249
نقض

النّاسِ»، 1«نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعيشَتَهُمْ فى الْحَياةِ الدُّنْيا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ». 2
و چون ما بيان كرديم كه شيعه را هم در دين و هم در دنيا، قدرى و منزلتى بوده است به دلالات و حجّت، مصنّف مجبّر مى‏بايد كه به حقيقت بداند كه مجبّران را نه در دنيا محلّى هست و نه در قيامت منزلتى و قدرى كه چون خدا را ظالم دانند و انبيا را نامعصوم، و ايمان عاريت، و بر اعمال اوميدِ 3 جزا و ثواب نه، و معرفت را حوالت به قولِ پيغمبر، پس به دو جهان خاسر و خائب و بى‏قدر و بى‏منزلت باشند 4 با چنين مذهبِ بد و اعتقاد بد. و گويى اين آيت 5 در حقِ‏ّ 6 مجبّران منزل است: «خَسِرَ الدُّنْيا وَ اْلآخِرَةَ ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبينُ» 7 تا خواجه بداند كه درين طايفه بزرگان بوده‏اند و حساب تنها نكند تا كج نيايد، و به قاضى تنها نرود تا خوشدل با خانه برود. 8
و اگر در ذكر اين اسامى تقديم و تأخيرى رفته است، نقصان نكند و خوانندگان معذور دارند كه ترتيب در چنين نقل واجب نباشد و ميسّر نشود، و مقصودِ ما درين [ كتاب ]جوابِ شبهه قائل است و مقصود همه خوانندگان حاصل است: و الحمد للَّه ربّ العالمين.

1.از آيه ۱۴۰ سوره مباركه آل عمران.

2.از آيه ۳۲ سوره مباركه زخرف.

3.كذا صريحاً در نسخه قديم، و در ساير نسخ: «اميد»؛ بى‏آن كه واوى بعد از همزه باشد.

4.ع - ث: «باشد».

5.ث - ب: «و ذكر آن آيت».

6.ع - ث: «نه در حق».

7.ذيل آيه ۱۱ سوره مباركه حج.

8.ث: «رود». ح - د ندارند.


نقض
248

است در نظم و نثر و خاتم الشّعرايش نويسند، او را منقبتِ بسيار است و اگر خود اين يكى بيت است كه در فخرى نامه 1 گويد كفايت است: 2
جانبِ هر كه با على نه نكوست‏هر كه گو باش من ندارم دوست‏
هر كه چون خاك نيست بر درِ اوگر فرشته است خاك بر سرِ او
و اين جماعت را كه از طبقات النّاس اسامى و القاب و انساب ياد كرده شد، همه شيعى و معتقد و مستبصر بوده‏اند، و به ذكر همه كبار و گزيدگانِ ساداتِ شيعه بنتوان رسيد. و چون مصنّفِ سنّى گفته است كه «درين طايفه كسى نبوده است كه او را در دين و دولت قدرى و منزلتى بوده است» به ضرورت مجملى گفته آمد تا بدانند 3كه به خلاف اين است كه ياد كرده است. و اگرچه در سنّت و جماعت بزرگان از همه طبقات بوده‏اند، ما آن را خلاف نكنيم كه دولت بخشيده 4 است و دنيا و نعمتِ آن بر عموم است، به وجهِ مصلحت، هر كسى را نصيبى و بهره‏اى 5 باشد «وَ تِلْكَ اْلأَيّامُ نُداوِلُها بَيْنَ

1.استاد مدرّس رضوى در مقدّمه حديقه (ص لا = ۳۱) گفته: «اين كتاب را حكيم به نام حديقة الحقيقه ناميده و به همين نام هم شهرت يافته است و محمد بن رفاء كه مقدّمه بر اين كتاب نوشته و خود را در آن مقدّمه "جامع حديقه" معرفى مى‏كند، يكى از نام‏هاى اين كتاب را فخرى‏نامه گفته كه به مناسبت لقب بهرام‏شاه غزنوى كه فخرالدّوله بوده، به اين اسم ناميده شده است». و در پشت جلد نسخه‏هايى نيز اين كتاب به نام «فخرى‏نامه» معرفى شده است. فراجعْ إنْ شئْتَ.

2.در نسخ ع، ث، ب، م دو بيت مذكور در متن هست، اما در دو نسخه «ح - د» فقط بيت اول را نقل كرده‏اند و عبارت آنها اين است: «و اين خود يك بيت است از آن جمله؛ فرد (آن‏گاه بيت اول را نقل كرده‏اند)» و قول مصنف رحمه اللَّه عليه كه گفته: «اين يكى بيت» با نقل كردن دو بيت در كتاب منافاتى ندارد زيرا در سراسر كتاب خود گاهى يك بيت نقل مى‏كند و از آن به «بيت‏ها» تعبير مى‏كند، و گاهى بيشتر از يك بيت ذكر مى‏كند و از آن به «يك بيت» تعبير مى‏نمايد اما در نسخه حديقه كه به تصحيح آقاى مدرس رضوى تصحيح شده است (ص ۲۶۱) فقط بيت اوّل ذكر شده ليكن قاضى شوشترى رحمه اللَّه عليه در مجالس المؤمنين در ترجمه سنائى هر دو را پشت سر هم چنين آورده است: جانب هر كه با على نه نكوست‏ هر كه گو باش من ندارم دوست‏هر كه چون خاك نيست بر در او گر فرشته است خاك بر سر او

3.صفحه «۲۳۳» چاپ قديم‏

4.يعنى قسمت شده و پهن شده به همه فرق و اصناف از آدميان و در سابق (ص ۳۸) تفصيلى در اين باب گذشت.

5.ع - ث: «هر كس را نصيب و بهره».

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 429562
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به