17
نقض

باشند. ۱ و چون زيد على خروج كرد و روافض‏۲ او را بفريفتند و به دست تيغ باز دادند، او هم چنين‏۳ گفت كه: ايشان اين رافضيان‏اند كه رسول خداى از ايشان خبر داده است و در خزى و نكالِ آخرتند.
امّا جواب: اشتقاقِ رفض به موضعش كه لايق‏تر است برود؛ إن شاء اللَّه تعالى. و امّا آنچه گفته است كه: «رسول - عليه السلام - على را خبر داد كه جماعتى رافضيان خواهند بودن» به مرادِ دلِ خواجه و موافقِ مذهبِ خواجه مى‏بايست كه گفته بودى كه: اى على جماعتى باشند كه خداى تعالى به‏قهر اعتقادِ رفض در ايشان آفريند و ايشان قادر نباشند بر ترك و منع و ردّ آن، و مجبَر و مكرَه ۴ باشند.
آنگه گفته كه: «دشمنِ آن دو وزيرِ من باشند. اگر ايشان را دريابى بكش» تا ظلمى خداى كرده باشد و يكى من و يكى تو. حاشا عَنِ اللَّهِ و عن رسُولِهِ و عنِ الأئمّةِ الطّاهرينَ. ۵ و چون على در نيابد، پيغمبر دروغ گفته باشد، و اگر دريافت و نكشت، على خيانت كرده باشد، و اگر بكشت، آن حوالت كه در آخرِ اين كتاب خواجه كرده است كه: «عبدالرّحمن رافضى بود» بايستى كه على به متابعتِ فرمانِ مصطفى، او را كشته بودى كه چند بار پيشِ على آمد و تن بدو سپرد. على او را نكشت و نه غير او را كه خواجه گفته است.
و بنگر كه در اين يك فصل، چند سخن متناقض است: اوّل دروغ بر رسولِ خدا نهادن، دوم بى‏فرمانىِ ۶ علىْ مصطفى را ظاهر بكردن، سيوم بوبكر و عمر را با خداى

مقدّمه‏

الحمد للَّه و سلام على عباده الّذين اصطفى. اما بعد. اين چند كلمه پيش‏گفتار مختصرى است در پيرامون كتاب و مؤلّف آن.
در حدود 57 سال پيش كه هنوز عمر نگارنده به سرحدّ بيست نرسيده بود، در شهر اروميه از بلاد آذربايجان كه مولد و منشأ من است مشغول تحصيل بودم و در اوقات فراغت به خواندن بعضى از كتب ادبى و تاريخى مى‏پرداختم. از ميان اين كتب با مجالس المؤمنين قاضى نور اللَّه شوشترى رحمه اللَّه عليه بيشتر مأنوس بودم. اين كتاب موجب آشنايى من با كتاب نقض شد و به اهميّت آن و بلندى پايگاه علمى مؤلّفش آگاهى پيدا كردم. نامش در صحيفه خاطرم ثبت شد و علاقه شديد نسبت به آن در من پديد آمد، با خود مى‏گفتم كاشكى اگر يكبار هم مى‏شد اين كتاب را كه از مآخذ و موارد استناد قاضى رحمه اللَّه عليه در مجالس است، مى‏ديدم و به مطالعه آن توفيق مى‏يافتم.
حال بدين منوال مى‏گذشت و به مستقبل مى‏پيوست. روزگار دفتر سياه و سفيد ايّام و ليالى را به سرعت ورق مى‏زد تا عفريت جنگ جهانى دوم از افق تاريك غرب، چهره‏نمايى كرد و شعله آتش اين جنگ خانمان‏سوز، آفاق را فرو گرفت. اسباب زندگى مردم فروريخت؛ شيرازه جمعيّت خلايق از هم گسيخت؛ سنگ تفرقه فتنه، مرا از آذربايجان كه آن اوقات در تبريز اقامت داشتم، به خاك تهران و رى انداخت. در اين اوضاع و احوال بود كه مرحوم ميرزا محمّدخان قزوينى كه در پاريس به‏سر مى‏برد، از ديار فرنگ به طهران بازآمد. لُحمه ادب سبب شد كه من به زيارت آن علّامه عصر موفق شدم. مشمولِ ألطاف و عنايات آن بزرگ‏مرد گرديدم. در حلقه ارادتمندان و مستفيدان قرار يافتم.

