نه مشبّهى كه در آن روزگار مذهبِ مجبّرى هنوز نيافته بودند و واقدى و علىّ بن الحسين المغربى شيعى بودهاند.
و امّا زهّاد و عبّاد ۱ و اهلِ اشارت و اهلِ موعظت همه عدلىمذهب بودهاند و مذهبِ سلفِ صالح گفتهاند، و از جبر و تشبيه تبرّا كردهاند، چون عمرو عبيد و واصلِ عطا و حسنِ بصرى و شيخ بوبكر شبلى و جنيد و شيخِ روزگار بايزيدِ بسطامى، و بوسعيدِ بوالخير. و شيعه درين جماعت ظنِّ نيكو دارند؛ از بهر آن كه عدلى و معتقد بودهاند، و جماعتى از آن طايفه كه بلاشبهه شيعىمذهب و اصولى و معتقد بودهاند، معروف كرخى است، و يحيى معاذِ رازى، و طاووس اليماني، و بُهلول مجنون، و مالكِ دينار، و منصورِ عمّار تا در حكايت آمده است كه همان شب كه منصور عمّار را به خاك سپردند يكى از مريدانش او را به خواب ديد كه در قصورِ جنان طواف مىكرد با زينتِ تمام، پرسيد كه: منصور، قصور و حور و نور به چه يافتى؟ قال: بصلاة اللّيل و حبّ عليّ بن أبي طالب.
و غيرِ اين جماعت كه به ذكرِ اسامىِ همه، كتاب مطوّل شود.
و از أئمّه لغت ۲ خليل احمد شيعى بوده است، و ابن السِّكِّيت صاحبِ اصلاح المنطق، و سيبويه و عثمانِ جنّى و غيرِ ايشان چون اديب ماهابادى و پسرانش محمّد و علىّ، و ابن سمكة القمّى و اديب عمّى ۳ و أديب بو عبداللَّه افضل الدّين الحسن ابن فادار ۴ القمّيّ عديم النّظير، و غير ايشان از فضلا و فحولِ ادبا كه به ذكرِ اسامىِ ايشان نتوان رسيد.
۵امّا از سلاطين و جهانبانان ۶ كه خُطبه و سِكّه در ديار و بلادِ اسلام به نام ايشان بوده است و نَوْبَتْ و عَلَمْ داشتهاند پنج و سه على اختلافِ مراتبهم، ۷ و در تواريخ اسامى و
1.براى ملاحظه ترجمه زهاد و عباد مذكور در اينجا رجوع شود به تعليقه ۹۱.
2.براى ملاحظه ترجمه ائمّه لغت مذكور رجوع شود به تعليقه ۹۲.
3.ب - م: «القمى». ح - د: «على».
4.م - ب: «افضل الدين الحسين بن على». ح - د: «حسين فادار».
5.صفحه «۲۱۴» چاپ قديم
6.براى ملاحظه تراجم سلاطين و جهانبانان مذكور رجوع شود به تعليقه ۹۳.
7.براى تحقيق در مفاد اين كلام رجوع شود به تعليقه ۹۴.