳۲۸۴؛ مسند ابن حنبل، ج ۳، ص ۱۷ و ۵۹، و ج ۵، ص ۱۸۲؛ المعجم الصغير، ج ۱، ص ۱۳۵.


نقض
166

و نعمت نكرد. و عثمانِ عفّان در عهدِ خلافت خود الّا اهل رِدّه را كه تمرّدى كردند، از شرايطى كه بوبكر بر ايشان نهاده بود، مالشى بداد، ديگر هيچ غزاتى نكرد و اين معنى بر فضلا پوشيده نيست. و از فرزندانِ عثمان هيچ كس آن اختيار نكرد و مذكور نشدند بدين معنى. و از شومىِ يزيد اين حكم در بنى اميّه بنماند، و از بنى عبّاس خود معلوم است كه هرگز لشكرى به حدودِ روم و ديارِ كفر و مصر و الموت نفرستادند و اگر سلاطين و بزرگان ايشان كارى كردند، به قوّت سلطنت و مردى خود ظاهر است. امّا فتح‏هاى اسلام در اوّل و آخر يا امير المؤمنين على كرد و تابعان او، يا عمر خطّاب كرد و ياورانِ او. امّا آنچه شيعه و يارانِ على كردند فراموش نبايست كردن؛ ۱چنانكه معلوم است از مردى و صلابت و مبارزتِ مالك اشتر النّخعى - رحمة اللَّه عليه - و سهلِ حُنيفِ انصارى، و حارث بن أعور همدانى، و قصّه خروج مختار بوعبيدِ ثقفى كه صد هزار خارجى و اموى و مروانى را چگونه كشت، و مدّتِ شش سالِ تمام از كوفه و بصره تا بلادِ رى ۲ و خراسان و نهاوند و حدودِ اصفهان و حدود آذربيجان خطبه و سكّه به نامِ او بود و وُلاة و شحنگان و نوّابِ او در بلادِ اسلام ممكَّن، و غزوات و فتوح محمّد حنفيّه - رحمة اللَّه عليه - پسرِ اميرالمؤمنين - عليه السلام - خود ظاهر و شايع است، و در مغازى مذكور و مسطور است، و آنچه محمّد بوبكر كرد در حدودِ شام و مصر از قِبَلِ اميرالمؤمنين و شهادت كه يافت در آن مجاهدت معروف است. و قصّه مسيّب بر بايد خواندن تا بداند كه كمتر از آن نكرد كه مبارزانِ عهدِ عمرى كه ياد كرده است. و قصّه ابراهيم اشتر و حرب‏هاىِ او و قصّه سليمان صُرَد خُزاعى. و اگر به ذكرِ آن كه هر يك ازين غازيان و مبارزان كرده‏اند مشغول شويم از ولايات بستدن و خوارج كشتن و آثارِ اسلام ظاهر كردن، روزگارهاىِ دراز۳ خواهد و ما را براىِ معارضه و انكارِ اين مصنّف مجبّر، اين قدر كفايت است. و اگر خواجه گويد: اين قتال با مسلمانان بود و آن با گبركان و مشركان، به هر روزگار قتال با جماعتى باشد كه انكارِ

1.صفحه «۱۵۴» چاپ قديم‏

2.ث: «تا حدّ رى».

3.ع - ث: «روزگارها در آن».

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 430803
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به