وعجبتر اين است كه خواجه سنّى به لقبْ همه شاعيانِ عالم را رافضى خواند و كافر داند و طمع دارد كه ايشان او را مؤمن دانند و مسلمان خوانند و اين
تمنّاىِ محال است كه گويند: وقتى ناصبىاى مجبّر قاضى بوتُراب بن رُؤْبة ۱
القزوينى را گفت: خواجه ما شما را كافر دانيم، شيخ جواب داد كه: اى مرد، از آبه تا به ساوه همچندان راه است كه از ساوه تا به آبه؛ يعنى چنان كه دانى هستى، نه زيادت نه نقصان.
و يكى از فقها كه خواجه آورده است از مجتهدان، احمدِ حنبل است كه به عداوتِ امير المؤمنين تظاهر كرده است؛ تا علىّ بن حشرم روايت كرده است كه: در محفلِ احمدِ حنبل فضايل امير المؤمنين مىگفتم، فضربوني و طردوني؛ مرا بزدند و براندند. ۲ و سببِ عداوتِ احمدِ حنبل با أميرالمؤمنين آن بود كه جدّش را ذوالثّديّة ۳ در غزاتِ نهروان كشته بود. پس اگر شيعه مجتهدان را كه اعداى علىِّ مرتضى باشند، دوست ندارند و در آن موافقتِ خداى و رسول و جبريل ۴ كرده باشند، پندارم كه بر ايشان ملامتى نباشد كه مذهبِ شيعه اماميّه اصوليّه اين است كه هر كس كه خداى را عادل نداند، و انبيا را معصوم، و مصطفى را پاكزاده، و انكارِ ۵امامتِ على و اولادش كند از حسنِ على تا به قائم مهدى، ضالّ و مبتدع و گمراه باشد و هر كس كه نداند
1.فيومى در مصباح المنير گفته: «الرؤبة بالهمزة قطعة يشعب بها الإناء و بها سمّى». و در منتهى الإرب گفته: «رؤبة بالضمّ كفشير و چوبپاره كه بدان پيوند كنند بر خنور شكسته. رئاب جمع، و قيل: به سمّى رؤبة بن الحجاج بن رؤبة». و اين كه اين لغوى در اين وجه تسميه «قيل» گفته، اشاره به خلافى است كه برخى از لغويان «رؤبة» را مأخوذ از «روب» دانستهاند؛ يعنى همزه را مقلوب از واو و كلمه را مأخوذ از معتلّ العين واوى دانستهاند. طالب تفصيل به كتب لغت مفصله رجوع كند.
2.براى تحقيق اين مطلب رجوع شود به تعليقه ۱۰۴.
3.در منتهى الارب گفته: «ثديه كسمية [ يعنى به ضم ثاء و فتح دال و ياى مشدده مفتوحه و به تاى منقوطه در آخر ]چيزى كه در آن فارسان پى و پر و مانند آن گذارند، و ذوالثديه، لقب جرقوص بن زهير است كه مهتر خوارج بوده، يا به اين معنى ذواليديه به ياى تحتانى است، و لقب عمرو بن وُدّ، قتيل على بن أبى طالب - كرّم اللَّه وجهه - است».
4.جبريل به كسر جيم بر وزن قنديل، لغتى است در جبرئيل.
5.صفحه «۲۳۸» چاپ قديم