الطّبع تفسير ابو الفتوح رازى حاشيه ذيل را نوشتم كه ذيلاً محض استحضار خاطر مبارك به احتياط اينكه شايد فعلاً در شيراز به تفسير مذكور دسترسى نداشته باشيد، عيناً تكرار مىكنم و هى هذا:
«(3) ما بين علماى شيعه عدهاى بودهاند موسوم به اين اسم و نسبت يعنى عبد الجليل رازى؛ ولى مقصود به ذكر در اينجا در كلام صاحب مجالس المؤمنين بدون شك نصير الدّين عبد الجليل بن ابى الحسين بن ابى الفضل قزوينى رازى، صاحب كتاب بعض مثالب النّواصب فى نقض بعض فضائح الرّوافض است كه صاحب مجالس المؤمنين بسيار مكرّر در تضاعيف كتاب خود از آن نقل كرده است و غالباً محض اختصار از آن به كتاب النّقض تعبير مىنمايد. و شرح احوال مؤلّف آن را نيز به عنوان "عبد الجليل قزوينى رازى" در مجلس پنجم از همان كتاب، يعنى مجالس المؤمنين مشروحاً ذكر كرده است و از آنجا برمىآيد كه عبد الجليل مذكور در سنه پانصد و پنجاه در حيات بوده و بنابراين به كلى معاصر با ابو الفتوح رازى بوده است. و شرح احوال اين عبد الجليل قزوينى به علاوه مجالس المؤمنين در فهرست منتجب الدّين مطبوع در اوّل جلد 25 بحار الانوار ص 9، و امل الامل شيخ حرّ عاملى مطبوع در آخر منهج المقال ص 379، و روضات الجنّات ص 350 - 351 نيز مسطور است و در كتاب التّدوين فى ذكر اخبار قزوين رافعى قزوينى (نسخه اسكندريه، ص 342) نيز شرح حال مختصرى از او مذكور است كه عين عبارت او اين است: عبد الجليل بن ابى الحسين بن [ابى ]الفضل ابو الرّشيد القزوينىّ يعرف بالنّصير واعظ اصولى له كلام عذب فى الوعظ و مصنّفات فى الاصول توطّن الرّىّ و كان من الشّيعة» (انتهى). و مخفى نماناد كه كتاب نقض الفضائح ما نحن فيه چنانكه صريح روضات الجنّات است (ص 144) به زبان فارسى بوده و از فقراتى كه صاحب مجالس المؤمنين در مواضع عديده كتاب خود از آن كتاب نقل كرده، معلوم مىشود كه به فارسى بسيار شيرين سليس دلكشى بوده است و علاوه بر موضوع اصلى آن كه ردّ بر كتابى بوده موسوم به بعض فضائح الرّوافض، تأليف يكى از علماء عامّه، حاوى اطّلاعات بسيار نفيس مهمّى راجع به تاريخ
[ 7 ]
[ بغض مؤلف فضائح به امير المؤمنين، سلب كننده توفيق و بصيرت او ]
آنگه گفته است:
و ما در تاريخ الأيّام و الأنام كه جمع كردهايم، شرحها داديم واضعِ مذهبِ رفض را كه كه بوده ۱ است.
امّا جوابِ اين كلمه آن است كه هزار مَن سركه را يك قطره چاشنى كفايت باشد بدو نهى. اين بربايد گرفتن در نظامِ الفاظ و اجراى كلمات و نقلِ بىاصل. أما كلُّ إناءٍ يرشّحُ بِما فيهِ. ۲ در سينهاى كه بغضِ پسرِ بوطالب مأوا گرفت، يك ذرّه طرفه نشايدداشتن۳ كه توفيق و هدايت و سعادت و اقبال و نورِ شريعت و كمالِ ۴بصيرت و ضياى انصاف از آنجا مهجور گردد؛ تا هر چه گويد و كند همه خطا و ريا باشد.۵«خَسِرَ الدُّنْيا وَ اْلآخِرَةَ ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبينُ».۶
[ 8 ]
[ تهمت مؤلف فضائح در خاستگاه مذهب شيعه ]
[ مساعى علمى عالمان و مؤلفان نخستين شيعه ]
[ نادانى مؤلف فضائح در باره پيدايش مذهب شيعه ]
آنگه گفته است:
آن گروه كه اين مذهب نهادند، محمّد چهاربُختان ۷ بود و ابوالخطّاب محمّد
1.ع - ث: «كه كى بوده». م - ب: «كه بوده».
2.يعنى : «از كوزه همان برون تراود كه در اوست». (ويراستار)
3.طرفه نبايد داشتن: تعجب نبايد كرد. (ويراستار)
4.صفحه «۲۳» چاپ قديم
5.مناسب مقام است آنچه گفتهاند: هر سگى كز روبهى با شير يزدان پنجه كرد
گر همه آهوى تاتار است در اصلش خطاست
6.از آيه ۱۱ سوره مباركه حج.
7.براى شرح حال «محمد چهار بختان» رجوع شود به تعليقه ۱۴.