كس كه يكى را كافر خواند، از آن دوگانه بهضرورت يكى كافر باشد. پس قول رسول - عليه السلام - خطا نباشد و مصنّفْ اين قوم كه على را كافر خوانند، مسلمان مىخواند، بنماند به قول خواجه انتقالى الا آن كه على كافر باشد تا دلش خوش شود! خاكش به دهن كه امامتِ على ركنى است از اركانِ ايمان به قول رسول - عليه و آله السّلام - كه گفت: «يا عليّ حُبُّكَ إيمانٌ و بغضُك نفاقٌ»۱، و قوله - عليه السلام - : «ألا إنّ الحقّ مع عليٍ و عليٌّ مع الحقّ، يدور معه حيثما دار».۲ و الحمدُ للَّه ربِّ العالمين.
[ 60 ]
[ برابر كردن عمر با ابو جهل در سخن مؤلف فضائح ]
[ تعصب مؤلف سنّى و دروغ بستن او بر رسول خدا ]
[ معضل حل نشده اهل جبر و تشبيه در فاعل ايمان ]
[ على(ع) نخستين ايمان آورنده و عمر چهلمين نفر ]
آنگه گفته است كه:
دعاى رسول همواره اين بودى كه: «اللّهمّ أعزّ هذا ۳الدّين بأحد الرّجلين إمّا بأبى جهلٍ و إمّا بعمر؛ بار خدايا، اين دين را به عمر عزيز كن يا به ابوجهل». زيرا كه در دين هر دو متين بودند. خداى تعالى دعاىِ رسول اجابت كرد و عمر را هدايت داد، و عمر تمامتِ چهل مرد شد. آنگه به ظاهر خداى را پرستيدند در كعبه، و عمر در دين چنان متين بود كه بوجهل در كفر.
امّا جواب اين كلمات نيك استماع بايد كردن كه اين مصنّف مجبّر بر خود چه گواهى داده است كه مرا گمان چنان بود كه مصنّف عُمَرى است چون بازديدم خود بوجهلى است! اوّلاً دروغ بر رسول نهاده است و عمر را در صلابت با بوجهل مشاركت داده است جايى مىگويد: «عمر به فضل از على بهتر است» و جايى گويد: «در صلابت با بوجهل همبر است». دريغا سنّيانِ به تعصّب! رسول - صلى اللَّه عليه و
1.معاني الأخبار، ص ۲۰۶، ح ۱؛ كفاية الأثر، ص ۱۳۵؛ بشارة المصطفى، ص ۱۵۳، ح ۱۱۱؛ كشف الغمّة، ج ۱، ص ۹۰؛ الفصول المهمّة في معرفة الأئمّة، ج ۱، ص ۵۹۱، و مراجعه شود به الأمالي، شيخ صدوق، ص ۵۲۵، ح ۷۰۹؛ الفضائل، ابن شاذان، ص ۱۲۲؛ المناقب، خوارزمى، ص ۲۹۲، ح ۲۷۹؛ كنز العمّال، ج ۱۱، ص ۶۱۴، ح ۳۲۹۸۱.
2.أوائل المقالات، شيخ مفيد، ص ۲۸۷؛ الفصول المختارة، ص ۹۷؛ إعلام الورى، ج۱، ص ۳۱۶؛ مناقب علي بن أبي طالب، ابن مردويه، ص ۱۱۵؛ شرح نهج البلاغة، ابن أبي الحديد، ج ۲، ص ۲۹۷، و ج ۹، ص ۸۸، و ج ۱۸، ص ۷۲؛ بحار الأنوار، ج ۱۰، ص ۴۳۲ و ۴۴۵، ح ۱۵، ص ۴۵۱، ح ۱۷، و... .
3.صفحه «۱۷۶» چاپ قديم