1.مراجعه شود به: كنز العمّال ، ج ۱۱ ، ص ۳۲۳، احاديث عنوان «الرافضة» ؛ مجمع الزوائد ، ج ۱۰ ، ص ۲۲ باب «إثم من صبّ الصحابة». براى تحقيق در اين عبارت منسوب به پيغمبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله رجوع شود به تعليقه ۱۱.

2.م - ح - س: «روافض» (بدون حرف عطف).

3.در نسخ: «و همچنين». و اين تعبير بنا بر زعم ايشان براى آن است كه گفتار زيد به تبع حديث منسوب به پيغمبر در وجه تسميه شيعه به «رافضه» صادر شده است و اصل در تسميه همان عبارت منسوب به پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله است و تفصيل اين اجمال در تعليقه ۱۱ ياد شده است.

4.مجبر و مكرَه بايد هر دو به صيغه اسم مفعول خوانده شوند؛ چنانكه مرحوم قزوينى در تعليقات بر نسخه خود گفته است.

5.ع: «الطاهرة».

6.ث - ب - م: «نافرمانى».


نقض
16

9. ارجاع به چاپ قبل:
در حاشيه سفيد صفحات، به شماره صفحه چاپ قبلى (چاپ سال 1358) اشاره شده است.
در پايان، با آوردن نام گروه تحقيق و بيان كار انجام شده توسط آنان، قدردانى و سپاس دست‏اندركاران برگزارى كنگره را تقديم مى‏داريم:
1. ويرايش ادبى متن و پاورقى‏ها، جناب آقاى رضا بابايى‏
2. تلخيص تعليقه‏ها، جناب آقاى مهدى آشتيانى‏
3. كنترل و ويرايش تلخيص تعليقه‏ها، حجة الاسلام و المسلمين حميد احمدى جُلفايى‏
4. تخريج مصادر، حجة الاسلام و المسلمين مجتبى فرجى‏
5. استخراج عناوين و نمايه موضوعات، جناب آقاى عالى‏بيگ احمدى ميرآقا
6. كنترل عناوين و نمايه موضوعات، جناب آقاى محمد مرادى‏
7. استخراج فهرست‏هاى فنّى، حجة الاسلام و المسلمين حميد احمدى جُلفايى‏
8. مديريت و نظارت علمى، حجة الاسلام و المسلمين محمد حسين درايتى‏

[ 3 ]

[ تناقض مؤلف فضائح در مخالفت با شيعه ]

[ دفاع از زيد شهيد ]

آنگه دگرباره گفته است كه:
بدان كه اين جماعتِ رافضيان كه خود را شيعه ۱ مى‏خوانند و۲ رسولِ خدا محمّد مصطفى - عليه السلام - از ايشان خبر داده است و اميرمؤمنان على ابوطالب را - رضى اللَّه عنه - گفته كه: اى على جماعتى خواهند بودن درين امّت كه دعوىِ دوستىِ تو كنند؛ ايشان را لقبى باشد كه بدان باز خوانندشان [ و آن رافضه است و نشانِشان آن باشد كه‏۳ ] اين دو ۴ وزير مرا، بوبكر۵۶و عمر را دشمن دارند. يا على چون دريابى ايشان را بكش كه ايشان از جمله مشركان

1.ع: «بشيعه».

2.حرف عطف «و» اگر نباشد، معنى روشن‏تر است؛ ليكن در همه نسخ هست.

3.از وجود اين چند كلمه در اينجا گزيرى نيست تا مراد معلوم شود و دليل بر اين وجود آنها است در متون عربى حديث منسوب به پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله چنانكه در تعليقه ۱۱ ياد شده است.

4.م: «و آن دو». ح - س: «و اين دو».

5.ح - س: «يعنى ابوبكر».

6.صفحه «۱۳» چاپ قديم‏

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 402285
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به