مسلمانان كه دفعِ مضرّتِ معلوم و مظنون، از نفس واجب است هرگاه كه مدفوعٌ به دون مدفوعٌ له باشد.
و از اينجا است كه در عهدِ دولتِ محمّدى، عمّار ياسر - رضى اللَّه عنه - چون رسول - عليه السلام - هجرت كرد از مكّه، با غيبتِ رسول، كفّار قريش او را بگرفتند و گفتند: خدا را و محمّد را دشنام ده؛ واگرنه تو را هلاك كنيم. او آنچه درخواستند بگفت و خلاص يافت. خبر به مدينه رسيد كه عمّار به بدى در حقِّ خداى تعالى و رسول - عليه السلام - زبان جنبانيده است. بعضى از صحابه بر وى انكار مىكردند. بارى تعالى آيت فرستاد كه بر عمّار هيچ غرامت نيست و به وقتِ دفعِ مضرّت، تقيّه روا است؛ آنجا كه گفت: «مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إيمانِهِ۱إلاّ مَنْ اُكْرِهَ۲وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنُّ بِاْلإيمانِ».۳ و مانند اين در عهدِ همه انبيا در وقتِ نزولِ خوف بوده است و قرآن مجيد بدان ناطق كه ابراهيم خليل اللَّه را - عليه السلام - بگرفتند كه: «ءَ أنْتَ فَعَلْتَ هذا بِآلِهَتِنا يا إبْراهيمُ»۴ به وجهى جواب داد كه تقيّه بود در آن. گفت: «بَلْ فَعَلَهُ كَبيرُهُمْ هذا...»۵ الآية. و در دگر انبيا كه به ذكرِ همه، كتاب مطوّل شود.
و اگر خواجه عقل و قرآن را منكر است، بارى از ضرورت ۶ نمىبيند و نمىشنود كه چون در بازارها و در لشكرگاهها تُركى يكى را از مجبّره، مىگويد تو أشعرىاى؟ مىگويد: نه من سنّىام، و مذهبِ صد و پنجاه ساله به تقيّه پنهان مىكند و چون به ضرورت رسد تبرّا مىكند از آن؛ تا بر تقيّه انكار نكند و بر قولِ بىحجّت اصرار نكند.
گفتار علامه قزوينى درباره نقض
علّامه محمّد قزوينى، مطالب ذيل را در پاسخ نامهاى نوشته كه آقاى علىاصغر حكمت به او نگاشته بود و در آن پيدا شدن نسخه كتاب نقض را خبر داده بود.۷
پس از مژده سلامتى وجود مبارك، چيزى كه در رقيمه كريمه اينجانب را از هر چيز بيشتر خوشوقت و سراپاى وجودِ مرا غرق فرح و شادى و شعف نمود، خبر خيريّت اثر وجودِ كتابِ بسيار بسيار نفيسِ مهمّ مفيد ممتّع دلكش ضالّه منشوده چندين ساله اين حقير، يعنى كتاب مستطاب جليل القدر، عظيم الشّأن نادر - الوجود، أعزّ از كبريت أحمر، بعض مثالب النّواصب فى نقض بعض فضائح الرّوافض، تأليف شيخ جليل، عبد الجليل بن ابى الحسين بن ابى الفضل قزوينى است در شيراز، در كتابخانه آقاى محمّد حسين شعاع - حفظه اللَّه من شرّ كلِّ همج رعاع و متّعنا اللَّه بطول بقاء وجوده النفّاع - كه از قرار تقرير
1.صفحه «۲۰» چاپ قديم
2.در دو نسخه ح و س، ربط كلام در اين مورد گسيخته شده و عبارت به اين صورت در آمده است: «مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إيمانِهِ إلاّ مَنْ اُكْرِهَ» . اما آن كه گفته است: مىگويند: عن أبى عبداللَّه عن أبيه عن آبائه عن رسول اللَّه، و جعفر از آن اسناد آگاه نيست. اما جواب كه روايات مىبرند تا به جعفر و پدرانش (تا آخر عبارت كه در ورق هشتم نسخه ح، سطر سوم، و ورق هفتم نسخه س، سطر ۱۱ موجود است). پس به خوبى روشن مىشود كه اين دو نسخه يكى از روى ديگرى استنساخ شده است و سبب اين امر و وجه اين انقطاع ربط و اين را كه باقىِ اصلِ صحيحِ عبارتِ متن كه در اين دو نسخه بوده به كجا منتقل شده است، در آينده خواهيم گفت؛ إن شاء اللَّه تعالى.
3.از آيه ۱۰۶ سوره مباركه نحل.
4.از آيه ۶۲، سوره مباركه انبياء.
5.صدر آيه ۶۲ سوره مباركه أنبياء.
6.ب - م: «از ضروريات».
7.براى اطلاع به همه نامه مرحوم قزوينى رجوع شود به مجلد «مقدمه نقض و تعليقات آن»، ص ۲۶ - ۳۳، چاپ تهران، ۱۳۳۵ ش.