ختماتِ قرآن متواتر، و مدرسه عزّ الملكى و عربشاهى معمور به آلت و عُدّت؛ مدرّسان چون سيّد ابو عبداللَّه و سيّد ابوالفتح الحسينى عالمان با ورع؛ مجالسِ علم و وعظ متواتر؛ مشاهد امامزادگان عبداللَّه موسى و فضل و سليمان اولادِ موسى كاظم منوّر و مشتهر، علماى رفته و مانده همه متبحّر و متديّن.
و روايت كردهاند معتمدان از سيّدِ اوّلين و آخرين، عليه السلام و الصّلوة: «لمّا أن عُرِجَ بي إلى السّماءِ مررتُ بأرضٍ بيضاء كافوريّةٍ شممتُ منها رائحةً طيّبةً فقلت: يا جبرئيل ما هذه البقعة؟ فقال: هذه بقعةً يقال لها: آبة عرضت عليها ولايتك فقبلت، فإنّ اللَّه تعالى ليخلق منها رجالاً يتولّونك و يتولّون ذرّيتك؛ فبارك اللَّه فيها و على أهلها». ۱ معنى آن است كه:
«مهتر انبيا گفت: در شب معراج نظرم به بقعهاى افتاد اسفيد نورانى كه بوىِ خوشِ آن بقعه بر ملأ اعلى به دماغِ من افتاد. پرسيدم از جبرئيل كه اين كدام بقعه است؟ گفت: اين بقعه را آبه خوانند، رسالتِ تو و ولايتِ آل تو بر وى عرض ۲كردند، قبول كرد. بارى تعالى از وى مردانى را آفريند كه متابعتِ تو و فرزندانِ تو را ميان بسته دارند. مبارك بادا بر آن شهر و بر اهلش ولايت و مودّتِ شما».
و اگرچه اخبار در فضيلتِ آبه بىنهايت است، ۳ ما را درين كتاب اين قدر كفايت است.
امّا ورامين اگرچه دهى است، به منزلت از شهرها باز نماند. از آثارِ شريعت و انوارِ اسلام، از طاعات و عبادات و ملازمتِ خيرات و احسانى كه آنجا ظاهر است، از بركاتِ رضيّ الدّين ۴ ابوسعد - أسعده اللَّه فى الدّارين - و پسران او از بنيادِ مسجد جامع
1.فهرست، منتخب الدين بن بابويه، ص ۲۸۱، ح ۲؛ بحارالأنوار، ج ۵۷، ص ۲۲۸، ح۶۴.
2.صفحه «۲۰۰» چاپ قديم
3.اين تعبير از مصنف رحمه اللَّه عليه عجيب است؛ زيرا در باب آبه اخبار بسيار به نظر نمىرسد. بلى؛ به جز اين خبر خبرى ديگر نيز به نظر رسيده است، ليكن بر بىنهايت بودن اخبار در اين باب - چنانكه صريح عبارت متن است - مطلع نشدهام و درباره ساير بلاد نيز نظاير اين حديث را نقل كردهاند. مثلاً رافعى در تدوين درباره فضيلت قزوين چنين چيزى ذكر كرده است، و همچنين سيف هروى در تاريخ هرات (ص ۴۷). ليكن ناگفته نماناد كه آبه از قديم الايام دارالتشيع بوده و ساوه دار التسنّن؛ چنانكه ياقوت در معجم البلدان و قاضى نور اللَّه رحمه اللَّه عليه در مجالس المؤمنين و غير ايشان در غير آنها به اين مطلب تصريح كردهاند.
4.ع - ث: «رضى اللَّه».