277
نقض

عمر اگرچه رفيع‏قدر است، به درجه انبيا بارى نيست؛ چنانكه در فصلِ اوّل بيان كرده شد. و اللَّه المُعين.

[ 84 ]

[ ادعاى مؤلف فضائح در خبر دادن على(ع) از گنج پنهان ابوبكر ]

[ نقد شرايط موجبه امامت در صحابه و اثبات اين شرايط در على(ع) ]

آنگه گفته است:
و ابن بابويه القمّي الرّافضيّ در كتاب آورده است كه «چون بوبكر از دنيا برفت، وام‏خواهانِ ۱ او پيشِ پسرش محمّدِ ابوبكر آمدند و تقاضا كردند و او در حِجْر على بود كه مادرش أسماء بنت عميس، زنِ على بود. على او را گفت: محرابِ پدرت بازشكاف، و بتى زرّين بر گير و با وام پدرت ده».
امّا جوابِ اين دعاوى و بهتان آن است كه اين معنى در هيچ كتابى نيست از كتبِ شيعه اصوليّه، وگر هست، اشاره بايد كردن و بازنمودن. و در آخرِ اين كتاب اين مصنّف آورده است كه از ابوبكر و از هر يك از صحابه بسيارى تركه بازماند و آن را شرح‏ها داده است. پس بايست كه محمّدِ بوبكر از آن تركه ردِّ دينِ پدرش بكردى تا بدان بتِ مدفون حاجت نيفتادى.
و ديگر آن كه على غيب نداند؛ چه دانست كه بتى جايى پنهان است؟ و گر بوده باشد بر سبيلِ گنج و ذخيره باشد، نه از جهتِ عبادت و سجده. و پيغمبر مگر خبر داده باشد على را. واللَّه أعلمُ.
و مذهبِ شيعت در حقِ‏ّ صحابه، كفر و شرك نيست. آن است كه با وجودِ اميرالمؤمنين على - عليه السلام - ، بوبكر را و غير بوبكر را استحقاقِ امامت نيست، به فقدِ شرايط موجبه؛ امّا بر ايشان مانند اين حوالت روا نباشد، و اين معنى نقصان مرتبه مصطفى باشد - صلى اللَّه عليه و آله - كه با نزولِ وحى و قرآن و جبرئيل، رسول را آشكارا بنكند كه بتى در سجده‏گاه است. پس على عالم‏تر باشد از مصطفى! نعوذُ باللَّه. ۲و هر كس اين فصل برخواند، كذّابىِ اين مُشَنِّعْ بداند؛ إن شاءَ اللَّهُ.

1.يعنى طلبكاران او.

2.صفحه «۲۵۸» چاپ قديم‏


نقض
276

تا چرا عمر را چنين معصوم و مطهّر مى‏دانند. پندارى هم به خصومتِ رافضيان باشد يا ۱ خود درجه عمر به مذهبِ ناصبيان بيشتر و رفيع‏تر است از درجه پيغمبرانِ مرسل! و آن حوالت خود نه مذهبِ شيعت است، وگر ۲ نادانى مانند اين گويد و نويسد، در عهده او باشد.

[ 83 ]

[ اشاره به عملكرد عمر در بالا رفتن از ديوار همسايگان و پاييدن آنها ]

آنگه گفته است:
و هم او گويد كه: «و كانَ عمرُ يتسوّرَ على‏ جُدرانِ جيرانِهِ». معنى آن است كه عمر بر بامِ خويشتن ۳ آمدى و در سراىِ همسايگانِ خود به خيانت مى‏نگريدى. ۴
امّا جوابِ اين الفاظ آن است كه نه مذهبِ شيعت است، و اگر گفته‏اند برابر است با آن كه مذهبِ مُجبّران صلب است كه علماى مجبّران ۵ بر سرِ كرسى‏ها به تفاخر باز مى‏گويند كه داود النّبي - عليه السلام - بر بام رفت زنِ اوريا در ميان سراى خويش سر شانه ۶ مى‏كرد. داود در سرِ او نگاه كرد و بر وى عاشق شد. و محمّد ۷مصطفى - صلى اللَّه عليه و آله - بر زنِ زيدِ حارثه فتنه ۸ شده. به مذهبِ همه مسلمانان درجه عمر بزرگ‏تر نيست از درجه داود و مصطفى - عليهما السلام - ، اگر خواجه ناصبى شايد كه در حقِ‏ّ انبيا روا دارد - على‏ زعمِهِ - ، ۹ شيعيان نيز در حقِ‏ّ عمر روا دارند، و اگر ۱۰ خواجه را سخت آيد، بايد كه دست از آن بدارد كه

1.ع - ث: «تا».

2.م - ح - د: «و اگر».

3.ح - د: «خويش».

4.ح - د: «مى» را ندارند.

5.ع: «مجبريان».

6.ع - ث - ب - م: «به شانه».

7.صفحه «۲۵۷» چاپ قديم‏

8.فتنه شدن: مفتون و عاشق شدن؛ چنان كه حافظ مى‏گويد: چشمى كه نه فتنه تو باشد چون گوهر اشك غرق خون باد (ويراستار)

9.ع - ب: «على رغمه» (به راى مهمله و غين معجمه). ح هم ندارد.

10.ع - م - ب - ح: «اگر» و همچنين است امر در غالب موارد از نظاير اين.

  • نام منبع :
    نقض
    سایر پدیدآورندگان :
    محدث ارموی، میر جلال الدین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 402259
صفحه از 1250
پرینت  ارسال به