209
نقض

فرمود، آويختن. پدرش اين قاضى را از درختى درآويخت در شهور سنه اثنتين و ثلاثين و خمسمائة، و يك هفته آويخته بود و عوام النّاس سنگسارش كردند و برو حوالاتى كردند كه در قلمِ ما نيايد. خداى تعالى از ايشان بپرساد، پدرانِ اين مفتيان كه به خونِ خليفه شاعى - رحمه اللَّه - فتوى كردند، به خونِ اين قاضى سنّى عالم فتوى كردند، و پدرِ اين پادشاه برآويخت. پس مذهبِ سنّت را آويختنِ چنان قاضى در دارالسّنّه، خللى و نقصانى بنكرد؛ مانا ۱ كه آويختن خليفه زاهد مذهبِ شيعه را نقصانى نكند.
۲و بعد از آن خواجه عراقى طاووسى رئيس و حاكمِ صد هزار مرد، پسرِ امامى چون محمّد طاووسى، از خانه معروف، مردى عديم النّظير هم در عهدِ اين پادشاه كشته آمد و بعد از سه روز سنّيانِ عوام به فتواىِ علماىِ سنّى از گورش برآوردند و پاره‏پاره بكردند و در سرايش متفرّق كردند تا خواجه بداند كه سنّيانِ قزوين كه با خواجه و امام و قاضىِ خود چنان معامله كنند، اگر خليفه شيعى را به تعصّب بياويزند، بديع نباشد و نقصانِ مذهب و اعتقادِ شيعه نباشد؛ تا خواجه چون تصنيف كند همه تواريخ ياد دارد كه در هر مذهبى كسى باشد كه داند، و قتل و صلب و نهب و غارت، نقصانِ مذهب و اعتقاد را بنشايد كه خلفا و سلاطين و امرا و وزرا و جهان‏داران، سنّى و حنيفى و شيعى را بسى ۳ كشته‏اند در هر تاريخى؛ تا بر يك‏ديگر قياس مى‏كند. و السّلامُ على من اتّبعَ الهُدى.

[ 67 ]

[ قم مركز فرهنگى شيعه ]

[ گسترش دين و فرهنگ و شريعت در مناطق شيعى‏نشين ايران ]

[ مدارس و مجالس درس و وعظ در كنار مرقد حضرت معصومه در قم ]

[ فضيلت قم و اهل قم در روايات پيامبر و ائمه اطهار ]

[ بهشت پاداش زائر حضرت معصومه ]

[ رونق دين و دانش در كاشان و مدارس و مجالس دينى آن ]

[ رونق شعائر اسلامى و شيعى در شهر كوچك آبه (آوه) ]

[ روايت نبوى در فضيلت شهر آبه (آوه) ]

[ گسترش خيرات و حسنات در شهر شيعى ورامين ]

[ مجالس و مدارس دينى سارى و ارم و حاكمان آنجا ]

[ رونق مسجد و مدرسه و ديندارى در سبزوار ]

آنگه گفته است:
و در هيچ شهرى كه رافضيان آنجا غلبه دارند، چون بنگرى دين و شريعت را آنجا جمالى نباشد. و جمع ۴ أهل رفض را بها نبود، چون قم و كاشان و آبه و ورامين و سارى و اُرَمْ كه قرينه الموت است بدان كه «خير العمل» آشكارا

1.در برهان قاطع گفته: «مانا بر وزن دانا، به معنى همانا و گويى و پندارى نيز گفته‏اند».

2.صفحه «۱۹۴» چاپ قديم‏

3.ح - د: «سنى و شفعوى و حنفى بسيار». و باقى نسخ «حنيفى» را ندارد.

4.كذا در همه نسخ و شايد صحيح «مجمع» بوده است به قرينه سابق و لاحق عبارت.


نقض
208

[ 66 ]

[ خصومت مجبره سنّى با مبلغ شيعى و شهادت او ]

[ قتل قاضى ابوالفتاح سنّى توسط سپهسالار عراق در قزوين ]

[ تعصب و تحجر مفتيان و عوام سنّى قزوين ]

آنگه گفته است:
اينك درين عصر شاه نيكوسيرت، مظفّر الدّين به قزوين، پيرى را از جمله داعيانِ رافضيان درآويخت كه نام او خليفه ۱ بود و او معروف بود به شتم صحابه و لوحكى كه بر وى نماز كردى، در گردنش كردند.
امّا جوابِ اين فصل كه حكايت كرده است از حادثه قزوين و امير مظفّرالدّين، معلوم است، و سبب آن بود كه جمعى از مجبّره، خصومتِ آن پير زاهد خليفه كردند و بر وى بهتان نهادند و حوالات كردند و گواهى دادند به تعصّب تا آن پير زاهد - حشره اللَّه مع الصّدّيقين و الشّهداءِ و الصّالحين - ۲ در ميانه هلاك شد، برين ۳وجه كه حكايت كرده است به سياستِ پادشاه.
امّا اين مصنّف نوسنّى را فراموش نبايست كردن كه اين مظفّر الدّين را پدرى بود سپاهسالارِ عراق، مقبولِ حضرتِ خلفا، اميرِ بزرگِ سلاطين يرنقش بازدارى كه غازى و ملحدكش و قلعه‏گشاى بود در عهدِ او در قزوين قاضى‏اى سنّى بود معروف مشهور از خاندانِ بزرگ كه لقبش محيى‏الدّين، كنيتش أبو الفتّاح، پسرِ قاضى مشرّف از خاندانِ قضا و علم. سنّى و سنّى‏زاده، او را هم بدين بقعه كه مظفّرالدّين الب ارغون خليفه را

1.شرح حال اين شخص در ذيل عبارت مصنف رحمه اللَّه عليه در جواب اين معترض ياد خواهد شد.

2.مأخوذ از آيه مباركه «وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَاُولئِكَ مَعَ الَّذينَ أنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدّيقينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصّالِحينَ وَ حَسُنَ اُولئِكَ رَفيقاً» (آيه ۶۹ سوره مباركه نساء) است و از اين جمله دعائيه بسيار بسيار عالى‏مضمونِ بلندمرتبه برمى‏آيد كه پير زاهد مصلوب، جلالتى و منزلتى در شيعه داشته است و روشن‏ترين دليل بر اين مدّعا آن است كه منتجب الدين رحمه اللَّه عليه او را در فهرست علماى شيعه نام برده و به اين عبارت معرّفى كرده است: «الشيخ خليفة بن أبي اللجيم القزويني صالح شهيد». و متأخران علماى ما از قبيل شيخ حرّ عاملى رحمه اللَّه عليه در أمل الآمل و محقق مامقانى رحمه اللَّه عليه در تنقيح المقال و غير ايشان در غير آنها، عبارت منتجب الدين را نقل كرده و خليفه نامبرده را از علماى شيعه شمرده‏اند. و كلمه «خليفه» در تسميه رجال در آن دوره، بسيار شايع و متداول بوده است؛ به‏طورى كه رافعى در التدوين في أخبار قزوين در حرف خاء، دوازده نفر را از علماى قزوينى به همين نام ياد كرده و به ترجمه احوال ايشان پرداخته است و اكنون نيز اين تسميه هست؛ ليكن نه به آن كثرت كه در زمان‏هاى قديم بوده است. براى ملاحظه بقيه ترجمه خليفه شهيد زاهد رجوع شود به تعليقه ۸۲ .

3.صفحه «۱۹۳» چاپ قديم‏

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 429699
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به