199
نقض

معاويه، و دو امام در يك وقت روا نباشد و چون على مُحِقّ باشد - چنان كه گفته است - معاويه مُبْطِلْ باشد و مُبْطِلْ هالك. و اگر بگويد كه: با انكارِ امامت و اظهارِ خصومت على، اهلِ صفّين مسلمان باشند،۱ رافضيان را بر آن قياس بايد كرد على زعمِهِ و كافر و مبطل ندانستن ۲كه پِست خوردن و ناى زدن به هم راست نيايد.۳ و درين فصل چون انديشه به انصاف رود فايدت به حاصل آيد از وجوه. و الحمدُ للَّه ربّ العالمين.

[ 65 ]

[ تهمت زندقه به نخستين مؤلفان و عالمان شيعه ]

[ پاسخ به تهمت زندقه و فلسفه‏ورزى شيعه ]

[ معضل كلامى اهل سنت درباره سعادت و شقاوت و مبناى اختيار ايمان ]

[ ابو سهل نوبختى از معتقدان و معتمدان شيعه ]

[ خارج شوندگان از شيعه و عدم نقصان و خلل در مذهب ]

[ اعتقاد شافعى به مذهب شيعى و رافضى ]

[ سلف صالح و تابعان قائل به مذهب شيعه ]

[ ابو العلاء معرّى و جبرگرايى ]

[ ابو الحسن اشعرى واضع جبرگرايى ]

[ جبرگرايان نخستين از اهل سنت ]

[ جبرگرايان انجام دهنده منكرات و مفاسد ]

[ مخالفت شيعه با اهل فلسفه و زندقه ]

[ دفاع از متكلمان شيعى، پاسداران مرزهاى عقيدتى تشيع ]

[ قصيده ابوالعلاء در مدح خاندان شريف رضى ]

آنگه گفته است:
فصل آخر. بدان اى برادر كه در همه روىِ زمين از اهلِ اسلام از ائمّه سلف و قضاة و مُقْرِيان و مفسّران و همه انواع علما و هر كس كه در علم دينى ۴دستى داشته‏اند و يا۵ در زهد قدمى زده‏اند، اختيارِ مذهبِ رفض نكرده‏اند؛۶مگر شِرْذِمه مجهول كه به زندقه و خُبثِ مذهب و حبِ‏ّ رياست و پيروىِ شهوت و فسق و فجور معروف بودندى، چون بوسهل نوبختى و ابراهيم نوبختىّ الزّنديق و هشام بن الحكم‏۷ الاماميّ المشبّهى و شيطان الطّاق و محمّد بن محمّد بن نُعمان‏۸ الحارثىّ و أبوجعفر طوسى و هِشام جَواليقي و بوجعفر بابويه و بوطالب بابويه كه ميلشان هنوز به گبر كى بود، و ابوالخطّاب محمّد بن زينب كه جعفر صادق - عليه السلام - او را لعنت مى‏كرد و مى‏راند، و مُغيرة بن سعيد و بيان بن سمعان كه هر دو را خالد بن عبداللَّه بياويخت، و جماعتى از دبيرانِ ملعون در آن اعتقاد۹ و جماعتى از اهل لغت و شعر كه به زندقه و فسق

1.ع: «مسلماً [ بدون تتمه‏اى ]باشند». ث: «مسلمان باشد». ح: «مسلمانانند».

2.صفحه «۱۸۴» چاپ قديم‏

3.مثلى معروف است كه در آن زمان بسيار به آن تمثل مى‏شده است. براى تحقيق آن رجوع شود به تعليقه ۷۹ و در ديوان قوامى (۱۸۵-۱۸۶) نيز به تحقيق آن پرداخته‏ايم. فراجِعْ إن شِئْتَ.

4.م - ح: «در علم دين».

5.ع: «و اما». و اين تعبير در عربى معنىً همان «يا» است كه در متن ياد شده است.

6.ع: «نكرده». م: «ننموده‏اند».

7.ع: «و هشام الحكم».

8.م: «النعمان».

9.ح: «مطعون بد اعتقاد». ب: «ملعون در اعتقاد». م: «ملعون بد اعتقاد».


نقض
198

بودند با على، هر يكى در آن روز به دستِ كمينه كس كشته شدند تا اميرالمؤمنين كشنده زبير را مى‏گويد: «قاتل ابن صفيّة في النّار»؛۱ از قول محمّد مختار. از بهرِ آن كه او نيز خارجى بود و دشمنِ على بود ۲و به نهروان به تيغ على كشته آمد، و شاعر فارسيان‏۳ درين وقت‏۴ بيتكى خوش مى‏گويد. شعر:

چند برخوانى ز شهنامه حديث روستم‏در جمل بد مرد كاو چون روستم جمّال داشت‏
جمله مقهور آمدند از ذوالفقار مير دين۵زانكه بارنده بر ايشان ذوالفقار آجال داشت‏
تا بداند كه بى‏مصطفى هم مردى نموده است، و هم لشكر شكسته، و هم دشمن بكشته. و حربِ صفّين را قياس بايست كردن با حرب حنين كه بارى تعالى گفت: «وَ يَوْمَ حُنَيْنٍ إذْ أعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْكُمْ شَيْئاً وَ ضاقَتْ عَلَيْكُمُ اْلأَرْضُ بِما رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّيْتُمْ مُدْبِرينَ»۶ و رسول از آن غزاة، نامظفّر بازگشت و نقصانِ نبوّت و رسالت نبود. اينجا نيز اگر على را به صفّين روزى ظفر نبود، نقصانِ شجاعت و امامتِ او نباشد.
و آنچه گفته است از غايتِ عداوتِ علىّ مرتضى كه «ايشان اهل لا إله إلّا اللَّه بودند». قياس بايد كرد به آن كه ۷ جهودان و ترسايان اهلِ لا إله إلّا اللَّه‏اند، امّا چون دشمنانِ رسول‏اند، آن گفت ۸را منزلتى نباشد. اين‏۹ جماعت اگرچه معترف‏اند به قولِ شهادتين، چون دشمنانِ على‏اند، به دنيا باغى‏اند و به قيامت هالك؛ از بهر آن را كه اجماعِ امّت حاصل است بر امامتِ على بعد از عثمان، و حاصل نيست بر امامت

1.الجمل، شيخ مفيد، ص ۱۳۷؛ الفصول المختاره، ص ۱۴۳؛ الصراط، ج ۳، ص ۱۷۴؛ مسند ابن حنبل، ج ۱، ص ۱۰۲.

2.صفحه «۱۸۳» چاپ قديم‏

3.ح - م: «پارسيان».

4.ث - م - ب: «در آن وقت». ح - د اصلاً آن را ندارند.

5.ح - د: «مير من». ع هم بى‏شباهت به آن نيست.

6.از آيه ۲۵ سوره مباركه توبه.

7.ع: «با آن كه». م - ب: «به اين كه».

8.يعنى گفته و گفتار؛ مانند قول فردوسى: «درست اين سخن گفتِ پيغمبر است».

9.ح - د: «آن».

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 430981
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به