193
نقض

[ 62 ]

[ همه مخلوقات محب محمد مصطفى از ديدگاه شيعه ]

[ على(ع) شاگرد، وصى و خليفه پيامبر و حافظ اسلام ]

[ آيات قرآنى در امامت، عصمت و فضيلت على و آل على(ع) ]

آنگه گفته است:
فصل دگر. بدان اى برادر كه رافضى چنان فرو ۱نهاده است كه محمّد رسول اللَّه با بزرگى مرتبتِ او حاجبِ على بوده است و خداى كه او را فرستاد و قرآنِ بدان بزرگوارى كه انزله كرد،۲ مقصود همه آن است كه على را و يازده از فرزندانِ او [ را ]كه امامانِشان‏اند، مردمان مولى و يارِ خداىِ خود خوانند.
امّا جوابِ اين فصل، روراست ۳ بى‏تعصّب و بى‏تقيّه آن است كه مذهب شيعه اصوليّه اين است كه بارى تعالى جمله مخلوقات از انواعِ جمادات و حيوانات همه به دوستىِ محمّدِ مصطفى آفريده است و همه طفيلِ اوست و علىِ‏ّ مرتضى با بزرگىِ درجت و رفعتِ منزلت‏۴ شاگرد و خدمتگار و مقتدى و تابع و فرمان بردارِ اوست و اگر يك طرفة العين در مصطفى - عليه السلام - عاصى شود، خاسر و مبطل و زيانكار باشد. و علىِ‏ّ مرتضى حاجبِ اوست و مبارزِ لشكر و وصى و خليفه و حافظِ شريعت و امّتِ اوست؛ امّا بعد از وى، مقتداىِ امّت است و بهتر از هر يك از اصحاب و اهل البيتِ اوست. اين است مذهب و اعتقادِ شيعه درين مسأله، بى‏تقيّه و بى‏تعصّب.
و قرآن كه آمده است كلامِ خداى است تبارك و تعالى و وحى ۵ و تنزيلِ او، و معجز است بر صدقِ دعوىِ مصطفى. و از براىِ بيانِ شرعيّات و اداى عبادات آمده است و قصصِ انبيا و اخبار و آياتِ امر و نهى و وعد و وعيد و ترهيب و ترغيب. و در قرآن آياتى هست كه مُنزَل است در امامت و عصمت و منقبت و فضيلتِ على و آلِ وى. و گوييم: انكارِ بعضى، انكارِ همه باشد در تنزيل دون تأويل؛ چنانكه مذهبِ ۶همه مسلمانان است، حنفى‏۷ و شفعوى و زيدى و معتزلى. مذهب و اعتقاد شيعه اصوليان

1.م - ح - د: «فرا».

2.م - ح - د: «كه انزال كرد» و عبارت متن مطابق استعمال سراسر تفسير ابوالفتوح رحمه اللَّه عليه است و براى تحقيق آن رجوع شود به تعليقه ۷۷.

3.ب - م: «روى راست». ح - د: «راست و بى‏شبهه».

4.ع - ث - م - ب: «و رفعت و منزلت». ح - د ندارند.

5.ع - ث: «بر وحى».

6.صفحه «۱۷۹» چاپ قديم‏

7.م - ح - د: «از حنفى».


نقض
192

و آخر اين سبقت را نيز منزلتى باشد، و الحمد للَّه كه اين مدّعى خود نه عُمَرى است و نه حيدرى؛ «مُذَبْذَبينَ بَيْنَ ذلِكَ لا إلى‏ هؤُلاءِ وَ لا إلى‏ هؤُلاءِ».۱

[ 61 ]

[ پاسخ به مؤلف سنّى در اسلام آوردن على(ع) در نوجوانى ]

آنگه گفته است:
و على در اين وقت خود كودك بود و قريش بدو اعتبار نكردند. پس رونق اين رونق، كه در عهدِ امارتش و وقت خلافتش اسلام ظاهر كرد، و شهرها بستد، و آتشكده‏ها و كليساها برانداخت، و منبرهاىِ اسلام بنهاد.
امّا جوابِ اين فصل كه «على كودك بود و بدو التفاتى نبود» او را قياس بايد كردن با عيسى پيغمبر و يحيىِ زكريّا در شرفِ فضل كه در فصلى ديگر گفته‏ايم. و اين وقت كه حكايت مى‏كند كه «على كودك بود» ببايد دانست تا خود بوعبيده و عبدالرّحمن و ديگران چه بودند و چه مى‏كردند و كجا بودند؟ كه كودكى هنوز بهتر از آن حالت، و از كودكى به مسلمانى آمدن مگر اولى‏تر باشد. و چون جواب است، عيبى نباشد تا هر كه بخواند بداند. و حديثِ فضل و منقبتِ عمر و فتح‏هاىِ بلاد و آثار اسلام، همه معلوم است و شيعه آن را انكار نكرده‏اند؛ امّا اين مصنّف را ممكن نيست كه در اين كتاب فصلى در فضل صحابه بگفته باشد ۲ بى‏منقصتى از آنِ علىِ‏ّ مرتضى. مباركش باد! امّا اين نيز معلوم بايست كردن كه چون عبداللَّه عامر و دگر بزرگان ۳فتح‏ها كردند، على و عمر به مدينه بودند و شاگردانِ علىِ‏ّ مرتضى در آن صحبت بودند و به مشاركت على كردند هم به رأى و تربيت و هم به مدد و لشكر۴، و الحمد للَّه ربّ العالمين.

1.سوره نساء، آيه ۱۴۳.

2.ع - ث: «بگفته است». م - ب: «بگويد». ح: «نگفته باشد».

3.صفحه «۱۷۸» چاپ قديم‏

4.به جز نسخه ع: «به مدد لشكر».

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 432441
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به