203
نقض

به ذكر اسامىِ همه، كتاب مطوّل‏۱ شود؛ امّا تنى‏چند را كه معروف‏ترند به مذهب جبر، ياد كرده شود. به توفيق خدا، و هو ربّنا الأعلى.
اوّلاً بوالعلاء مَعَرّى ۲ جبرى‏مذهب بود كه بر قرآن و محمّد انكار كرد و أبوالعيناء۳خود معروف است كه مجبّر و مشبّهى بود، آنگه فلسفى شد، و واضعِ مذهبِ جبر، أبوالحسن أشعر۴اوّل گبر بود، پس معتزلى شد كه شاگرد بوهاشم بود و داماد بوعلى جُبّائى معتزلى،۵ آنگه مذهبِ جبر اختيار كرد. جهم صفوان‏۶مجبّر بود. ابن الكُلّاب ۷ مجبّر و مشبّهى بود. بوبكر باقلانى‏۸ رأس و رئيس مجبّره بود و خطبه كرده است مِلْ‏ء ۹ از جبر و تشبيه تا نفى توحيد و عدل كه به ذكر آن كتاب ۱۰مطوّل شود و همه مجبّران دارند و خوانند. حسينِ منصورِ حلّاج ۱۱ دعوىِ أنا الحق كرد تا خليفه‏اش‏۱۲ در بغداد برآويخت، مجبّر و مشبّهى و صاحب كرامات بود. ابوالفتوح حمدانى، اوّل مُجْبر بود آنگه ملحد شد. مسعود زورآبادى كه شاگرد بوالمعالى جوينى بود، ملحد شد، مجبّر بود و بر قلعه ۱۳ شد، از مُجبْرى در ملحدى شد و خراسان معروف بود. اينان و مانندِ اينان همه مجبّر و مشبّهى بودند و بر آن مُردند.
و اين مذهبِ جبر، هيچ عالمى فاضلى عابدى عفيف‏نفسى اختيار نكند، مگر

1.ع - ث - ب: «كتاب‏ها مطول». م: «كتاب‏هاى مطول».

2.چون ترجمه و شرح حال اين اشخاص معروف و در كتب دسترس از قبيل الكنى و الالقاب و نظاير آن مذكور است، در اينجا ما به آن نمى‏پردازيم.

3.همان.

4.مل‏ء، يعنى پُر؛ چنان‏كه در آيه است: «مِلْ‏ءُ اْلأَرْضِ ذَهَباً» .

5.صفحه «۱۸۹» چاپ قديم‏

6.مراد حسين بن منصور حلاج است كه حالش معلوم است.

7.ع: «تا خليفه‏ش». ب - م - ث: «تا خليفه شود». ح: «تا خليفه او را».

8.مراد قلعه طبس گيلكى است كه در سابق (ص ۱۳۹) به اين عبارت به آن تصريح كرده است: «ششم اين جماعت مسعود زورآبادى بود از فحول علماى خراسان، شاگرد خواجه امام ابوالمعالى جوينى سنى. و اين مسعود نود ساله بود. مفتى طايفه به آخر كار به قلعه طبس گيلكى رفت و ملحد شد» و در همان مورد (ص ۱۳۶ - ۱۳۷) شرح حال ابوالفتوح حمدانى نيز به تفصيل ذكر شده است.


نقض
202

احكام همه مُقرّ و معترف باشند، و به بعث و نشور و به ثواب ۱و عقاب مقرّ باشند، و آنچه توابع ولواحقِ اين است از اصول و فروع، اگر اين قوم را رافضى مى‏خواند، قبول افتاد و همان گفته شد كه شافعى مطلّبى - رضى اللَّه عنه - گفت، چون او را به رافضى‏اى ۲ متّهم كردند، قال:۳
لو كان رفضي حبّ آل محمّدٍفليشهد الثّقلان أنّي رافضي۴
و اگر به خلاف اين است، ما از آن مذهب و اعتقاد بيزاريم. و اگر چنين مذهب سلفِ صالح و تابعين و علما و مفسّران و زهّاد اختيار نكرده‏اند، مباركشان باد هر مذهب كه به خلافِ اين است؛ بلكه همه سلفِ صالح و تابعين و علما و زهّاد را اين مذهب بوده است و اين اعتقاد داشته‏اند، و در كتب و مصنّفاتِ ايشان ظاهر است؛ بر بايد گرفتن و بخواندن و بدانستن؛ الّا شِرْذِمه اندك و طايفه قليل كه ايشان را قدرى و محلّى نبوده است، و از توحيد و عدل بگريخته‏اند و از جبر ۵ و تشبيه درآويخته‏اند، و

1.صفحه «۱۸۸» چاپ قديم‏

2.ع - ث - ب: «به چنين». ح - م: «به جهت رفض» و ظاهراً: «به چنين رفض» يا «به تهمت رفض».

3.تحقيق نسبت اين بيت به امام شافعى در جاى ديگر از همين كتاب كه در آنجا نيز از او نقل شده است، خواهد آمد. إن شاء اللَّه تعالى.

4.تاريخ الإسلام، ذهبى، ج ۱۴، ص ۳۳۸؛ تاريخ مدينة دمشق، ج ۹، ص ۲۰، و ج ۵۱، ص ۳۱۷؛ الصراط المستقيم، ج ۱، ص ۱۸۹؛ الفصول المهمة في معرفة الأئمّة، ابن الصباغ، ج ۱، ص ۱۰۷.

5.ب - م - ح - د: «و در جبر».

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 402343
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به