مجاهر به درِ مصلحگاه ۱ به پدرش باز خوانند كه رازى بود ۲ و على از رى برفته بود به تعلّم، و با احمدِ حنبل بارى آمد و مدّتى به رى بماند و مذهبِ حنبل ۳ گفتى و آنچه او را كذّاب خوانند، عيب نباشد بر شيعت كه همه اهلِ سنّت خليفه اوّلين را از وُلْد العبّاس ابوالعبّاس سفّاح خوانند و سفّاحى بدتر است كه كذّابى. و اگر آن خللِ مذهبِ سنّيان نيست، اين نيز نقصانِ مذهبِ شيعت نكند. و حديثِ كتاب كه آورده است، نام كتاب نه اين است. در آن كتاب بابى است كه آن را «باب مناقب أميرالمؤمنين و مثالب المنافقين» خوانند، و حديثِ ليلة العقبه ۴ معروف است و شبهتى نيست در آن ۵كه جماعتى منافقان با رسول - عليه السلام - آن غدر كردند. امّا آن جماعت عبداللَّه اُبىِّ سلول بود ۶ و زيد بن لصيت، و جدّ
1.ث: «كه او به از مجاهد نبود، على مجاهد بود و كوى مجاهر». ب: «كه او به از مجاهد نبود و كوى به در مجاهر مصلحگاه». م: «كه اوّلاً نه على بن مجاهد نبود و كوى به در مجاهد مصلحگاه بود». ح: «كه اوّلاً علىّ بن مجاهد نه علىّ بن مجاهد به در مصلحگاه بود كه او را به پدرش بازخوانند». عبارت نسخ بسيار مشوش و ناهموار و ناسازگار است و به ظنّ قوى صحيح همان است كه در متن ملاحظه مىشود. و براى تحقيق درباره «علىّ بن مجاهد» رجوع شود به تعليقه ۱۰۹.
2.از اين عبارت صريحاً برمىآيد كه در رى كويى بوده كه آن را «كوى مجاهر» مىخواندهاند (به صيغه اسم فاعل از باب مفاعله از مادّه «ج ه ر» به راى مهمله در آخر كلمه) و اين كوى در محله مصلحگاه بوده است كه از محلههاى بسيار بزرگ و معروف رى بوده است، و به ظنّ متاخم به علم، مراد آن است كه «كوى مجاهر» به راى مهمله، منسوب به شخصى بوده كه معروف به كذب بوده و شايد مجاهر به معاصى هم بوده است؛ از «جاهر بالعداوة أو بالمعصية أو غيرهما». چنان كه در حديث نبوى وارد است: «لا غيبة لفاسق أو مجاهر» (النهاية، ابن اثير، ج ۱، ص ۳۲۱، و مراجعه شود به: تنبيه الخواطر، ج ۲، ص ۲۵۲؛ شرح مأة كلمة لأمير المؤمنين، ابن ميثم، ص ۱۵۷؛ مجمع البيان، ج ۳، ص ۲۲۵؛ البداية والنهاية، ج ۹، ص ۳۰۰.) و از مقابله مصنف رحمه اللَّه عليه، كذابى او را با سفاحى ابوالعباس، معلوم مىشود كه اين نسبت كذب را به او قبول داشته است. در اين صورت بايد بگوييم كه مراد «علىّ بن مجاهد» مذكور در كتب رجال نيست؛ بلكه غير او است؛ اگرچه هر دو رازى بودهاند. و تحقيق اين امر در تعليقه ۱۰۹ ذكر خواهد شد؛ إن شاء اللَّه تعالى.
3.مراد از «حنبل» احمد بن حنبل است از قبيل اطلاق «حسن ميمندى» و اراده پسرش أحمد. و اين اطلاق در كتب قدما بسيار شايع بوده است.
4.مراجعه شود به: الاحتجاج، ج ۱، ص ۵۹؛ الغارات، ج ۱، ص ۶۴ و ۱۶۲، و ج ۲، ص ۵۸۲؛ صحيح البخاري، ج ۴، ص ۲۵۰؛ صحيح مسلم، ج ۸، ص ۱۰۶.
5.صفحه «۲۵۱» چاپ قديم
6.اين كلمه فقط در «ح».