253
نقض

پوشيد. سيرتِ پسنديده ايشان كه هر يك از آفتاب ظاهرتر است. و كتاب المُفْصِح فى الإمامة كه محمّدِ نُعمان الحارثى كرده است، چند طعن بر اجلّاىِ ۱ صحابه زده است و به چند لقبِ بد عمر را بر شمرده است.
امّا جوابِ چنين فصل بى‏أصل و نقل بى‏مغز، چگونه توان نوشتن با چندين حوالاتِ مُحال و بُهتان و إثم و إفك كه به تشنيع برين ۲ طايفه نهاده است و از اين آيت و معنى آن بى‏خبر مانده كه بارى تعالى گفت: «وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبينَ»۳ و قال تعالى: «وَيْلٌ لِكُلِّ أفّاكٍ أثيمٍ»۴ و هر تُرْك و تازى و عامى ۵ كه اين فصل بخواند يا بشنود، گمان برد كه اين مذهبِ شيعه است و خداى تعالى عالم است كه برين وجه نه مذهبِ امامتيان ۶ اصولى است، و اگر اخبارى‏اى يا حشوى‏اى يا غالبى ۷ چيزى گويد و نقلى نادرست افتد، بر اصوليّه بستن غايتِ بى‏امانتى و نامسلمانى باشد و به ضرورت جوابى كافى شافى بى‏تقيّه و تعصّب برود با حجّت و دلالت و معارضت؛ إن شاء اللَّه تعالى. بارى تعالى توفيق رفيقِ همه مسلمانان گرداناد تا در قول و قلم آن آرند كه به قيامت از عهده به در توانند آمدن. إنّهُ القادر القدير.
امّا جواب آن كه «صحابه بزرگ و سلفِ صالح و زنانِ رسول را دوست ندارند و بد گويند» در فصول متقدّم برفته است، و از تكرارِ بى‏فايده ملال خيزد، و نه مذهبِ اصوليان است؛ چنان كه صعود و نزول جايز داشتن بر خداى تعالى نه ۸مذهبِ سنّيان است. امّا شبهت نيست كه شيعه اصوليّه مرتبتِ هر يك ازين جماعت به اندازه گويند. گويند: على بهتر است از بوبكر، و حسن از عمر، و حسين از عثمان، و فاطمه از عايشه، ۹ و خديجه از حفصه، و صادق از أبوحنيفه، و كاظم از شافعى. و امامت بوبكر

1.ع - ح - د: «در اجلاى».

2.ع - ث - م - ب: «بدين».

3.در سوره مباركه مرسلات در ده مورد ذكر شده است.

4.آيه ۷ سوره مباركه جاثيه.

5.ح - د: «و هر تركى و تازى‏اى و عامى‏اى».

6.ث - م - ب - ح - د: «اماميان».

7.شايد «غاليى» باشد كه بنابر رسم‏الخط جديد «غالى‏اى» نوشته مى‏شود. (ويراستار)

8.صفحه «۲۳۶» چاپ قديم‏

9.نسخه ب در اينجا از «از عايشه» تا «يا اين اجرا نمى‏بايست» كه يك ورق مى‏باشد، ناقص است.


نقض
252

مالك و احمدِ حنبل ۱ و محمّد حسن ۲ و بويوسف قاضى، و أئمّه تفسير چون مقاتل و سعيد بن جُبَيْر و ضَحّاك و سُدّي و غيرهم، و ائمّه قرائت چون نافع و ابن كثير و ابن عامر و حمزه و كسايى و عاصم و بوعمرو و غيرهم، و از زهّاد چون جُنَيْد و بايزيد بِسطامى و شِبْلى و شَقيقِ بلخى و عطاء و ابراهيم خَوّاص، و غيرهم ۳ به دوزخ شوند أبَدَ الْآبدين كه همه منافق بودند و به امامتِ قائم ايمان نداشته‏اند. و از اهل البيت جماعتى كه خروج كرده‏اند امامانِ زيديان كه مجتهد بودند چون زيدِ على و يحيىِ زيد و قاسمِ رسّى و محمّد بن القاسم الحسني و عبداللَّه بن الحسن و برادرش ابراهيم و محمّد بن عبداللَّه نفس زكيّه و يحيى بن الحسين الهادي و النّاصر ابومحمّد الحسن بن على و الدّاعي المهدي ۴ و اشباهِ اينان از اولادِ رسول، همه به منزله كفّارند كه اينان همه به نصوصيّتِ على ايمان نداشته‏اند. و امامتِ امير المؤمنين على و فرزندانش تا به قائم، همه چون رسالتِ رسول است. و تضليل امّت و اجتهاد بنهادند. و خواهى كه صحّتِ اين بدانى در كتاب عيون المجالس كه مرتضاىِ بغداد ۵ كرده است نگاه كن كه او مى‏گويد كه: ايمانِ فُلان و فلان و همه اجلّاء و كبراى صحابه نه طَوْعى بوده نه كُرْهى، بلكه همه طَبْعى بوده است؛ زيرا كه ايشان در كتبِ اوايل خوانده بودند كه اين دولت با قُرَيْش افتد به سببِ محمّد هاشمى، و هر كس كه بدو نزديك‏تر بود از پسِ او، رياستِ جمهور أعظم آن كس كند. ۶بدين سبب به او شتافتند، و مال‏ها بذل كردند، و دختران را بدو بازبستند، تا از پسِ او به مراد رسيدند و بر امّت مسلّط شدند. مادر به مرگِ او بنشيناد! به چه مراد رسيدند؟! به خوردن يا به پوشيدن ۷ يا بناهاى عالى يا گنج‏هايى كه بنهادند يا به شهوت‏هايى كه براندند...!؟ سيرتِ بوبكر، ظاهر است كه چه خورد و چه

1.ع - ح - د: «و احمد حنبل» را ندارند.

2.ث - ب - م: «و محمد حسن» را ندارند. ح - د: «و محمد حسن شيبانى».

3.از نسخه ح عبارت: «و از زهّاد» تا «و غيرهم» كه مى‏آيد ساقط شده است. و براى اشاره به تراجم آنان رجوع شود به تعليقه ۱۰۲.

4.براى اشاره به تراجم اين سادات رجوع شود به تعليقه ۱۰۳.

5.م - ب: «مرتضى بغدادى».

6.صفحه «۲۳۵» چاپ قديم‏

7.ع: «به نوشيدن». م: «نوشيدن».

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 429756
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به