بديشان تعلّقى نباشد و به اختيارِ ايشان نباشد. پس بهضرورت يا دست ازين مذهبِ نگونسار بىحاصل ببايد داشتن و حوالتِ اختيار مذاهب به مكلّفان كردن، واگرنه خطا ناگفتن و نانوشتن كه: «هرگز هيچ عالم و زاهد اختيارِ مذهب رفض نكرده است» كه بنده مخيّر و فاعل نيست؛ على زَعْمِهِ.
امّا بوسهل نوبختى و ابراهيم نوبختى، شيعيانِ معتقدِ معتمد بودهاند و در ايمانِ ايشان خلافى نيست و نكردهاند اصحابِ تواريخ. و بوالخطّاب و مغيره و بيانِ ۱سمعان، اوّل به شيعيى گفتند، ۲پس به آخر غالى و ملحد شدند. و مطيعِ اِياس و حمّاد راويه هم چنين بودند. امّا صالح و بشّارِ بُرد و ابوهاشم و عبدالصّمد بن عبدالأعلى اوّل مجبّر و قدرى و مشبّهى بودند و به آخر هم از ملحدان شدند.
و سيّد مرتضى رضى اللَّه عنه أسامىِ بهرى در غرر آورده است و ما را اين قدر كفايت است كه ملحد ملحد باشد از هر مذهب كه انتقال كند و أهلِ آن ۳ مذهب را خللى نباشد كه پسرِ نوح و زنِ لوطِ مرسل، كافر بودند و نبوّتِ ايشان را بحمد اللَّه خللى نيست. والحمدُ للَّه ربّ العالمين.
آمديم با آن كه نمىدانم كه ۴ اين مجبّر از اين رفض چه مىخواهد. اگر مُثبتانِ عدلِ خدا و مُقرّان به توحيد را كه بارى تعالى را منزّه و مبرّا گويند از أفعالِ قبايح و اختيارِ كفر و مانندِ اين، و همه أنبيا را معصوم و صادق دانند و خوانند۵ و شريك و صاحبه۶ و ولد نفى كنند از ذاتِ مقدّس بارى تعالى،۷ و أئمّه را معصوم و نصّ گويند، و به شرايع و
1.صفحه «۱۸۷» چاپ قديم
2.ع - ب - ث: «شيعى گفتند». م: «شيعى بودند». ح: «شاعى بودند». و ياى «شيعىاى» در آخر، ياى مصدريت است و تعبير متن مأخوذ از لغت عرب است كه گويند: «قال به اى اعتقده و اتخذه له مذهباً و تدين به و منه قولهم: فلان يقول بالمبدء و فلان لا يقول بالمعاد».
3.ع: «اين». ث - ب: «سنى».
4.ب - م: «آمديم به اين كه نمىدانيم». ح: «آمديم به آن كه نمىدانيم».
5.ع - ث - ب - م: + : «و چنين دانند».
6.ب - م - ح - د: «صاحب».
7.تعبير متن مأخوذ از عبارت قرآن و حديث است. اما قرآن مجيد در سوره مباركه جن، آيه ۳ فرموده: «وَ أنَّهُ تَعالى جَدُّ رَبِّنا ما اتَّخَذَ صاحِبَةً وَ لا وَلَدًا» . و در سوره انعام آيه ۱۰۰-۱۰۱ فرموده: «وَ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكاءَ الْجِنَّ وَ خَلَقَهُمْ وَ خَرَقُوا لَهُ بَنينَ وَ بَناتٍ بِغَيْرِ عِلْمٍ سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمّا يَصِفُونَ * بَديعُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ أنّى يَكُونُ لَهُ وَلَدٌ وَ لَمْ تَكُنْ لَهُ صاحِبَةٌ وَ خَلَقَ كُلَّ شَيْءٍ وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَليمٌ» . و اما روايات، در ادعيه و موارد، اقرار به وحدانيت بارى تعالى و نفى شريك و زن و فرزند از او كه از آن جمله بعضى از روايات نماز ميت است كلمه شهادت به اين عبارت ذكر شده است: «أشهد أن لا إله إلّا اللَّه وحدَه لا شريك له، إلهاً واحداً أحداً صمداً فرداً حيّاً قيّوماً دائماً أبداً، لم يتّخذْ صاحبةً و لا ولداً» و در دعاى معروف به «افتتاح» مذكور است: «الحمد للَّه الذي لم يتّخذْ صاحبةً و لا ولداً، و لم يكن له شريك في الملك، و لم يكن له وليٌّ من الذلّ و كبّره تكبيراً» إلى غير ذلك من الموارد الكثيرة. پس از ملاحظه اين قبيل موارد برمىآيد كه علما - رضوان اللَّه عليهم - تا چه حدّى مقيّد به تأسّى به تعبيرات قرآن و حديث در كلام خود بودهاند. هنيئاً لأرباب النعيم نعيمهم.