و كُثَيِّرْ عَزَّه ۱ كه شاعرِ عبد الملكِ مروان بود، شاعى بوده است تا در شعر مىگويد:[ .. . ] ۲ و مهيار بن مردويه الكاتب از فرزندانِ انوشروانِ عادل [ است ] و مىگويد: ۳۴
و ما الخبيثان ابن هندٍ و ابنهو ان طغى خطبهما بعد و جلّ
بمبدعين بالّذي جاءا بهو إنّما تقفّيا تلك السّبل۵
و لايق است اين بيتها درين موضع كه دختركِ خُرد ۶ أبوالأسود الدُّئَليّ بر بديهه گفت در آن حال كه پسرِ هندشان زر و حلوا فرستاد تا از محبّت و ولايتِ پسرِ ابوطالب
1.در قاموس گفته: «كثير بالتصغير (مع التشديد) صاحب عزّه مشهور، و هو أبوصخر كثير بن عبد الرحمن الشاعر، و العزّة [ بالفتح ] بنت الظيبة، و بها سمّيت المرأة عزّة، و هي بنت جميل الكنانية صاحبة كثير (إلى آخر ما قال)».
2.ع جاى دو كلمه خالى و در ساير نسخ بدون سفيدى، ليكن شعرى نقل نشده و گويا در نظر مصنف رحمه اللَّه عليه بوده است كه شعر مورد استشهاد را بنويسد و موفق نشده است و گمان مىكنم كه مراد همان چند بيت باشد كه از كثير در باب اعتقاد مشهور و در غالب كتب حديث و ملل و نحل و تاريخ و ادب و ترجمه از او منقول و مذكور است؛ بدين ترتيب:
ألا إنّ الأئمّة من قريش
ولاة الحقّ أربعة سواءعليّ و الثلاثة من بنيه
هم الأسباط ليس بهم خفاءفسبط سبط ايمان و برّ
و سبط غيبته كربلاءو سبط لا يذوق الموت حتى
يقود الجيش يقدمه اللواءتغيب لا يرى عنا زماناً
برضوى عنده عسل و ماء
(مراجعه شود به: الفصول المختارة، ص ۲۹۹؛ أنساب الأشراف، ص ۲۰۲؛ تاريخ الإسلام للذهبى، ج ۲، ص ۱۸۲). و كيسانيه به اتفاق از شيعه هستند؛ زيرا كه خليفه بلافصل اميرالمؤمنين را دانند.
3.از قصيدهاى است كه مشتمل بر يكصد و يازده بيت است و عنوان قصيده در ديوان مهيار( ج ۳، ص ۱۰۹) چنين است: «و قال يذكر مناقب أميرالمؤمنين علىّ بن أبى طالب - صلوات اللَّه عليه - و مامنى به من اعدائه» و بعد از دو بيت متن اين بيت است:
إن يحسدوك فلفرط عجزهم
في المشكلات و لما فيك كمل
(مراجعه شود به العمدة، ابن بطريق، ص ۲۶۱؛ الغدير، ج ۴، ص ۲۵۵).
4.صفحه «۲۳۰» چاپ قديم
5.الغدير، ج ۴، ص ۲۵۵.
6.در نسخ: «خورد». در برهان قاطع گفته: «خُرد به ضمّ اوّل و سكون ثانى و ثالث، به معنى كوچك باشد كه در مقابل بزرگ است».