181
نقض

تربيت كرد، و به روزِ دعوت، شرّ قريش از وى كفايت كرد، و او را به نفس و جان و مال نصرت كرد؟ اين همه بوطالب كرد نه پدرِ على بود؟ و نه فاطمه اسد كرد كه مادرِ على بود؟ و روزِ نكاحِ خديجه، خطبه رسول نه بوطالب خواند كه «الحمد للَّه الّذي جعلنا من نسل إبراهيم و من ذرّيّة إسماعيل؟۱ اگرچه كافر بود، حمد خداى مى‏كرد و حمدْ موقوف است بر معرفت. آنگه روز اوّل كه محمّد در حضورِ همه بنى هاشم و قريش برخاست و گفت: «يا بني هاشم، يا بني عبدالمطَّلب، أدعوكم إلى كلمتين خفيفتين على اللّسان، ثقيلتين في الميزان (إلى آخره)»،۲ اوّل كسى كه برخاست و قبول كرد از آن چهل‏گانه نه على بود؟ و سبقت ۳در اسلام نه على را بود؟۴ و بعد از آن چون رسول - عليه السلام - از مكّه هجرت كرد به مدينه، آن كس كه بر جايگاهِ او بخفت نه علىّ مرتضى بود كه نفس بذل كرد و جان فدا كرد مصطفى را؟ روز بدر، راست مى‏گويد على كجا بود كه وليد عتبه و طعيمه ۵ عدىّ را و نوفل خويلد را و كان من أشدّ المشركين - و أبوقيس برادر - خالد۶ را تا به سى و پنج نفس همه را نه على كشت؟ و

1.از خطبه بسيار بسيار معروف است كه ابوطالب عليه السلام در روز تزويج پيغمبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله خديجه - سلام اللَّه عليها - را خوانده است و با اين خطبه علماى شيعه بر اسلام ابوطالب علاوه بر ساير ادلّه استدلال كرده‏اند. (الفضائل، ابن شاذان، ص ۳۰۷ و در آن «شجرة» بدل «ذرّيّة» دارد؛ الطرائف، ابن طاووس، ص ۳۰۷؛ العدد القويّة، ص ۱۴۴؛ شرح نهج البلاغة، ابن أبي الحديد، ج ۱۴، ص ۷۰؛ السيرة الحلبيّة، ج ۱، ص ۲۲۶؛ تاريخ ابن خلدون، ج ۲، ص ۵ و در اينها به جاى «نسل»، «ذريّة» و به جاى «ذريّة»، «زرع» ذكر شده است.)

2.مراجعه شود به: الإرشاد، ج ۱، ص ۴۹؛ كشف اليقين، ص ۴۹، ح ۲۶؛ إعلام الورى، ج ۱، ص ۳۲۲؛ السيرة الحلبيّة، ج ۱، ص ۴۶۰.

3.صفحه «۱۶۸» چاپ قديم‏

4.اين قضيه و قضاياى ديگر مذكور در اين كلمات، همه از امور ثابت در دين اسلام است و چون اشاره به مآخذ آنها موجب تطويل است و آنها مسلم فريقين است، از آن صرف‏نظر كرديم.

5.ع ث م - ب: «طلحة». ح - د: «طعمه» و صحيح همانا متن است.

6.مفيد رحمه اللَّه عليه در ارشاد در ذيل غزوه بدر گفته: «فصل. و قد أثبتت رواة العامّة و الخاصّة معاً أسماء الذين تولّى أميرالمؤمنين عليه السلام قتلهم ببدر من المشركين على اتّفاق فيما نقلوه من ذلك و اصطلاح، فكان ممن سمّوه الوليد بن عتبة و كان شجاعاً جريئاً وقاحاً فاتِكاً تهابه الرجال، و العاص بن سعيد و كان هولاً عظيماً تهابه الأبطال و هو الذي حاد عنه عمر بن الخطاب، و قصّته مشهورة. و طعيمة بن عدى بن نوفل، و كان من رؤوس أهل الضلال، و نوفل بن خويلد، و كان من أشدّ المشركين عداوة لرسول اللَّه، و كانت قريش تقدمه و تعظمه و تطيعه، و هو الذي قرن أبابكر و طلحة - قبل الهجرة بمكة - و أوثقهما بحبل و عذبهما يوماً الى الليل حتى سئل فى أمرهما، و لما عرف رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله حضوره بدراً سأل اللَّه أن يكفيه أمره فقال: اللهم اكفني نوفل بن خويلد، فقتله أمير المؤمنين عليه السلام (إلى أن قال:) و أبو قيس بن الوليد بن المغيرة (إلى آخر ما قال)». الإرشاد، ج ۱، ص ۷۱؛ كشف الغمّة، ج ۱، ص ۱۸۳؛ بحار الأنوار، ج ۱۹، ص ۲۷۷، ح ۱۶.


نقض
180

بوطالب ظاهر ساخته است و عجب اين است كه نه از فتواىِ مفتيان ترسيده است و نه از تيغِ تركانِ غازى، بدين دليرى اجراىِ اين الفاظ در حقّ امامى چون علىّ مرتضى كه به اجماعِ امّت امام و مقتداست كرده. ۱
امّا جواب آنچه گفته است: «دينِ هدى ۲ را دولت نه به على بود، بلكه دولتش به رسولِ خداى بود و رونقش به عمر بود»، پندارى فراموش كرده است آنچه در فصل پيشين بيان كرده است كه «اگر نه محمّد بودى، على و عمر چون شتربانانِ ديگر بودندى» و اينجا مى‏گويد: «رونقش به عمر بود». بل عمر را بر رسول و بوبكر تفضيل نهاده است كه چون او فتحِ بلاد بيشتر از هر دو كرده باشد، هيبتِ او در دلِ كافران و گبركان بيشتر باشد. و رسولِ با عظمت در عهدِ خود دو منبر نهاده است: يكى در مكّه و يكى در مدينه. ۳و عمر چهارصد و چهل‏۴ منبر نهاده باشد و بوبكر در عالم‏۵خود منبرى ننهاده باشد. پس خواجه نوسنّى مى‏بايست كه آن روز كه مهاجر و انصار به خلافت بر بوبكر بيعت مى‏كردند، آنجا بودى تا گفته بودى كه عمر از بوبكر بهتر است، و اين كار بدو لايق‏تر است. و خواجه پنداشته كه درين فصل، عمر را بر على تفضيل مى‏نهد. خود به غلط افتاده است و عمر را بر رسول و بوبكر تفضيل نهاده است! و عمرِ خطّاب مگر بدين معنى راضى نباشد تا خواجه انتقالى هم از رسول بيزار باشد هم ۶ از بوبكر، هم از عمر، هم از عثمان، هم از على و آلش خود برى و بيزار است.
امّا آنچه گفته است: «آنچه عمر كرد على ده‏يكِ آن خود كجا كرد؟» راست مى‏گويد. على را در اسلام منزلت كجا بوده است؟! و رونق ۷ كى داشته است؟! اوّلاً روزِ اوّل كه سيّدِ انبيا - عليه السلام - از مادر و پدر بماند، آن نه پدرِ على بود كه او را با پناه گرفت و

1.«كرده» فقط در ح - د.

2.ع - ث: «دين و هدى».

3.صفحه «۱۶۷» چاپ قديم‏

4.ح: «چهارصد و چهل و چهار».

5.«عالم» فقط در «ع - ث» است.

6.م - ح - د: «و هم» هم در اين مورد و هم در سه مورد ديگر آينده.

7.ث - م - ب: «و عزّتى».

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 430902
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به