257
نقض

في عهد المهديّ». ۱ و هم او مى‏گويد در تفسير كه «قال المقداد بن الأسود: سمعت‏
رسول اللَّه - صلى اللَّه عليه و آله - يقول: لا يَبْقى‏ على ظهر الأرض بيتٌ من مَدَر أو وَبَرٍ إلّا أدخله اللَّه كلمة الإسلام، إمّا بعزٍّ عزيزٍ، أو بذلٍ‏ّ ذليلٍ؛ و ذلك عند خروج المهديّ» ۲ . ۳ و مانند اين أخبار و آثار در مصنّفاتِ اصحاب الحديث و سنّيانِ منصف بسيار است كه همه دلالت است بر خروجِ مهدى - عليه السلام - و همه معتقدانند او را ۴ مگر خواجه مصنّفِ انتقالى كه موافقتِ مجبّران و خارجيانِ عِراق كرده است و خلاف مى‏كند.
و اعتقادِ شيعه در حقِ‏ّ زُهّاد و عُبّاد و مُفسّرانِ چُنين به غايت نيكو باشد و چون مفصّل خواهد كه بداند كتاب مفتاح الرّاحات كه ما جمع كرده‏ايم در فنونِ حكاياتْ سى‏پاره كاغذ است. ۵ مطالعه بايد كردن تا فايدت حاصل شود و شبهت زايل گردد.

1.تفسير الثعلبي، ج ۵، ص ۳۶.

2.ابوالفتوح رازى رحمه اللَّه عليه در تفسير اين آيه (آيه ۳۳ سوره مباركه برائت) گفته: «مفسران در او خلاف كردند (تا آن كه گفته) و سدى گفت: عند خروج مهدى باشد عليه السلام كه همه دين‏ها يكى شود و هيچ كس نماند كه نه در اسلام آيد، إما به طوع و إما به كُره، يا بر گردن نهد جزيه را. و اين روايت متقارب است [ با روايت قبلى ]براى آن كه نزول عيسى از آسمان با خروج مهدى عليه السلام به يك جاى باشد؛ چنانكه در اخبار مخالف و مؤالف آمده است. و اين قول روايت كرده‏اند از باقر و صادق و جمله أهل البيت عليهم السلام. كلبى گفت: تأويل آيت پديد نيامده هنوز و خواهد بودن، و قيامت بر نخيزد تا اين نباشد. مقداد اسود روايت كرد از رسول صلى اللَّه عليه و آله كه او گفت: لا يبقى على ظهر الأرض بيت وبر و لا مدر إلّا أدخله اللَّه كلمة الإسلام، إمّا بعزّ عزيز أو بذلّ ذليل، إمّا أن يعزّهم فيجعلهم اللَّه من أهله فيعزوا به، و إمّا أن يذلّهم فيدينون به؛ گفت: بر پشت زمين هيچ خانه سفرى و حضرى نماند الّا خداى تعالى كلمه اسلام در او برد، إما به عزِّ عزيز يا به ذُلِّ ذليل؛ اما خداى تعالى ايشان را به توفيق اسلام عزيز كند تا به طوع ايمان آرند و از اهل آن شوند و به آن عزيز گردند، و اما ذليل كند ايشان را تا گردن نهند حقّ را به‏عُنف». و طبرسى رحمه اللَّه عليه در مجمع البيان نظير اين را گفته است، و جرجانى رحمه اللَّه عليه در جلاء الأذهان و ملا فتح اللَّه رحمه اللَّه عليه در منهج الصادقين نيز آن را ذكر كرده‏اند و همچنين غالب مفسران ديگر شيعه.

3.تفسير الثعلبي، ج ۵، ص ۳۶. با كمى اختلاف و اين كه عبارت آخر «و ذلك عند خروج المهدي» را ندارد.

4.م - ح - د: «معتقدند آمدن او را». ب: ندارد.

5.ث: «سى ماد خداست». م: «بين ما و خداست». ب - ح - د ندارند. و مراد از عبارت متن، معرفى و شناساندن حجم كتاب است؛ چنان كه اكنون مى‏گوييم: فلان كتاب ده كراس، يا بيست فرم، يا صد ورق است، و نظاير آن.


