و اگر به ذكرِ همه از شعراى تازيان از شيعه و مُواليان امير المؤمنين - عليه السلام - مشغول شويم كتاب مطوّل شود و ملال افزايد و اين قدر كفايت است.
امّا شعراى ۱ پارسيان كه شيعى و معتقد و متعصّب بودهاند هم اشارتى برود به بعضى. اوّلاً فردوسىِ طوسى شيعى بوده است و در شاهنامه در مواضع به اعتقاد خود اشارت كرده است، و شاعرى طوسى تفاخر مىكند به فردوسى؛ آنجا كه گفت:
هر وزير و عالم و شاعر كه او طوسى بودچون نظام الملك و غزّاليّ و فردوسى بود
و فخرى جُرجانى شاعى بوده است، و در كسائى خود خلافى نيست كه همه ديوانِ او مدايح و مناقبِ مصطفى و آل مصطفى است - عليه و عليهم السّلام - و عبد الملك بنان - رحمة اللَّه عليه - مؤيّد بوده است به تأييدِ الهى، و مذهبِ اصوليّه شيعه در صحابه رسول غير اين است كه خواجه مصنّف درين كتاب بدو اشارت كرده است. امّا اعداى على و فاطمه را و منكرانِ امامتِ ائمّه را دشمن دارند و لعنت كنند بىتقيّه.
و ظفرِ همدانى اگرچه سنّى بوده است، او را مناقبِ بسيار است در على و آلِ على - عليهم السلام - ، و در ديوانش مكتوب است؛ تا تهمتش نهند به تشيّع. و اسعدىِ قمّى، و خواجه على، متكلّم رازى عالم و شاعر، و امير اقبالى، شاعر و نديمِ سلطان محمّد - رحمه اللَّه - شيعى و معتقد بوده است، و قائمى قمّى و معينى و بديعى و احمدچه رازى و ظهيرى و بردى ۲ و شمسى و فرقدى و عنصرى ۳ و مستوفى و محمّد سمّان ۴۵و سيّد حمزه جعفرى و خواجه ناصحى و امير قوامى و غير اينان - رحمة اللَّه عليهم - كه همه توحيد و زهد و موعظت و مناقب گفتهاند بىحدّ و بىاندازه. و اگر به ذكر همه شعراى شيعى مشغول شويم، از مقصود بازمانيم، و خواجه سنايى غزنوى كه عديم النّظير
1.م - ب - ح - د: «اما از شعراء».
2.ع: «يزدى». ث: «بردى» بدون نقطه ب. ب: «بزدى». م - ح - د: «بدرى».
3.ع - ث - ح - د: «بصرى». م: «بضرى». ب: «نصرى».
4.گويا «بنمان» باشد و صور نسخ بدين قرار است: ع: «همان»، ث: «سمان»، م: «يمينى»، ب: «سمين».
5.صفحه «۲۳۲» چاپ قديم