231
نقض

و به دگر جاى گفته:

لو كان ذنبي حُبَّ آلِ محمّدٍفذلك ذنبٌ لستُ منه أتوب۱
و اگر به ذكرِ اشعار و ابياتِ شافعى مشغول شويم، كتاب بيفزايد.
و شيخ بوجعفر طوسى - رحمة اللَّه عليه - در كتاب أسماء الرجال آورده است: «و كان محمّد بن ادريس الشّافعيّ من أصحابنا» و اگرچه مجبّره انكار كنند و شكّ نيست كه شافعى اگر شيعى نبود، بارى مجبّر و مشبّهى نبود و اشعرى هم نبود.
و زبيده، زنِ هارون الرّشيد - رحمة اللَّه عليها - شيعيّه و معتقده بوده است و چون هارون الرّشيد را مذهبِ او محقّق شد، سوگند خورد كه او را به دو كلمه طلاق دهم، ۲ بيشتر نه. بر كاغذى نوشت كه ۳ «كُنْتِ فَبِنْتِ؛ بُدى ۴ و بريده شدى»، و به زبيده فرستاد. زبيده از غايتِ محبّتِ مرتضى و زهرا در زيرش نوشت: «كُنّا فَما حَمِدْنا، وَ بِنّا فَما نَدِمْنا؛ ۵ بُديم و بدان شكرى نه، و بريده شديم و در آن پشيمانى نه». و مدّتى اندك بماند و به جوارِ رحمتِ خدا شد. ۶ و عجب است كه همه مجبّران از خيراتِ وى انتفاع مى‏گيرند و به بدلِ آن رافضيان را لعنت مى‏كنند! امّا لعنت خود به جاىِ خود نزول مى‏كند.
و بعد از آن فضل بن معقل پادشاه بزرگ صاحب خدم و حشم بسيار است و نوبت و علم و خطبه و سكّه به نام او بوده است؛ تا در آثار هست كه به يك موقف به نامِ او هزار حاجى احرام بسته ۷ و لبّيك بزدند به نام فضلِ معقل بزرگ. و او شيعى و معتقد

1.المناقب، ابن شهر آشوب، ج ۳، ص ۲۶۹؛ بحار الأنوار، ج ۴۵، ص ۲۵۳ ح ۱۲ و در اين دو كتاب «لئن» و «عنه» بدل «لو» و «منه» آمده است.

2.ح - د: «دهد». و تعبير به صيغه متكلم براى آن است كه نقل قول هارون الرشيد مى‏كند.

3.ح - د: «و هم به تبريز كاغذى به وى نوشت».

4.ح - د: «بودى».

5.اين جريان در قضيه حجاج بن قِرية و هند دختر أسماء نيز آمده است. مراجعه شود به: عيون الأخبار، ابن قتيبة، ج ۱، ص ۲۱۴؛ وفيات الاعيان، ج ۲، ص ۴۴.

6.براى تحقيق در اين كه آيا چنين طلاقى واقع شده يا نه، رجوع شود به تعليقه ۹۵.

7.ع - ث - م - ب: «بست».


نقض
230

القابِ ايشان به سلطنت و فرماندهى مذكور است، ركن الدّوله است و فخرالدّوله و شاهانشاه، فنّا خسرو و بوييان ۱ اند بأسرِهِمْ. و آنگه سيف الدّوله ممدوح متنبّى، و در وى‏اش ۲ قصايدى بى‏مر است ۳ و دو بيت از آن اين است:

سبقتُ العالمين إلى المعالي‏بفضل خليقةٍ و عُلُوِّ هِمَّةْ
فلاح بحكمتي نور الهدى في‏ليالٍ في الضّلالة مُدْلَهِمَّة
يريد الحاسدون ليطفؤوه‏و يأبَى اللَّه إلّا أن يُتِمَّه‏
و مملكت و پادشاهى عضد الدّوله خود معروف و مشهور است، و خيراتِ بى‏مر كه فرموده است و هنوز باقى است چون مَصانعِ ۴
راه باديه، و مشهدِ امير المؤمنين على - عليه السلام - ، و بند پارس، و بيمارستانِ بغداد با عُدّت و آلت و اوقاف، و جامعِ عتيق به همدان كه دارالملك سلاطين است كه مشبّهيان و مجبّران از آن انتفاع مى‏گيرند و به مكافاتِ آن رافضيانِ قم و كاشان را لعنت مى‏كنند و اين مايه بندانسته‏اند كه رافضى نه آن باشد كه خوانندش؛ آن باشد كه از جادّه حق و طريق مستقيم برگشته باشد تا شافعى را به چنين رفض متّهم كردند كه گويد:
۵
لو كان حُبّ الوصيّ رفضاًفإنّني أرفض العِباد۶
و دگرجاى گفته:

لو كان رفضي حُبّ آل محمّدٍفليشهد الثّقلان أنّي رافضي۷

1.«بوييان» يعنى خاندان آل بويه.

2.م - ب: «در وى». ح - د: «در مدح او».

3.م - ب - ح - د: «دارد».

4.مصانع هم جمع مصنع است (به فتح اوّل و ثالث) به معنى جاى گرد آمدن آب باران، و آب انبار و نظاير آن؛ چنانكه در اين بيت سعدى: سل المصانع ركباً تهيم في الفلوات‏ تو قدر آب چه دانى كه در كنار فراتى‏ و هم جمع مصنعه (به فتح ميم و نون و عين) به معنى هر بناى استوار از قصر و قلعه و مانند آن، و شاهد است بر اين معنى، گفتار لبيد: بلينا و ما تبلى النجوم الطوالع‏ و تبقى الجبال بعدنا و المصانع‏

5.صفحه «۲۱۵» چاپ قديم‏

6.الصراط المستقيم، ج ۳، ۷۶؛ الفصول المهمّة، ابن الصبّاغ، ج ۱، ص ۱۰۷؛ نظم درر السمطين، ص ۱۱۱.

7.تاريخ الإسلام، ذهبى، ج ۱۴، ص ۳۳۸؛ تاريخ مدينة دمشق، ج ۹، ص ۲۰؛ تفسير الرازي، ج ۲۷، ص ۱۶۶؛ كتاب الأُم، شافعى، ج ۱، ص ۱۴؛ الصراط المستقيم، ج ۱، ص ۱۹۰. و در اين كتب «إن كان رفضاً» بدل «لو كان رفضي» دارد.

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 402350
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به