الدين پادشاه، و امير على هر دو معروف و معتبر، و سيّد عماد الدّين عبد العظيم الحسنيّ القزوينيّ، امام جيلان و ديلمان ۱ و نقيب حضرت سلطان، و جهاد او با ملحدان، همه طوايف را معلوم است، و جاه و تمكينِ او پيشِ سلاطين و حمايت كردنِ علماى اهلِ سنّت و جماعت در وقايع و حوادث كه به قزوين افتاد، پوشيده ۲ نيست بر فضلا و عقلا، و غير اينان كه به ذكرِ همه نتوان رسيدن.
و سادات و نقباى نيشابور با صولت و شوكت، چون سيّد أجلّ ذخر الدّين و خاندانِ او و غير ايشان، و از ساداتِ سبزوار چون سيّد عزّ الدّين و پسرش عماد الدّين پادشاه و عالم و مقبول و معروف، و ساداتِ جرجان چون سيّد منتهى نور الدّين و ناصر الدّين، و سيّد كبير جمال الدّين و غيرِ ايشان كه به ذكرِ همه، كتاب مطوّل شود. و از ساداتِ استرآباد، چون سيّد نظام الدّين ناصر بن ظفر و غير ايشان كه به ذكرِ همه بنتوان رسيد. و سيّد امام صدر الدّين سمرقندى عالم و مُذكِّرْ، و برادرش سيّد امام بدر الدّين عقيل عالم و بزرگ، و كبارِ سادات در حدودِ پارس و كرمان چون سيّد قوام الشّرف ۳ بن النّاصر لدين اللَّه، [ و در ] بلاد خراسان ۴ تا سمرقند و ماوراءالنّهر كه به شرح اسامى و القابِ ايشان كتاب مطوّل شود.
و علوىِ اصلى الّا امامتى و شيعى نبود و نتواند بود ۵ واگرنه بارى زيدى، كه در حكايت است كه علوىاى سنّى، اجازتِ دخول خواست و علوىاى شيعى با او از سلطان سعيد مسعود - نوّر اللَّه قبره - سلطان گفت: بگوى: تا ازين دوگانه يكى باشد تا در آيد، علوى سنّى الّا منافق نباشد. علوىِ سنّى را نگذاشتند، و علوى خالص راهيافت و مقصود حاصل كرد، تا بدانى كه علوى الّا شيعى سره نباشد كه تبرّا كردن از ۶پدر عاقّى
1.ع - ث: «جيلان ديلمان» بدون واو در وسط دو كلمه.
2.ع: «كه پوشيده».
3.ث - م - ب: «قوام الدين».
4.ح - د: «بن ناصر الدين هبة اللَّه به دامن بلاد خراسان».
5.ح - د: «علوى اصيل الا امامى و شاعى نتواند بودن».
6.صفحه «۲۲۷» چاپ قديم