263
نقض

نه‏اى بشنو و ببين: «مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ * بَيْنَهُما بَرْزَخٌ لا يَبْغِيانِ * (فَبِأيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ * يَخْرُجُ مِنْهُما اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ *۱فَبِأيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ»،۲ سعيدِ جبير - رضي اللَّه عنه - در تفسيرِ اين آيه ۳ چنين مى‏گويد كه مراد از «مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ» على و فاطمه - عليهما السلام - اند، «بَيْنَهُما بَرْزَخٌ» مصطفى - صلوات اللَّه عليه و آله - است «اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ» حسن و حسين‏اند - عليهما السلام - ۴ ) ۵ اين خبر بشنو كه «زوّج النّور من النّور» ۶ مجبّران اين همه گويند و شايد، امّا شيعه بر طريقِ نقل آنچه در كتاب آورند كفر و الحاد و رفض باشد...!؟ با آن كه مذهب شيعه - كثّر اللَّه عَدَدَهُمْ - ۷ آن است كه انبيا و ائمّه - عليهم السلام - همه منزّهند از صغائر الذّنوب و از كبائر المعاصي. و الحمد للَّه ربّ العالمين.

[ 74 ]

[ نقد بر خبر واحد درباره عمر و اشاره به مفهوم آن ]

آنگه گفته است كه:
از سيّد - عليه السلام - مى‏آرند كه گفت: «إنّ اللَّه ليؤيِّد هذا الدّين برجلٍ لاخلاق ۸ له في الآخرة». ۹ ازين، عمر را مى‏خواهد ۱۰ كه او را در قمع گبركان دستى تمام بود.

1.صفحه «۲۴۵» چاپ قديم‏

2.سوره مباركه الرحمن، آيات ۱۹ تا ۲۳.

3.كذا صريحاً در هر دو نسخه «ح - د» و ظاهر آن است كه «آيات» باشد.

4.عبارت ميان پرانتز در نسخ «ع - ث - م - ب» نيست.

5.تفسير الثعالبي، ج ۹، ص ۱۸۲؛ شواهد التنزيل، حسكانى، ج ۲، ص ۲۴۸؛ المناقب، ابن شهر آشوب، ج ۳، ص ۱۰۱. و مراجعه شود به: الخصال، ص ۶۵، ح ۹۶.

6.المناقب، ابن شهر آشوب، ج ۳، ص ۱۲۴؛ بحارالأنوار، ج ۴۳، ص ۱۰۹.

7.ع - ث - ح - ب: «كثّرهم اللَّه عددهم». پس، از قبيل بدل بعض از كلّ خواهد بود؛ نظير «ضربْتُ زيداً رأسَهُ» يا «جدّد الأميرُ القصرَ أكثرَهُ».

8.در نسخ: «خلاف» (به فاء در آخر كلمه) و «خلاق» به فتح خاء و قاف در آخر، به معنى حظ و نصيب و بهره است و در كتاب و سنت به كار رفته و استعمال شده است.

9.سيوطى در جامع صغير، اين روايت را نياورده، ليكن از كبير طبرانى، از ابن عمر روايت كرده كه «إنّ اللَّه تعالى ليؤيّدُ الإسلامَ برجالٍ ما هُم مِنْ أهلِهِ». و نيز از كبير طبرانى از عمرو بن النعمان بن مقرّن، نقل كرده كه «إنّ اللَّهَ تعالى ليؤيّدُ الدّينَ بالرجلِ الفاجِرِ». صحيح البخاري، ج ۴، ص ۳۴، و ج ۷، ص ۲۱۲؛ السنن الكبرى، نسائى، ج ۵، ص ۲۷۹، ح ۸۸۸۵؛ المعجم الكبير، ج ۹، ص ۱۸۵، و ص ۲۲۵، و ج ۱۷، ص ۳۹.

10.يعنى رسول عليه السلام عمر را مى‏خواهد و او را اراده مى‏كند.


نقض
262

بازگفته است مطلق كه مصرّح مى‏گفتند: ألا إنّ أبا الحسن ۱قد أشرك؟ و خود گفته است مطلق كه «على مبتلا شد به قتال و قتل اهل قبله» و اين لقب بدتر است از هر لقب كه حوالت كند ۲ به مفيد و غير مفيد. و نه پير طايفه خواجه كه امام اشاعره بود و آن بوجعفر مشّاط است، در كتبِ خود مى‏آورد در حقِ‏ّ على - عليه السلام - از قولِ حفصه دخترِ عمر كه در حقِ‏ّ على گفت: هو كبير البطن، دقيق السّاقين، أدلج ۳ الرّأس؟! و اگر اهل سنّتْ على را بدين القاب راضى نباشند، شيعه نيز بدانچه حوالت كرده است هم راضى نباشند كه كتاب دلالتِ مذهب و اعتقاد را بنشايد. و عجب است كه خواجه سنّى ۴ را لقبِ بدِ عمر از مفيد سختش آمده است و لقب‏ها كه مجبّرانِ گمراه، انبياى خداى را نهاده‏اند و مصطفاى مختار را، سختش نمى‏آيد! تا آدم را ظالم خوانند، سليمان را بخيل، يوسف را متّهم، يعقوب را كور، داود را فاسق، موسى را عاصى، مصطفى را عاشق و دل از كفر شسته و كافربچه؛ و مانندِ اين كه بُلفضائل ۵ مشّاط در كتابِ زلّة الأنبياء بيان كرده است ۶ و بر سرِ كرسى‏ها به كورىِ رافضيان قم مى‏گويند و سنّيان نعره مى‏زنند و بر مصطفاىِ عاشقِ كافربچه صلوات مى‏فرستند. و مگر خواجه مجبّر فراموش كرده است كه بُلفضائل را گفتند كه در تزويجِ على و فاطمه كلمتى بگو، گفت: ديوانه‏اى را به كلى دادند! چندينى عظمت نداشت. خاكش به دهان كه چنين سخن گويد، و لعنت بر آن باد كه اين اعتقاد دارد كه در عالم از دور آدم تا به مُنْقَرَض ۷ عالم، چنين عروسى نبوده است و نباشد. كجا بود؟ و كه را بود؟ دلّاله ربّ العالمين، خطيبْ راحيل ۸ و مبشّر روح الامين، پدرزن سيّد المرسلين، داماد خيرالوصيّين، عروسْ سيّدة نساء العالمين، عقدخانه خُلد برين، مَهرنامه قرآنِ مبين. اگر كور و كر

1.صفحه «۲۴۴» چاپ قديم‏

2.م - ب: «كنند». ح - د: «مى‏كند».

3.م - ب: «أرتج». ح: «اولح». د: «اولج». و مشهور در اين امر «أصلع» است.

4.ح - د: «خواجه نوسنى».

5.م - ح - د: «ابوالفضائل».

6.ب - ث - م: «آورده است».

7.ح - د: «تا انقراض». پس «منقرضِ» مذكور در متن، مصدر ميمى است، به معنى انقراض.

8.براى ملاحظه «راحيل» و خطبه او مراجعه شود به تعليقه ۱۰۶.

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 430951
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به