217
نقض

خلعت‏هاىِ سنيّه ۱ برند، و روا نباشد كه خلفا خلعت به الموت فرستند.
پنجم، آن كه در سالى اندبار رسولانِ امرا و سپاه‏سالارانِ عراق به سارى شوند و تحفه‏ها برند و از آنجا آيند و آرند، و معلوم است كه تركانِ غازى كه برين گونه‏اند كه اگر نقشِ ملحد بر ديوار ببينند، تيغ بكشند، بايد با ملحدان اين عمل را روا ندارند و با ايشان آمدوشد نكنند.
و چه نيكوتر است كه قرينه الموت آن جاى اولى‏تر باشد كه اهلِ آن وجوبِ معرفتِ خداى را حوالت به تقليد و تعليم كنند و أهل سارى و اُرَمْ وجوبِ معرفت را حوالت به عقل و نظر كنند. تا اين جمله مى‏خوانند و جوابِ آن كلمه مى‏دانند، ۲و جواب جنگ نشمرند. و ما توفيقى إلّا باللَّه.
امّا سبزوار - بحمد اللَّه و منّه - هم محلّ شيعت و اسلام است؛ آراسته به مدارسِ نيكو و مساجدِ نورانى و علما خلف از سلف، ۳ و طريقت و شريعت‏۴ آموخته. و لعنتِ ملاحده و خصومتِ بواطنه در آن بقعه آشكارا، و درس و مناظره و مجلس و ختماتِ قرآن متواتر و ظاهر. و عجب‏تر اين است كه هر لشكرى كه در عهدِ عبّاسِ غازى و ايناج‏بيگ مجاهد از رى روى بدان حدود نهند، غارت و نهب و ملحد كشتنِ ايشان به دامغان باشد و به سبزوار عادت نباشد. پس خواجه چون احوالِ دامغان و مذهبِ دامغانيان داند، بايد كه در حقِ‏ّ سبزوار زبان به ادب جنباند. و هذه قصيرةٌ عن طويلة. و الحمدُ للَّه ربّ العالمين.

[ 68 ]

[ ادعاى مؤلف فضائح در گسترش مذهب شافعى و ابو حنيفه ]

[ داستان گرگ و روباه در فريبكارى مؤلف فضائح ]

آنگه گفته است:
و همه مشرق و مغرب مشحون است به اصحابِ شافعى و بوحنيفه، و تيغ و قلم ۵ در دستِ ايشان است.

1.ع - م: «و معلوم است كه تركان غازى بايد كه اگر نقش ملحد بر ديوار بينند، تيغ بكشند و چه نيكوتر است كه قرينه الموت آن اولى‏تر باشد كه وجوب معرفت خداى را حوالت به عقل و نظر نكنند». و متن به كمك ساير نسخ تصحيح شد.

2.صفحه «۲۰۲» چاپ قديم‏

3.م - ث - ب: «خلفاً عن سلف».

4.ح - د: «خلفاً عن سلف، طريقت شريعت».

5.ث - م - ب: «حكم».


نقض
216

و خطبه و نماز و مدرسه رضويّه و فتحيّه‏۱ با اوقافِ معتمد۲ و مدرّسانِ عالم متديّن، و فقهاى طالبِ مُجدّ، و خيراتِ ايشان در حرمينِ مكّه و مدينه و مشاهدِ ائمّه از شمع نهادن و برگ فرستادن، و به‏ورامين در هر رمضان خوانِ عامّ نهادن و ادرارات و رسوم كه همه طوايف اسلام را باشد، از حنفى و سنّى و شيعى بى‏تعصّب و تمييز و مانند آن.
امّا سارى و اُرَمْ معلوم است كه هميشه دارالملك و سريرگاهِ ملوكِ مازندران بوده است و غربا و بازرگانان درو ايمن، و شعار مسلمانى از مجامع و مدارس و مساجد و مجالس ظاهر. و اكنون خود به دولتِ شاهِ شاهان رستم بن على - أيّده اللَّه بنصرته - و پدرش ملك مازندران علىّ بن شهريار - رحمة اللَّه عليه - قبّة الاسلام است كه به سالى هزاران ملحد و باطنى را در آن حدود طعمه سگان مى‏كند. و اگرچه خواجه نوسنّى ۳آن را قرينه الموت خوانده است، اوّلاً اگر قرينه الموت بدان است كه «خير العمل» ظاهر زنند، خواجه مجبّر انتقالى مى‏بايست كه از حاجيان پرسيدى كه با حضور امير حاجّ و لشكر او به صد ۴ هزار سنّى و مجبّر و خارجى و ناصبى بر درِ كعبه كه به اتّفاق اشرف البقاع و خير البلاد است، هر روز پنج بار در بانگ نماز «خير العمل» آشكارا زنند؛ پس على‏ زَعْمِهِ «قرينه الموت» باشد! نعوذُ باللَّه مِن سوءِ المقال و من شرّ الضّلال.
ديگر آن كه معلوم است كه هر ملكى را از ملوكِ سلجوق كه خوفى پديد آيد، پناهِ او آن حدود باشد و مى‏تازد تا آنجا كه چون طغرل و مسعود بن سليمان - رحمهم اللَّه - و ما خود ديديم. پس لازم آيد به قول خواجه پناه با الموت داده باشند.
سه‏ديگر، ۵ آن كه دخترانِ سلاطين را الّا به اصفهبدانِ مازندران ندهند. پس لازم آيد كه سلاطينِ آل سلجوق پيوند با الموت كرده باشند.
چهارم، آن كه هر سال از دار الخلافه - أجلّها اللَّه - به سارى و اُرَمْ رسولان شوند، و

1.ع - ث: «مسحسه» (غير مقرو و ناخوانا). ح: «مستحبه». د: «منتحبه».

2.ح: «معتمدان» و شايد اصل: «معتدٌبها» بوده است؛ يعنى قابل اعتنا.

3.صفحه «۲۰۱» چاپ قديم‏

4.م: «و صد». ح - د: «صد» (بدون واو و باء).

5.ع: «سديگر» و باقى نسخ: «ديگر».

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 429888
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به