كشته ۱ تنها بخورد و من محروم مانم. آهسته بيامد و از دور بايستاد و به زبانِ رزانت ۲ بر گرگ ثنايى بگفت و مىگويد: عجب آيد كه كاكا ۳ با بزرگىِ خطر و پاكىِ خاطر بندانسته است كه آن مطعوم كه در ميانه آن آب افتاده است و فربهتر و نيكوتر است و ماهيانِ دريا همين ساعت كه بدانند بر خود به تعجيل قسمت كنند. اگر امير مصلحت ببيند، ۴اوّل از آن فارغ شود كه اين خود مدّخر ۵ است و من به حكم بندگى تا به وقت فراغِ تو از آن، اين را حراست مىكنم. گرگ چون مراد مثنّى يافت، به طمعْ سر برداشت. روباه خيالِ۶ همان مردار كه بر ساحلِ بحر افتاد بود، به عكس ۷ به گرگ نمود. گرگ مىگويد: پنداشتهام۸ كه اين بيچاره منافق است. چون بازديدم۹ يارى مشفق و
1.ح: «كه حريف لاشه را».
2.م - ح: «ددان». در أقرب الموارد گفته: «رزن الرجل (كشرف) رزانة: وقر، فهو رزين و هي رزان، و لا يقال رزينة، يقال: فيه رزانة و ركانة، و هو رزين الرأي».
3.در برهان قاطع گفته: «كاكا به هر دو كاف به الف كشيده، برادر كلان را گويند و غلام قديمى كه در خانه پير شده باشد». و در آنندراج گفته: «و به هندى و افغانى برادر پدر را گويند».
4.صفحه «۲۰۴» چاپ قديم
5.مدّخر، اسم مفعول است از ادّخار كه به معنى ذخيره كردن و آذوقه اندوختن است.
6.در منتهى الارب گفته: «خيال كسحاب، پندار و صورتى كه در خواب ديده شود و يا در بيدارى تخيّل كرده شود و آنچه در آينه ديده شود». و به اين معنى ناظر است آنچه گفتهاند: كلُّ ما فِي الكون وهمٌ أو خيال
أو عكوسٌ أو مرايا في ظلال پوشيده نماناد كه در قصه مذكور در كليله در چاپ مرحوم امير نظام و استاد عبدالعظيم قريب، به جاى كلمه «خيال» كلمه «مثال» ذكر شده؛ ليكن در چاپ آقاى مجتبى مينوى، طبق نسخ صحيحهاى كه داشته و از روى آنها تصحيح كرده، «خيال» ذكر شده است و آن بهتر است و اگر در استعمال كلمه مثال در اين مورد، وجه صحتى به نظر برسد - چنانكه از امثال اين شعر سنايى استشمام مىشود - استعمال كلمه خيال صحيحتر و صوابتر خواهد بود بىترديد (رجوع شود به ص ۸۷ چاپ مينوى، و ص ۷۸ چاپ قريب، و ص ۹۶ چاپ امير نظام). اين جهان بر مثال مردارى است
كركسان گرد او هزار هزار
7.ع: «بعكسره». ث - ب: «بعنكره».
8.ح: «پنداشتم».
9.«باز ديدن» در اينجا به معنى تأمّل و تدبّر و دقت نظر است و مأخوذ از زبان عربى است از قبيل «أعد النظر» يا «ارْجِعِ الْبَصَرَ كَرَّتَيْنِ» و نظاير اين. و شايد در زبان فارسى نيز در كتب لغت يا متون قدما شواهدى بر آن به كار رفته باشد. طالب تحقيق خودش مراجعه به مظان آن بفرمايد.