[ 53 ]
[ پاسخ به شبهه عدم دخالت ائمه(ع) در سياست و اشاره به ظلمستيزى آنها ]
[ تهمت مؤلف سنّى به نقش شيعه در شهادت امام حسين(ع) و پاسخ آن ]
[ شهادت ائمه(ع) توسط خلفاى اموى و عباسى ]
آنگه گفته است:
اوّلاً خودِ حسن، خلافت به معاويه تسليم كرد، و حسين را روافض به زارى بكشتند، و زين العابدين و باقر در دولتِ بنى اميّه از خانه به در نيامدند و جعفر و موسى و غيرهما - رحمة اللَّه عليهم - طريق انزوا و زهد اختيار كردند، و همه صِلات و ارزاق و عطايا مىستدند از خلفا و به خلافتِ ايشان مقرّ مىبودند، و هرگز از اين سادات كسى دعوىِ امامت نكرد و مخالفتِ خلفا نكردند، و به غزاتى نشدند، نه به اصالت و نه به تبعيّت.
امّا جواب آنچه گفته است كه: «حسنِ على خلافت به معاويه تسليم كرد»، از دو قسمت ۱ خالى نباشد: خلافت يا حسن را بود يا نبود. اگر او را بود، مذهبِ خواجه باطل شد در اختيار كه او مختارِ مهاجر و انصار نبود، و اگر خود خلافت او را ۲نبود، اين تسليم درست نباشد، و معاويه در امامت ظالم و غاصب باشد؛ بلكه حسنِ على خود نتواند كه امامت به معاويه تسليم كند از بهر آن را كه امامْ معصوم بايد، و معاويه جايز الخطا بود؛ و نصّ بايد، معاويه نصّ نبود؛ و عالمترِ امّت بايد، معاويه عالمتر نبود؛ و شجاعتر بايد، و او نبود. پس اين تسليم را اصلى نباشد و امام خود حسن باشد با حصولِ اين صفات؛ و اگرچه تصرّف نكند به قولِ مصطفى - صلى اللَّه عليه و آله - كه بگفت: «هذان إمامان، قاما أو قعدا، و أبوهما خيْرٌ منهما».۳
و امّا آنچه گفته است كه «حسينِ على را خود روافض بكشتند»، جواب آن است كه امامتِ حسين از بهر آن را كه روافض او را بكشتند، پندارم باطل نباشد بر آن قياس كه عثمان را نه نواصب بكشتند. و امامتش را به شهادت خللى نبود، پس حسين تا زنده
1.ث - م - ب: «از دو حال». ح - د: «از دو قسم».
2.صفحه «۱۵۷» چاپ قديم
3.از احاديث معروفه معتبره است؛ بالخصوص نزد فرقه ناجيه اثناعشريه، و مراد به اسم اشاره، حسنين عليهما السلام هستند. كفاية الأثر، ص ۳۸؛ الفضائل، كوفى، ص ۱۶۸؛ الصراط المستقيم، ج ۲، ص ۱۱۸؛ مدينة المعاجز، ج ۲، ص ۳۹۱؛ بحار الأنوار، ج ۳۶، ص ۲۸۹، ح ۱۱۰، و مراجعه شود به: الإرشاد، ج ۲، ص ۳۰، علل الشرايع، ص ۲۱۱؛ الطرائف، ابن طاووس، ص ۱۹۶؛ كشف الغمّة، ج ۲، ص ۱۵۶.