273
نقض

دگر جاى: «وَ جَعَلْناهُمْ أئِمَّةً يَدْعُونَ إلَى النّارِ»۱ و از «سيّدين كبيرين» اين جماعت را كه: «إنّا أطَعْنا سادَتَنا وَ كُبَراءَنا»۲ و «أنارَ اللَّهُ قبرَهُما» ازين «نور»، «نار» خواسته است. ۳
امّا جوابِ اين فصلِ بى‏أصل و سخنِ نادرست و بهتانِ بى‏برهان؛ اوّلاً حكايتى ۴خوش گفت ۵ كه عجوزه‏اى ۶ روستايى را دختركى بناليد. او را گفتند: تو را آب دختر ۷ به طبيبِ شهر بايد نمود و شكلِ حال با عجوزه تكرار فتاد. ۸ عجوزه از جهل و خُرافت، دبّه‏اى از پوستِ خر برداشت و پاره‏اى از غايط دختر درو كرد و به شهر آمد و به جامع بُرد و بر پيرى امام مُقْري عرض كرد. ۹ امام به فراست بدانست ۱۰ كه چه فتاده است. مى‏گويد: خاله را از ۱۱ چهارگونه سهو افتاده است:
اوّل آن كه به بيمارستانه ۱۲ بايد رفتن؛ به جامع آمده است؛
دوم آن كه به طبيبِ يهودى بايست نمود؛ به شافعىِ مُقْرى نموده؛
سيوم آن كه بول عادت باشد، نه غايِط؛
چهارم آن كه در شيشه كنند، نه در دبّه.
مصنّف نوسنّى را چند سهو افتاده است درين دعوى:
اوّل آن كه عليّ بوالقمران زيدى بود، نه معتزلى، و از معتزلى تا زيدى، مسافتى دور است.
دوم آنچه گفته است كه مجبّره را با معتزله در امامت موافقت است، نيست، كه

1.صدر آيه ۴۱ سوره مباركه قصص.

2.از آيه ۶۷ سوره مباركه احزاب.

3.براى تحقيق در اين حديث رجوع شود به تعليقه ۱۱۳.

4.صفحه «۲۵۴» چاپ قديم‏

5.ح - د: «كه حكايتى خوش است».

6.ث - ب - م - ح - د: «عجوزى» و همچنين در موارد آينده و «عجوز» از اوصاف خاصه زنان است، به معنى پيرزن. پس تاى «عجوزه» تاى تأنيث نيست.

7.كنايه از پيشاب و بول است.

8.ث - م - ب: «افتاد»، ح - د ندارند.

9.ح - د: «نزد پيرى مقرى امام».

10.ح - د: «دريافت».

11.م - ب - ح: «از» را ندارند.

12.م - ب - ح - د: «بيمارستان».


نقض
272

است، سببِ نزولى است. چون مفهوم شود شيعى و ۱سنّى را در آن شبهتى بنماند ۲ و آن چنان بود كه در عهدِ اوّل اسلام، عمر پيشِ رسول آمد و گفت: يا رسولَ اللَّه، شيطان مرا در نماز وسوسه مى‏كند و من پناه دادم با سايه تو، بدين كه «التجأتُ ۳ إلى‏ ظِلّكَ مِن وَسْوَسَتِهِ». رسول - عليه السلام - گفت: ۴ «چون چنين است: إنّ الشّيطانَ لَيفرُّ من ظلِّ عمر». ۵ تا خبر راست باشد و شيطان در سايه ۶ مصطفى گريخته باشد و عمر در پناه شهنشاه ۷ باشد و خواجه سنّى از خبر و تأويلش نه آگاه. ۸ والحمدُ للَّه ربّ العالمين.

[ 80 ]

[ ديدگاه مشترك معتزله و شيعه در مسئله امامت به ادعاى مؤلف سنّى ]

[ پاسخ به خطاهاى مؤلف فضائح و تشبيه كار او به عجوزه‏اى روستايى ]

[ عدم موافقت معتزله و مجبره در امامت و اشاره به برترى على بر خلفا از نظر معتزله ]

آنگه گفته است:
و در جوابِ مسائل عليّ أبوالقمران استرآبادى معتزلى رشيد عبدالجليل رازىِ رافضى گفته است در جواب مسائلى كه معتزله را با روافض خلاف است، و در اثباتِ امامت، معتزله را با ما موافقت باشد و با رافضى خلاف باشد و علي بوالقمران خبرى با اسناد بياورده است چنان كه رافضى آن را انكار نتوان كردن، ۹ كه جعفر صادق را پرسيدند كه چه گويى در بوبكر و عمر، گفت: «كانا واللَّهِ إمامَينِ سيّدَينِ كبيرَينِ؛ أنارَ اللَّهُ قبرَهما». و اين قول جعفر است. امّا تأويلش اين است كه از «امامين» آن امامان خواست كه: «قاتِلُوا أئِمَّةَ الْكُفْرِ»۱۰ و

1.صفحه «۲۵۳» چاپ قديم‏

2.ح - د: «نماند».

3.ع - ث - ب - م: «ألجأت». و شايد صحيح اين چهار نسخه «لجأت» بوده است، بدون همزه؛ زيرا «ألجأت» درست نمى‏تواند بود، مگر به صيغه مجهول تا معنى چنين باشد كه من ملجأ و مضطرّ شدم به سايه تو؛ در صورتى كه در «لجأت» معنى آن است كه من پناهنده شدم و «التجأت» نيز به هين معنى است و نزديك‏تر به صورت كلمات نسخ نامبرده است.

4.ث - م - ب: «فرمود».

5.در مورد ردّ اين خبر مراجعه شود به: عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج ۱، ص ۲۰۳؛ الصراط المستقيم، ج ۳، ص ۸۱ .

6.م - ح - د: «از سايه» و به طور قطع غلط است.

7.ب - م: «شاهنشاه».

8.براى تحقيق در اين حديث، رجوع شود به تعليقه ۱۱۲.

9.م - ب: «نتواند كردن». ح - د: «نتواند كرد».

10.از آيه ۱۲ سوره مباركه توبه (منتها لفظ «قاتلوا» به فاء تفريع است در اوّل آن).

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 402370
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به