241
نقض

الدين پادشاه، و امير على هر دو معروف و معتبر، و سيّد عماد الدّين عبد العظيم الحسنيّ القزوينيّ، امام جيلان و ديلمان ۱ و نقيب حضرت سلطان، و جهاد او با ملحدان، همه طوايف را معلوم است، و جاه و تمكينِ او پيشِ سلاطين و حمايت كردنِ علماى اهلِ سنّت و جماعت در وقايع و حوادث كه به قزوين افتاد، پوشيده ۲ نيست بر فضلا و عقلا، و غير اينان كه به ذكرِ همه نتوان رسيدن.
و سادات و نقباى نيشابور با صولت و شوكت، چون سيّد أجلّ ذخر الدّين و خاندانِ او و غير ايشان، و از ساداتِ سبزوار چون سيّد عزّ الدّين و پسرش عماد الدّين پادشاه و عالم و مقبول و معروف، و ساداتِ جرجان چون سيّد منتهى نور الدّين و ناصر الدّين، و سيّد كبير جمال الدّين و غيرِ ايشان كه به ذكرِ همه، كتاب مطوّل شود. و از ساداتِ استرآباد، چون سيّد نظام الدّين ناصر بن ظفر و غير ايشان كه به ذكرِ همه بنتوان رسيد. و سيّد امام صدر الدّين سمرقندى عالم و مُذكِّرْ، و برادرش سيّد امام بدر الدّين عقيل عالم و بزرگ، و كبارِ سادات در حدودِ پارس و كرمان چون سيّد قوام الشّرف ۳ بن النّاصر لدين اللَّه، [ و در ] بلاد خراسان ۴ تا سمرقند و ماوراءالنّهر كه به شرح اسامى و القابِ ايشان كتاب مطوّل شود.
و علوىِ اصلى الّا امامتى و شيعى نبود و نتواند بود ۵ واگرنه بارى زيدى، كه در حكايت است كه علوى‏اى سنّى، اجازتِ دخول خواست و علوى‏اى شيعى با او از سلطان سعيد مسعود - نوّر اللَّه قبره - سلطان گفت: بگوى: تا ازين دوگانه يكى باشد تا در آيد، علوى سنّى الّا منافق نباشد. علوىِ سنّى را نگذاشتند، و علوى خالص راه‏يافت و مقصود حاصل كرد، تا بدانى كه علوى الّا شيعى سره نباشد كه تبرّا كردن از ۶پدر عاقّى

1.ع - ث: «جيلان ديلمان» بدون واو در وسط دو كلمه.

2.ع: «كه پوشيده».

3.ث - م - ب: «قوام الدين».

4.ح - د: «بن ناصر الدين هبة اللَّه به دامن بلاد خراسان».

5.ح - د: «علوى اصيل الا امامى و شاعى نتواند بودن».

6.صفحه «۲۲۷» چاپ قديم‏


نقض
240

آنگه خاندانِ سيّد ابوطاهر جعفرى به قزوين از فضل او و حرمت او، و پسرش امير شرفشاه جعفرى كه ورثه او زر و جواهر به كيله ۱ قسمت كردند و املاك به قرعه، و وزيرِ او دهخداى اعرابى و خاندانِ او با رفعت و تمكين، و خاندانِ كاكوان، ۲ و شيرزادان و غيرهم همه شيعى و معتقد. و سيّد تقى محمّد به قزوين، ۳ و سيّد على محمّدى با حرمت و رفعتِ بسيار و اعتقادِ نيكو.
و از متملّكان و رؤسا و ساداتِ رى و قزوين ۴ از متقدمان، چون سيّد بوالقاسم دو گيس از كلار و كُجُور به رى آمد، و امير و پادشاهِ رى شد ۵ از اولاد الحسن بن على - عليهما السلام - ، و پسرش سيّد حسين عباد ۶ و منزلتِ او، و سيّد ابوابراهيم، و سيّد حمزه شعرانى كه بُندار رازى را در مدحِ ايشان قصايد است كه چون ۷ بخوانند بدانند، و از متأخران چون خاندانِ سيّد علوى رئيس و حاكم، و خاندانِ سيّد كامل نقيب، و برادرش سيّد ابوالعبّاس، و درجه و مرتبتِ سيّدِ كبير شمس الدّين الحسنى ۸ خود پوشيده نماند از عقل و تواضع و رأى رزين و قبولِ او پيشِ امرا و سلاطين، و پسرش امير سيّد كبيرجمال الدّين علي عديم النّظير با فضل و ابوّت ۹ و ۱۰فتوّت و كمال و مروّت، ۱۱ و سيّد عماد الدّين شرف نقيب و رئيس و مقبول و محترم، و برادرش عزّ

1.در قاموس گفته: «كال الطعام يكيله كيلا و مكيلا و مكالا و اكتاله بمعنى، و الاسم الكيلة بالكسر». و در صحاح گفته: «و الاسم الكيلة بالكسر، يقال: إنّه لحسن الكيلة، مثال الجلسة و الركبة. و في المثل: أحشفاً و سوء كيلة، أي أتجمع أن تعطيني حشفاً و أن تسي‏ء إليّ الكيل». و در محيط المحيط و أقرب الموارد گفته‏اند: «الكيلة المرّة و وعاء يكال به الطعام، و هي في الشام مدّان، ج: كيلات».

2.ث - ب - ح - د: «كياكوان». م، هم همين‏طور؛ ليكن در پهلوى آن: «كاكوان».

3.م - ب: «و سيد محمدتقى به قزوين». ح - د: «و سيد أبومحمد به قزوين».

4.براى ملاحظه شرح حال «متملكان و رؤسا و سادات رى و قزوين» مذكور، رجوع شود به تعليقه ۱۰۰.

5.ث - ب - م: «و امير پادشاهى شد». ح - د: «و أمير پادشاه رى».

6.كذا در م - ب - ح - د. و در بعضى از نسخ: «عيار» بدون نقطه ياء.

7.«چون» فقط در دو نسخه ح - د است.

8.ث - م: «الحسينى». ح - د: «الحسين».

9.كذا صريحاً در نسخه ع - ث - م - ب، أما ح - د آن را أصلاً ندارند.

10.صفحه «۲۲۶» چاپ قديم‏

11.ح - د: «كمال مروت». و گويا اين دو نسخه درست است و عبارت چنين بوده است: «با فضل و فتوت و كمال و مروّت». و اللَّه العالم.

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 431075
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به