پوشيد. سيرتِ پسنديده ايشان كه هر يك از آفتاب ظاهرتر است. و كتاب المُفْصِح فى الإمامة كه محمّدِ نُعمان الحارثى كرده است، چند طعن بر اجلّاىِ ۱ صحابه زده است و به چند لقبِ بد عمر را بر شمرده است.
امّا جوابِ چنين فصل بىأصل و نقل بىمغز، چگونه توان نوشتن با چندين حوالاتِ مُحال و بُهتان و إثم و إفك كه به تشنيع برين ۲ طايفه نهاده است و از اين آيت و معنى آن بىخبر مانده كه بارى تعالى گفت: «وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبينَ»۳ و قال تعالى: «وَيْلٌ لِكُلِّ أفّاكٍ أثيمٍ»۴ و هر تُرْك و تازى و عامى ۵ كه اين فصل بخواند يا بشنود، گمان برد كه اين مذهبِ شيعه است و خداى تعالى عالم است كه برين وجه نه مذهبِ امامتيان ۶ اصولى است، و اگر اخبارىاى يا حشوىاى يا غالبى ۷ چيزى گويد و نقلى نادرست افتد، بر اصوليّه بستن غايتِ بىامانتى و نامسلمانى باشد و به ضرورت جوابى كافى شافى بىتقيّه و تعصّب برود با حجّت و دلالت و معارضت؛ إن شاء اللَّه تعالى. بارى تعالى توفيق رفيقِ همه مسلمانان گرداناد تا در قول و قلم آن آرند كه به قيامت از عهده به در توانند آمدن. إنّهُ القادر القدير.
امّا جواب آن كه «صحابه بزرگ و سلفِ صالح و زنانِ رسول را دوست ندارند و بد گويند» در فصول متقدّم برفته است، و از تكرارِ بىفايده ملال خيزد، و نه مذهبِ اصوليان است؛ چنان كه صعود و نزول جايز داشتن بر خداى تعالى نه ۸مذهبِ سنّيان است. امّا شبهت نيست كه شيعه اصوليّه مرتبتِ هر يك ازين جماعت به اندازه گويند. گويند: على بهتر است از بوبكر، و حسن از عمر، و حسين از عثمان، و فاطمه از عايشه، ۹ و خديجه از حفصه، و صادق از أبوحنيفه، و كاظم از شافعى. و امامت بوبكر
1.ع - ح - د: «در اجلاى».
2.ع - ث - م - ب: «بدين».
3.در سوره مباركه مرسلات در ده مورد ذكر شده است.
4.آيه ۷ سوره مباركه جاثيه.
5.ح - د: «و هر تركى و تازىاى و عامىاى».
6.ث - م - ب - ح - د: «اماميان».
7.شايد «غاليى» باشد كه بنابر رسمالخط جديد «غالىاى» نوشته مىشود. (ويراستار)
8.صفحه «۲۳۶» چاپ قديم
9.نسخه ب در اينجا از «از عايشه» تا «يا اين اجرا نمىبايست» كه يك ورق مىباشد، ناقص است.