169
نقض

[ 53 ]

[ پاسخ به شبهه عدم دخالت ائمه(ع) در سياست و اشاره به ظلم‏ستيزى آنها ]

[ تهمت مؤلف سنّى به نقش شيعه در شهادت امام حسين(ع) و پاسخ آن ]

[ شهادت ائمه(ع) توسط خلفاى اموى و عباسى ]

آنگه گفته است:
اوّلاً خودِ حسن، خلافت به معاويه تسليم كرد، و حسين را روافض به زارى بكشتند، و زين العابدين و باقر در دولتِ بنى اميّه از خانه به در نيامدند و جعفر و موسى و غيرهما - رحمة اللَّه عليهم - طريق انزوا و زهد اختيار كردند، و همه صِلات و ارزاق و عطايا مى‏ستدند از خلفا و به خلافتِ ايشان مقرّ مى‏بودند، و هرگز از اين سادات كسى دعوىِ امامت نكرد و مخالفتِ خلفا نكردند، و به غزاتى نشدند، نه به اصالت و نه به تبعيّت.
امّا جواب آنچه گفته است كه: «حسنِ على خلافت به معاويه تسليم كرد»، از دو قسمت ۱ خالى نباشد: خلافت يا حسن را بود يا نبود. اگر او را بود، مذهبِ خواجه باطل شد در اختيار كه او مختارِ مهاجر و انصار نبود، و اگر خود خلافت او را ۲نبود، اين تسليم درست نباشد، و معاويه در امامت ظالم و غاصب باشد؛ بلكه حسنِ على خود نتواند كه امامت به معاويه تسليم كند از بهر آن را كه امامْ معصوم بايد، و معاويه جايز الخطا بود؛ و نصّ بايد، معاويه نصّ نبود؛ و عالم‏ترِ امّت بايد، معاويه عالم‏تر نبود؛ و شجاع‏تر بايد، و او نبود. پس اين تسليم را اصلى نباشد و امام خود حسن باشد با حصولِ اين صفات؛ و اگرچه تصرّف نكند به قولِ مصطفى - صلى اللَّه عليه و آله - كه بگفت: «هذان إمامان، قاما أو قعدا، و أبوهما خيْرٌ منهما».۳
و امّا آنچه گفته است كه «حسينِ على را خود روافض بكشتند»، جواب آن است كه امامتِ حسين از بهر آن را كه روافض او را بكشتند، پندارم باطل نباشد بر آن قياس كه عثمان را نه نواصب بكشتند. و امامتش را به شهادت خللى نبود، پس حسين تا زنده

1.ث - م - ب: «از دو حال». ح - د: «از دو قسم».

2.صفحه «۱۵۷» چاپ قديم‏

3.از احاديث معروفه معتبره است؛ بالخصوص نزد فرقه ناجيه اثناعشريه، و مراد به اسم اشاره، حسنين عليهما السلام هستند. كفاية الأثر، ص ۳۸؛ الفضائل، كوفى، ص ۱۶۸؛ الصراط المستقيم، ج ۲، ص ۱۱۸؛ مدينة المعاجز، ج ۲، ص ۳۹۱؛ بحار الأنوار، ج ۳۶، ص ۲۸۹، ح ۱۱۰، و مراجعه شود به: الإرشاد، ج ۲، ص ۳۰، علل الشرايع، ص ۲۱۱؛ الطرائف، ابن طاووس، ص ۱۹۶؛ كشف الغمّة، ج ۲، ص ۱۵۶.


نقض
168

جماعتى حوالت كرده باشند كه ايشان را ثبات قدمى نباشد و الّا حسد بُردن كار ايشان نباشد. همه جهان را معلوم است كه فتح‏هاىِ اسلام و بركات‏هاى ۱ عالم و نصرت‏هاى بزرگ از امر به معروف و نهى از منكرات و حلِّ ۲ شبهات و بيانِ مُعضِلات به محمّد مصطفى و آلش ائمّه هدى - عليه و عليهم السّلام - بوده است، نه به مروانيان غاصب بوده است و نه به سفيانيان باغى؛ امّا آن دل كه به بغضِ آلِ على سياه شد و آن جان كه ۳به عداوت آل فاطمه تباه شد، به دنيا در جسارت باشد و به آخرت در خسارت. ۴ و چون به اوّل اسلام كه علىّ مرتضى به قتالِ كفّار و قلع قلاع ميان بسته بود، همه اصحاب مرفّه و آسوده بودند، و عمر خطّاب و غيرِ او بى‏رنج مى‏بودند، على منّتى ننهاد بر سَرِ ايشان؛ به آخرِ كار كه عمر ميان بست به قتلِ گبركان، منّتى بر سرِ على نشايد نهادن كه آن كمتر نبود ازين. و الحمدُ للَّه ربّ العالمين.

1.م: «و بركت‏هاى». ح - د اصلاً ندارند؛ پس از قبيل جمع الجمع است كه در فارسى در آن زمان‏ها معمول بوده است.

2.ث - ب: «و حدّ». و نسخه «ع» را «ردّ» (به فتح راء و تشديد دال) نيز مى‏توان خواند و سبب اختلاف نسخ، غير مقروء بودن نسخه «ع» است. در هر صورت مراد رفع اشكال و جواب از شبهات است.

3.صفحه «۱۵۶» چاپ قديم‏

4.ث - ب - م: «به دنيا در خسارت باشد و به آخرت در جسارت». ح - د: «به دنيا و آخرت در خسارت باشد كه له فى الدّنيا خزى و فى الآخرة عذاب عظيم». اگرچه مصنف رحمه اللَّه عليه دو كلمه «جسارت» و «خسارت» را نوعاً با هم استعمال مى‏كند مثلاً در اوايل كتاب گفته (ص ۷): «و بدين غايت جسارتى و نهايت خسارتى قلم در ميدان هذيان افكنده» - با وجود اين به نظر مى‏رسد كه «جسارت» در اين مورد مصحف و محرّف «حسادت» (به حاء مهمله مفتوحه و دال مهمله مفتوحه) باشد و تأييد مى‏كند اين نظر را آن كه ممكن است دشمنان اهل البيت عليهم السلام با وجود عداوت ايشان در دنيا جسارت بر هتك حرمت و اهانت ائمه عليهم السلام نداشته باشند، ليكن خالى از رشك و حسد بر ايشان در دل خود نخواهند بود و آن امرى است قلبى كه در هر حال با ايشان هست؛ تظاهر به آن كنند يا نه. و نيز تأييد مى‏كند اين احتمال را اخبار بسيارى كه در تفسير و تأويل آيه «أمْ يَحْسُدُونَ النّاسَ عَلى‏ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ» (آيه ۵۵، سوره نساء) وارد شده است كه «نحن الناس الذين عنى اللَّه، و نحن المحسودون على ما آتانا اللَّه من الإمامة (الكافي، ج ۱، ص ۲۰۵، ح ۱؛ تفسير العياشي، ج ۱، ص ۲۴۶، ح ۱۵۳؛ بشارة المصطفى، ص ۲۹۷؛ دعائم الإسلام، ج ۱، ص ۲۱)». طالب تفصيل رجوع كند به تفسير آيه در تفسير برهان، ج ۱ (چاپ جديد)، ص ۳۷۵- ۳۷۹.

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 429978
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به