نقض
256

تعيير ۱ واجب نباشد.
امّا مفسّران را كه گفته است، همه موحّد و عدلى بوده‏اند نه مجبّر و مشبّهى، و حديث أئمّه قرائت، عاصم و حمزه و كسائى، شاعى ۲ بوده‏اند، و باقى عدلى مذهب.
و ذكرِ زُهّاد و عُبّاد برفت؛ وجهى نبود اعاده آن كه اطناب برفت در سيرت و اعتقادِ ايشان كه مُثبتانِ توحيد و عدل بوده‏اند و مُنكرانِ جبر و تشبيه.
امّا آنچه گفته است كه «ايشان به امامتِ على و قائم ايمان نداشتند» به خلافِ آن است كه دعوى مى‏كند كه همه بزرگانِ اصحاب و اجلّاى تابعين و مفسّران و فقها و مُقريان و عُبّاد به دينِ اهل البيت اعتقاد داشته‏اند و بر ايشان ثنا گفته ۳ تا ثعلبى ۴ سنّى امام لقب ۵ در تفسيرِ خود مى‏آورد در تفسير اين آيه كه: «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدّينِ كُلِّهِ» مى‏گويد: «قال السُّدّي: ذلك عند خروج المهديّ، و لا يبقى أحدٌ الّا دخل في الاسلام أو أدّى الجزية». ۶ مى‏گويد: اين آنگاه باشد كه مهدى خروج كند و بر پشتِ زمين يك كس بنماند الّا كه در اسلام آيد، و يا جزيه قبول كند. و هم أبواسحاق، محمّد بن أحمد الثّعلبي ۷ مى‏گويد كه: كلبى گفت: «لا يبقى‏ دينٌ إلّا ظهر عليه الإسلام، ۸و سيكون ذلك

1.ث: «تعيين». م: «يقين». ب - ح - د ندارند. ع: «تعيير». و تعيير به معنى عيبناك نمودن و سرزنش كردن و ملامت‏زده گردانيدن است؛ يعنى كسى كه تظاهر به خلاف معتقدات شيعه نداشته باشد او را سرزنش نكنند.

2.ث: «شيعى».

3.ث - م: «گفته‏اند». ب ندارد.

4.ع - ح - م: «ثعالبى». ث: «نقادى». ب ندارد. و تصحيح قياسى است و قطعاً اصل «ثعلبى» بوده است؛ زيرا صاحب تفسير «ثعلبى» است، نه ثعالبى.

5.ح - د: «امام لغت». م: «امام لفت».

6.تفسير الثعلبي، ج ۵، ص ۳۶ و در آن «الخراج» بدل «الجزية».

7.اين تصريح به اسم در اينجا نص است بر اين‏كه مراد از صاحب تفسير مورد بحث، ثعلبى است. محدث قمى رحمه اللَّه عليه در هدية الأحباب گفته: «الثعلبى، ابواسحاق احمد بن محمد بن ابراهيم النيسابورى، محدث مفسر مشهور، صاحب تفسير كبير مسمى به كشف البيان و كتاب العرائس فى قصص الانبياء عليهم السلام. قال العلامة المجلسي رحمه اللَّه عليه: و هو لتشيّعه أو لقلّة تعصّبه كثيراًما ينقل من أخبارنا، و لذا راجعنا إلى كتابه أكثر من سائر الكتب. توفّى سنة ۴۳۷ (تلز)». و در حق ثعالبى در همان كتاب پيش از اين گفته: «الثعالبى أبومنصور عبد الملك بن محمد بن اسماعيل النيسابوري، أديب، لغوي، صاحب يتيمة الدهر في محاسن أهل العصر، و فقه اللغة، و سرّ الأدب، و غيرها. وفاتش در حدود سنه ۴۲۹ (تكط)». طالب تفضيل به الكنى و الألقاب يا ساير مفصلات رجوع كند.

8.صفحه «۲۳۹» چاپ قديم‏

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 430728
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به